ادامه از صفحه اول
چالشهاي آتشبس قرهباغ
متأسفانه شاهد نقض گسترده حقوق بينالملل و حقوق بشر در اين نبرد بوديم. اقداماتي كه ناقض كنوانسيونهاي چهارگانه ژنو در مورد قواعد حاكم بر جنگها بود، نقض كنوانسيون لاهه در مورد منع حمله به مراكز تاريخي، فرهنگي و مذهبي، در اين نبرد زياد رخ داد. اين نقضها از سوي هر دو طرف درگيري ديده ميشد. طبيعتا از ديد حقوق بينالمللي بشردوستانه، پايان جنگ و امضاي توافق آتشبس را براي توقف تلفات نظامي و غيرنظامي، آسيب به مراكز فرهنگي و مذهبي و بازگشت ثبات و آرامش به منطقه، بايد به فال نيك گرفت. بر خلاف سه توافق آتشبس پيشين در نبرد اخير كه هر سه توافقهاي بشردوستانه و موقتي بودند و به امضا وزراي خارجه رسيدهبودند، اين توافق اخير يك توافق اساسي براي حل و پايان دادن به مناقشه محسوب ميشود، كه توسط بالاترين مقامهاي اجرايي دو كشور امضا شده است. اين سوال وجود دارد كه چرا ارمنستان در شرايط كنوني حاضر به ترك مخاصمه و به نوعي تسليم در برابر خواست آذربايجان شد. در سخنان نيكول پاشينيان، نخستوزير ارمنستان، به روشني ميشد ديد كه ارمنستان در شرايط كنوني توان نظامي و اقتصادي كافي براي ادامه دادن اين نبرد را نداشت و معتقد بود كه در صورت تداوم اين درگيري ممكن است مناطق بيشتري از جمله مركز قرهباغ را از دست بدهد. اما پذيرش اين مساله دلايل ديگري هم دارد. رويكرد غربگرايانه ارمنستان در دوسال گذشته و روي كار آمدن گروهي از سياستمداران جديد، در نوعي انقلاب رنگين كه به مراكز غربي از جمله بنياد سوروس نسبت داده ميشود، باعث شد تا دخالت سياستمداران مليگراي تندرو و زمامداري افرادي كه عمدتا نسب قرهباغي داشتند، در ايروان كمرنگتر از گذشته شود. روبرت كوچاريان و سرژ سارگيسيان كه حاكمان گذشته ارمنستان بودند، خودشان قرهباغيالاصل بودند و اطرافيان آنها را عمدتا نظاميان مليگرا يا سياستمداران قرهباغيتبار تشكيل ميدادند. در دوران اين سياستمداران، جمهوري آذربايجان چه به لحاظ نظامي و چه به لحاظ حمايت بينالمللي، بخت چنداني در شكست دادن ارمنستان در مناقشه ارمنستان نداشت. اما از دوسال پيش كه نيكول پاشينيان در پي يك خيزش عمومي در ارمنستان روي كار آمد، عمده افرادي كه در دولت او مشغول به كار شدند، افرادي بودند كه سابقه عضويت در بنيادهاي خيريه يا انديشكدههاي غربي داشتند و با رويكرد مليگرايانه گذشته چندان همراهي نداشتند. اين تغيير قدرت در ايروان، به انتخابات سال گذشته جمهوري خودخوانده آرتساخ هم تسري پيدا كرد و جريان مليگراي قرهباغي قدرت را از دست داد و جرياني همسو با آقاي پاشينيان در استپاناكرت روي كار آمد. اين تحولات باعث شد به نوعي قرهباغ اولويت خود را در سياست خارجي ايروان از دست بدهد. بازداشتهاي گسترده چهرههاي مطرح سياسي مليگرا و قرهباغي تبار در ارمنستان به بهانه فساد مالي و رقابتهاي سياسي، نفوذ نگاه جداييطلبانه قرهباغ را در ايروان كمرنگ كند. اين تحولات در ايروان باعث شد تا باكو و آنكارا با ارزيابي كه از شرايط در ايروان داشتند در كنار مذاكراتي كه پشت صحنه با روسها داشتند، سعي