عصر جديد
حسن لطفي
عصر جديد برايم فقط دورهاي كه در آن زندگي ميكنيم و نام يك فيلم ماندگار از چارلي چاپلين نيست. فيلميكه اگر بارها به تماشاش بنشيني، خستگي حاصل از تكرار صحنههاي يك فيلم گريبانت را نميگيرد. البته گفته باشم در اينكه اين حس همگاني نيست شكي ندارم. خيليها از سياه و سفيد بودن فيلم و صامت بودنش به تنگ ميآيند و پي تماشاي فيلمهاي پررنگ و لعابتري ميروند. فيلمهايي كه عصر جديد را بازتعريف كند و در آن از زمانهاي بگويد كه رشد تكنولوژي بيشتر شده است. فيلمهايي كه در تعطيلي سينماها هم دسترسي به آنها ساده است. سادهتر از زماني كه تماشاي فيلم در سينما لذتي مضاعف بود. منظورم سالهاي خيلي دور نيست كه در سينما فانتا ميفروختند و فيلم شرم نشان ميدادند. خودم كه نديدهام اما نمونهاش در آثار به خاطر ماندني علي حاتمي (سوتهدلان) ديدني است. شاهكاري است. درست مثل عصر جديد چارلي چاپلين! البته يكيشان خنده به لبتان ميآورد و ديگري لبريز از غم و اندوهتان ميسازد. شايد به خاطر همين بايد پيشنهادم را پس بگيرم و تماشاي فيلم سوتهدلان را در زمان ديگري توصيه كنم. زماني كه حال روز ما و دنيا بهتر باشد. دنيايي كه چرخدندههاش نامرييتر شده است. آدمهايي كه خوبشان حال آدم و عصر جديد را بهتر ميكند. اصلا اين آدمها هستند كه عصر جديدها با آنها بهتر و بدتر ميشود. فيلم عصر جديد اگر خوب است به خاطر چارلي چاپلين است. روزگار كشوري اگر بر وفق مراد همه باشد و چرخ اقتصاد و فرهنگ و سياست و... بر پاشنه درستي بچرخد به خاطر اين است كه آدمهاي خوبي پشت چرخاندن اين چرخند و سكان امور را به دست دارند و... سينما عصر جديد هم براي من همينطور بود. سينمايي كه بهترين لحظات تماشاي فيلمهاي نسبتا خوب را در دهه شصت و هفتاد در اين سينما تجربه كردم. منظورم زماني است كه هنوز هوشنگ كاوه در اين دنيا بود. اگر نميشناسيدش بگويم تهيهكننده فيلم داشآكل ساخته مسعود كيميايي و فيلمهاي جهان پهلوان، مردانه بكش، صندلي الكتريكي و... بود. مديريت سينما عصر جديد را به عهده داشت و در آن سالها كه گفتم سينمايش پاتوق كساني بود كه پي فيلمهاي بهتر در شرايطي مساعدتر بودند. هوشنگ كاوه بيستم آبانماه 1392 از دنيا رفت. اما گمانم فيلمبينهاي زيادي تا سالها او و سينما عصر جديد را به خاطر داشته باشند.