لينكلن و انتخابات
مرتضي ميرحسيني
سال 1864 در چنين روزي آبراهام لينكلن براي دومينبار رييسجمهور امريكا شد. او كه يكي از اعضاي حزب نوپاي جمهوريخواه محسوب ميشد، جرج مككلان دموكرات را پشتسر گذاشت و در كاخ سفيد باقي ماند. اين انتخابات شرايط ويژهاي داشت و با تمام انتخاباتهاي قبلي و بعدي كه در امريكا برگزار شد، متفاوت بود، زيرا در آن سال جنگ داخلي ميان شماليها و جنوبيها همچنان، هر چند با برتري نسبي شماليها اما بدون نتيجه قطعي و مشخص ادامه داشت و پيشبيني زمان و چگونگي پايان آن هنوز ناممكن بود. هزينههاي مالي جنگ و شمار كشتههاي دو طرف درگير مدام بيشتر ميشد و در مقاطعي چنين به نظر ميرسيد كه نزاع تا نابودي كامل كشور ادامه خواهد داشت. از اينرو به جز آن گروهي از دموكراتهاي مخالف لينكلن (كه خودشان را صلحطلب ميخواندند)، برخي اعضاي كابينه و نزديكان او هم گاهي مستقيم و گاهي غيرمستقيم و به اشاره از ضرورت پايان دادن به جنگ، ولو با پذيرش شرايط جنوبيها سخن ميگفتند و مدافع مذاكره رودررو با نمايندگان طرف مقابل بودند. اما ديگراني هم بودند كه به ادامه جنگ، به حملات گستردهتر به مواضع جنوبيها اصرار داشتند و دستيابي به پيروزي را، به هر قيمتي كه باشد تنها اولويت دولت ميديدند. لينكلن سعي ميكرد دولتش را از اين افراط و تفريطها دور نگه دارد و با سياستي منطقي و با كمترين هزينه مالي و جاني ممكن، كار جنگ را تا رسيدن به پيروزي قطعي و نهايي پيش ببرد. بيشتر سران حزب جمهوريخواه به تداوم رياستجمهوري لينكلن راي دادند، اما برخي آنان از پيروزي او در انتخابات پيش رو مطمئن نبودند. اما مككلان كه از سوي دموكراتها به ميدان رقابت با لينكلن فرستاده شد، در مقطعي فرمانده سپاه شماليها بود. تقريبا در تمام مدت فرماندهي با لينكلن اختلافنظر داشت و دستورات او را يا درست اجرا نميكرد يا به اكراه ميپذيرفت. نوشتهاند كه بسيار باهوش بود و در كارهاي تشكيلاتي و سازماندهي مهارت كمنظيري داشت، اما به عنوان فرمانده ميداني شماليها تقريبا هيچ موفقيت چشمگيري كسب نكرد و دستاورد قابل اعتنايي نداشت، چون بيشتر اوقات به دستورات معترض بود و سياست جنگي لينكلن (فرمانده كل قوا) را قبول نداشت سرانجام كنار گذاشته و از مقامش عزل شد. جالب اينكه اكثريت سربازان و فرماندهاني كه مككلان را ميشناختند و از نزديك با او كار كرده بودند به لينكلن راي دادند و به قول جيمز كوريك در كتاب جنگ داخلي امريكا، در يك همهپرسي، سياستهاي لينكلن و نقشههاي او براي ادامه جنگ را تاييد كردند. لينكلن به آساني مككلان را شكست داد و با راي مردم، مقام رياستجمهوري را براي خودش نگه داشت. يكي از دلايل اصلي پيروزياش اين بود كه در ماههاي منتهي به انتخابات، روند جنگ آشكارا به نفع شماليها تغيير كرد و چند پيروزي بزرگ از جمله فتح آتلانتا نصيبشان شد. بيشتر مورخان امريكايي به اين نكته تاكيد ميكنند كه فراتر از پيروزي لينكلن در انتخابات هشتم نوامبر، نفس برگزاري انتخابات در آن روزهاي خونين و پرتنش دستاوردي بزرگ براي ايالاتمتحده بود. ميگويند جنگ مانع اجراي دموكراسي نشد و دولت امريكا حتي در بحرانيترين شرايط هم دولتي مردمي باقي ماند. آنان به اين حرف لينكلن استناد ميكنند كه گفته بود «بدون انتخابات آزاد، دولتي آزاد و مردمي نخواهيم داشت و اگر اجازه بدهيم شورشيها مانع برگزاري انتخابات شوند يا حتي زمان آن را به تعويق بيندازند، در واقع ما را شكست دادهاند.» ناگفته نماند كه تقريبا 5 ماه بعد از انتخاب دوباره لينكلن، ائتلاف ايالتهاي جنوبي متلاشي شد و جنگ با پيروزي طرف شمالي به پايان رسيد.