كردند از فرصت ايجاد شده بهرهبرداري كنند و ارمنستان را تحت فشار قرار دهند. رويكرد غربگرايانه پاشينيان و كمرنگتر بودن همراهي او با دولت روسيه، باعث شد تا كرملين هم بيميل به تحت فشار قرار دادن دولت ارمنستان نباشد و از زمينهسازي براي بركناري دولت پاشينيان حمايت كند. فرصتشناسي باكو و آنكارا و تمايل مسكو به تغيير در ايروان، در پي امضاي توافق ترك تخاصم، روشنتر شد. چرا كه مردم ارمنستان كه دو سال پيش با حضور گسترده در خيابانهاي ايروان، استعفاي سرژ سارگيسيان را جشن ميگرفتند، حالا با سرخورده شدن از عدم توفيق دولت پاشينيان، شاهد بوديم كه دوشنبه شب در اعتراض به امضاي اين توافق به خيابانها ريختند. نهايتا چالشهاي زيادي در مقابل اجراي موفق و پايدار توافق ترك تخاصم اخير در قرهباغ وجود دارد. برخي از اين چالشها به دليل نقصهاي بنيادين يا ناديده گرفتن مسائل اساسي و مهم در بيانيه سهجانبه دوشنبه شب است كه من به تعدادي از آنها در ادامه اشاره ميكنم:
1- عدم مشاركت دولت خودخوانده آرتساخ: توافقنامه ترك مخاصمه اخير، ميان باكو و ايروان امضا شده است. اين در حالي است كه تا همين امروز ارمنستان تاكيد داشت كه درگيريهاي قرهباغ، درگيري ميان جداييطلبان قرهباغ كوهستاني با جمهوري آذربايجان است. حتي مقامهاي روسيه هم همواره ميگفتند كه مناقشه جاري ميان آذربايجان و قرهباغ است و به همين دليل هم دخالت به نفع ارمنستان بر مبناي پيمان امنيت دست جمعي و معاهدات دوجانبه، به موقعيتي موكول ميشد كه درگيريها به درون خاك ارمنستان كشيدهشود. حالا سوال اين است كه اگر طرف درگيري آذربايجان، جمهوري خودخوانده قرهباغ بود، چرا يك طرف اين آتشبس نيستند؟ اين ضعف بنيادين باعث ميشود كه هر زمان در ايروان شرايط تغيير كند، ارمنيها با استناد به همين موضوع توافقنامه آتشبس را نقض كنند. اين اتفاق بارها در گذشته رخ داده است. در گذشته هم گروه مينسك بارها پيشنهادهايي براي حل مناقشه ارايه دادهبود كه به دليل مخالفت جمهوري خودخوانده قرهباغ كوهستاني يا آرتساخ، به تاييد نرسيدند. تا به امروز هم جمهوري خوادخوانده قرهباغ از اين آتشبس حمايت نكرده است.
2- وضعيت شكننده ارمنستان: دولت نيكول پاشينيان در شرايطي پاي اين توافق امضا گذاشته است كه دولتش در وضعيت شكننده و بيثباتي قرار دارد. افكار عمومي بهشدت از عدم توفيق دولت خشمگين است و حتي رييسجمهور ارمنستان، آرمن سركيسيان، از مذاكرات براي امضاي اين توافق بيخبر بوده و هيچ مشورتي با او نشده است. رييسجمهور ارمنستان گفته است كه اين توافق بايد مورد بررسي همه گروههاي سياسي ارمنستان قرار بگيرد و پس از اجماع فراگير مورد پذيرش قرار بگيرد. اين احتمال وجود دارد كه با سقوط دولت پاشينيان كه غيرمحتمل نيست، موضع دولت ايروان نسبت به اين توافق تغيير كند. به ويژه كه با پيروزي جو بايدن در انتخابات رياستجمهوري امريكا و پيشينه رابطه نزديك ايشان با لابي ارامنه در كنگره امريكا، اين احتمال وجود دارد كه با تغيير دولت در امريكا، حمايت امريكا از موضع مليگرايان ارمنستان هم باعث تغيير وضعيت در ميدان قرهباغ شود.
