شبكههاي اجتماعي و ضرورت مطالعه چرخه خشونت
نفيسه توكلي
بيش از 10 سال از ماجراي قتل ميدان كاج كه عامل آن هم در ملأعام مجازات شد، ميگذرد و لزوم تامل بر اثربخشي اين مجازات در كاهش جرايم جنايي و خشن بيش از گذشته رخ مينماياند.
10 سال قبل شاهد انتشار فيلمي از ماجرايي كه 6 آبان 89 جلوي ديدگان مردم حاضر در محدوده ميدان كاج سعادتآباد رخ داد و در آن فردي با قمه جواني را كه با او بر سر يك ماجراي عشق و عاشقي اختلاف داشت به قتل رساند، بوديم. او مردم را با قمه تهديد كرد به جوان مجروح كمك نكنند. دو مامور پليس هم در صحنه حاضر شدند ولي اقدامي نكردند. مردم تمام لحظاتي كه فرد مضروب روي زمين التماس ميكرد را ناظر بودند و فيلم گرفتند. حالا يك دهه از آن ماجرا گذشته و اتفاقاتي مشابه روي داده كه جنايت سعادتآباد را در خاطر زنده كرده و پرسشهايي را درباره بيتفاوتي مردم در برابر خشونت پررنگ كرده است.
جنايت ميدان كاج از اين رو به نقطه عطفي در صدور احكام خاص تبديل شده و ميتواند به عنوان پرونده مرجع نزد پژوهشگران قرار بگيرد كه در نوع خود و در آن زمان بيسابقه بود. هر چند ميزان خشونت صورت گرفته در آن جنايت تا سالها افكار عمومي را تحت تاثير خود قرار داد اما وجه تمايز آن جنايت حضور تماشاگران موبايل به دستي بود كه از آن صحنه فيلمبرداري كرده بودند. آن روزها كه هنوز تكنولوژي گوشيهاي هوشمند وجود نداشت مردم شاهد در صحنه با دوربين موبايلهاي معموليشان از آنچه رخ داد، فيلم گرفتتد و از طريق بلوتوث با ديگران به اشتراك گذاشتند. پخش شدن اين فيلم در آن سال به مثابه شوكي بزرگ بر افكار عمومي جامعه آن سالها، جنايتي كه ميتوانست تنها حكم قصاص داشته باشد را به مجازات اعدام در ملأعام تبديل كرد. امري كه بعد از آن تبديل به قانوني نانوشته شد كه هر گاه جرمي در سطح جامعه موجبات تشويش اذهان عمومي را فراهم كند يا بيم تسري آن رود مجازات اعدام در ملأعام در انتظار عامل يا عاملان آن خواهد بود. تكنولوژي در سالهاي بعد تاثير بيشتر و غيرقابل انكاري بر اين رويه گذاشت و تا به امروز بارها شاهد مجازاتي اين چنين براي جرايمي بودهايم كه تصاويرشان در موبايلها و شبكههاي اجتماعي دست به دست ميچرخد. 10 سال زمان خوبي براي مطالعه هر پديدهاي است. اگر پژوهشگران تاثير مجازات در ملأعام بر كاهش جرايم را مورد بررسي خود قرار دهند شايد لزوم بازنگري قانونگذار و ضابطان قضايي بر رويههاي موجود قضايي بيش از پيش مشخص شود. تماشا كردن خشونت را در اتفاقات ديگري هم شاهد بودهايم. براي نمونه در همان سالهاي آغازين دهه 90 گزارشهايي را هم براي روزنامه اعتماد تهيه كرديم كه نشان ميداد مردم پيش از طلوع آفتاب در محلي كه قرار بود در آن مجازات اعدام يك نفر اعمال شود، حاضر ميشدند. اعدام در ملأعام؛ حكمي نانوشته كه سر از رويههاي قضايي محاكم در ايران برآورد اما هنوز در مورد ميزان اثربخشي آن بر كاهش جرايم جنايي و خشن ترديد وجود دارد. مجازاتي كه بنا به تشخيص قاضي پرونده براي جرايمي نظير قتل، تجاوز، جرايم خشن و در اين سالها حتي براي زورگيري در نظر گرفته شده اما هنوز پژوهشي بر مخاطبان و چگونگي تغيير نگرش آنها به جرم وجود ندارد. بنا به تعريف، اعدام در ملأعام به مجازاتي گفته ميشود كه به طور معمول با حضور تعداد محدودي از شهروندان منفعل همراه است كه براي اطمينان از مجازات شدن مجرم، شاهد اين رويداد هستند. نگاهي به كيفيت چگونگي صدور احكام مجازات در ملأعام اين تحليل دمدستي را ارايه ميدهد كه قضات عمدتا زماني اين حكم را صادر ميكنند كه جرم صورت گرفته موجب تشويش افكار عمومي شده و ايجاد ناامني در جامعه كرده باشدحال خيلي فرقي نميكند كه قتلي صورت گرفته باشد يا جرايم خردي نظير سرقت. با همين منطق هم بود كه براي دو جوان كه در سال 1391 در خيابان جمالي كمي بالاتر از پارك هنرمندان تهران دست به زورگيري زده بودند، مجازات اعدام در ملأعام در نظر گرفته شد. اين چرخه زماني كه تماشاگر به تماشاي مجازات اعدام در ملأعام مينشيند و با موبايلش اين تصاوير را ثبت ميكند بازتوليد ميشود. به نظر ميرسد آنچه در تعريف با عنوان تماشاگر منفعل از آن ياد شده با وجود تكنولوژي گوشيهاي هوشمند دستخوش تغيير شده باشد. اما آنچه كه حايز اهميت است اين است كه به نظر ميرسد توليد و بازتوليد خشونت در شبكههاي اجتماعي تبديل به امري عادي و روزمره شده و مجازاتي كه قرار بود ايجاد سلبيت كند، تبديل به امري روزمره و عادي شده است. فيلمهاي موجود در موبايلهاي هر كدام از ما گواه اين موضوع است كه تماشاي مجازات ديگران تاثيري بر كاهش جرم و خشونت از سوي مردم نداشته بلكه آن را تبديل به امري بياثر كرده است.