3- عدم تعيين وضعيت قرهباغ: يكي از اشكالات بنيادين توافق اخير اين است كه در آن هيچ اشارهاي به وضعيت سياسي قرهباغ نشده است. بهانه اصلي جنگ سه دههاي در قرهباغ، همين وضعيت سياسي قرهباغ است. اگر چه باكو عدم اشاره به سرنوشت قرهباغ را يك موفقيت و يك پيروزي تلقي ميكند، اما واقعيت اين است كه همانگونه كه الهام علياف، رييسجمهور آذربايجان اعلام كردهبود، 75درصد از جمعيت قرهباغ ارمني است و از آنجا كه اين منطقه در دوران شوروي هم با وجود تعلق به جمهوري آذربايجان از وضعيت خودمختاري برخوردار بود، بايد وضعيت حقوقي مشخصي پيدا كند. مسكوت ماندن وضعيت حقوقي قرهباغ باعث ميشود كه در آينده بهانه براي از سرگيري مناقشه و جنگ وجود داشتهباشد.
4- ضمانت روسيه: مسكو براي خود نقش ضامن در مناقشه قرهباغ تعيين كرده است. پيش از اين هم مسكو تاكيد كردهبود كه از هر توافقي ميان باكو و ايروان حمايت خواهد كرد و اجراي آن را تضمين ميكند. اما واقعيت اين است كه حل پايدار مناقشه قرهباغ و مسائل امنيتي قفقاز، نيازمند مشاركت همه دولتهاي پيراموني است و نقش يكجانبه روسيه، نميتواند به تنهايي نگرانيهاي امنيتي همه طرفين را برطرف كند. به ويژه به دليل مرزهاي طولاني ايران با منطقه قفقاز و همچنين منافع تركيه در جمهوري آذربايجان، بايد ملاحظات اين كشورها نيز در يك توافق پايدار مورد توجه قرار گيرد.
5- مزدوران خارجي: يكي از مسائلي كه در اين توافقنامه به آن اشارهاي نشده است، حضور مزدوران خارجي به ويژه شبهنظاميان تندروي تكفيري است. جمهوري آذربايجان حضور نيروهاي خارجي در اين جنگ را تكذيب كرده است، اما شواهد و اسناد زيادي در مورد حضور اين نيروها وجود دارد. استقرار تكفيريهايي كه از سوريه به منطقه گسيل شدهاند، در بلندمدت و ميانمدت ميتواند نگرانيهاي امنيتي زيادي را براي كشورهاي منطقه ايجاد كند.
6- گروه مينسك: گروه مينسك كه با رياست مشترك روسيه، امريكا و فرانسه از طرف سازمان امنيت و همكاري در اروپا به عنوان ميانجي صلح در مساله قرهباغ مامور شده است، در اين توافق نقشي نداشته است. منطقه قفقاز جايگاه مهمي در سياست اوراسيايي غرب به ويژه اروپا دارد. طبيعتا امريكا و فرانسه و كشورهاي اروپايي موافق يك طرح كاملا روسي براي حل مناقشه قفقاز جنوبي نيستند و علاقهمند هستند كه ملاحظات آنها هم در اين توافق لحاظ شود.
عضو هيات علمي بنياد مطالعات قفقاز
ساعتهاي طلايي
لحظات حساسي كه هري ترمن فرمان بمباران شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي را صادر كرد، مسير جنگ جهاني دوم را تغيير داد. از چنين ساعات طلايي، شواهد تاريخي بيشمارند. ساعتهاي طلايي مفهومي نسبي براي شرايطي است كه ميتوان حداكثر بهرهبرداري را جهت خروج از بحرانها و فجايع در جريان اتخاذ كرد يا تصميمي آيندهساز را براي وارثان يك فضاي جغرافيايي در پيش گرفت. سرنوشت ملتها در چنين شرايطي رقم ميخورد. در تاريخ 17 تيرماه 1399 يادداشتي از نويسنده اين سطور در روزنامه اعتماد تحت عنوان «درك زمان در حل چالشهاي بين ايران و ايالات متحده» به چاپ رسيد كه در آن مقاله با تكيه بر مستندات حاصل از شرايط داخلي و نيز اوضاع منطقهاي و شرايط جهاني، پيشنهاداتي در قالب سناريوهايي احتمالي ارايه شد كه درك زمان در حل چالشهاي بين ايران و ايالات متحده بر مبناي منافع ملي تا دو ماه قبل از انتخابات رياستجمهوري در امريكا توصيه شد. مجددا چند هفته قبل از انتخابات رياستجمهوري در ايالات متحده يادداشتي كوتاه در سايت شوراي راهبردي روابط خارجي تحت عنوان «ايران و پيروزي احتمالي بايدن» از نويسنده اين سطور منتشر شد كه مسائلي را كه پس از انتخاب كانديداي حزب دموكرات ممكن است پيش روي ايران باشد، يادآوري شد.
هدف از يادآوري موارد فوق كه ديگران هم به گونههاي ديگري نوشته يا گفتهاند، اين است كه «كورسوي گذشته را فرا راه آينده داريم». بايد بپذيريم كه قدرتهاي بزرگ ساير كشورها را آرام نخواهند گذاشت. تنها راهحل، آن است كه كشورها با قدرت كمتر، با هوشياري تمام از خود محافظت كنند. با اين نگاه و در راستاي كاهش چالشهاي و بحرانهاي به وجود آمده براي شهروندان ايران، شرايط زير را ميتوان مدنظر قرار داد. ü زمان در حل مسائل مبتلابه براي بيش از 4 ماه نخواهد بود، يعني قبل از 1400. پس از آن مطالبات سيستمهاي منطقهاي و جهاني از ايران بيش از تحمل آن خواهد بود. اين زمان، ساعتهاي طلايي است كه عقلانيت ژئوپليتيكي ميطلبد. ضروري است حاكميت در ايران چنين دورهاي را فرصتهاي طلايي خود در نظر گيرد تا به نمايندگي از ملت راهكارهاي معقول، كمهزينه، انساني و پايدار با ساير سيستمها را اتخاذ كند. ü پيش از دو ماه از رياستجمهوري ترامپ به عنوان غيرقابل پيشبينيترين رييسجمهور امريكا باقي است. كشورها و گروههاي فشار مخالف ايران در اين مدت از پاي نخواهند نشست تا سياست حداكثري دوران ترامپ با آمدن بايدن باقي بماند و پروندههاي متعددي را براي ايران طراحي كرده باشند تا مجال خلاصي از آنها فراهم نشود. بايد هوشيار بود و راههاي فشار بر ملت را از طريق آنان بست. ü ضروري است دستگاه ديپلماسي ايران تلاشها و كوششهاي خود را در ارتباط با ساير سيستمهاي جهاني بيوقفه ادامه داده و رويكردي تعاملگرايانه و مثبت در پيش گيرد. در ارتباط با كشورهاي منطقهاي، ايران ميتواند از اهرمهاي فشار مثبت بهره گيرد كه نتيجه آن منافع جمعي حاصل از كنشهاي ژئوپليتيكي در جنوب غرب آسياست. ü تاثير هيجانات بازار را قبل، همزمان و بعد از انتخابات امريكا شاهد بوديم. اين شرايط فرصتي براي افزايش ارزش پول ملي است. چنانچه از اين فرصت بهرهبرداري اصولي صورت نگيرد زمينه زائل شدن سرمايه ملي ايرانيان را بيش از پيش فراهم خواهد كرد و دولت در اين زمينه بايد پاسخگو باشد. ü ضروري است كه حوزه انديشه و نخبگاني با تبيين شرايط ويژه كنوني، مخاطرات پس از پايان اين دوره را برآورد كنند تا راهكارها و مسيرهاي صوابي جهت حل چالشهاي تحميل شده بر ملت در نظر گرفته شود. ü شكلگيري شبكههاي اجتماعي و مطالبهگري عمومي به دور از هيجانات، بر مبناي «يافتهها و راهكارهاي علمي خروج از شرايط فشار حداكثري» ميتواند در پيشبرد منافع ملي نقشآفرين باشد. ü در سيستم بسيط و متمركز ايران، نهادهاي متعدد در تصميمگيري دخيلند، ضروري است در اين برهه حساس، اين نهادها كنشهاي رقابتي و تخريبي بين نهادي را وا نهاده و در مسير همافزايي منافع ملي گام بردارند.
استاديار جغرافياي سياسي و ژئوپليتيك دانشگاه تربيت مدرس