• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4787 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۱ آبان

«هنگام جنگ»: زنده باد مرگ!

سيد حسن اسلامي

در جامعه قطبي ‌شده و پر از كشمكش بر سر قدرت، آن كه ميانه كار مي‌ايستد و نمي‌خواهد به هيچ سوي كشيده شود، متهم، تحقير و بي‌اعتبار مي‌شود. فيلم هنگام جنگ(While at war) روايت فيلسوف معتبري است كه نه حاضر است تن به گرايش‌هاي تند كمونيست‌هاي اسپانيا بدهد و نه پذيراي خاك‌پرستي راست‌هاي افراطي و نظامياني شود كه اختاپوس‌وار بر اركان قدرت مسلط شده‌اند. آلخاندرو آمنابار در تازه‌ترين فيلم خود(2019) عجز خرد در ميانه آشوب و غوغا را به نمايش مي‌گذارد و اونامونو، فيلسوف نامور اسپانيايي را دستمايه كار خود قرار مي‌دهد تا از منظر او به جامعه دو شقه شده اسپانيا در دهه 1930 بنگرد. پس از بركنار كردن پادشاه و اعلام جمهوري در اسپانيا، كمونيست‌ها با حمايت اتحاد جماهير شوروي و راستگرايان و فالانژيست‌ها با حمايت هيتلر و موسوليني در پي بسط قدرت خود برآمدند و هر يك به شكلي به كشتار مردم و اعدام مخالفان خود حتي بدون محاكمه دست زدند. هر يك خود را حق مطلق مي‌پنداشت و هر كاري را مجاز مي‌شمرد، يكي حركت تاريخ را پشتيبان درستكاري خود مي‌شمرد و ديگري تمدن مسيحي و جنگ صليبي را. در اين ميان اما متفكراني چون اونامونو كه تنها خرد را معيار درستي انديشه و كردار مي‌دانست، در هيچ اردوگاهي جايي ندارند. او از سوي كمونيست‌ها به راستگرايي، ارتجاع و مانند آنها متهم مي‌شد و از سوي راستگرايان به بي‌تفاوتي، نداشتن حس وطن‌پرستي و كليشه‌هايي از اين دست مواجه مي‌شد. او خيرخواهانه 5 هزار پزو را خرج قيام جمهوري‌خواهان مي‌كند تا ريشه استبداد را بكند اما بعدها اين جمهوري‌خواهان با پول كساني چون او اسلحه مي‌خرند و دوستان او را مي‌كشند. همسر يكي از قربانيان، دردمندانه به او مي‌گويد:«تو قاتلي!» چون براي او نتيجه مهم است نه نيت. در گفت‌وگويي كه با دانشجوي سابقش، سالوادور و كمونيست دو آتشه دارد به ارتجاع و لاادريگري و بي‌ثباتي متهم مي‌شود. 
از سوي ديگر پپه يكي از سرسپردگان ژنرال فرانكو او را به بزدلي متهم مي‌كند.
در اين ميان تنها سرود و بانگ «زنده باد مرگ» است كه بر آواي نرم خرد پيروز شده و روز به روز اونامونو محدودتر مي‌شود تا آنكه ماه‌هاي آخر زندگي خود را در حصر خانگي سپري كند. يكي از تلخ‌ترين سكانس‌هاي اين فيلم، جايي است كه ماموران امنيتي سالوادور، دانشجوي سابق اونامونو را مي‌گيرند و با كتك درون خودرو خود مي‌اندازند و از اونامونو مي‌خواهند كه دم نزند و حتي نگاه نكند. براي آنها اونامو نه نماد زبان و فرهنگ اسپانيا بلكه پيرمرد لرزاني است كه فقط به كمك عصا راه مي‌رود. اما همين فاشيست‌ها براي اعتباربخشي به كار خويش از او مي‌خواهند تا در مراسمي سخنراني كند. در اين سخنراني است كه او داد خود و دوستانش را از آنها مي‌گيرد و نشان مي‌دهد كه خرد آرام سخن مي‌گويد اما تا عمق جان انسان نفوذ مي‌كند.
ميگوئل دو اونامونو را بسيار دوست دارم، از معدود فيلسوفان اديب به شمار مي‌رود كه عميق مي‌انديشد و زيبا مي‌نويسد. كافي است به مجموعه داستاني او، هابيل و چند داستان ديگر(با ترجمه خوب بهاءالدين خرمشاهي) نگاهي بيندازيم تا اين نكته را دريابيم. 
در اين فيلم، آمنابار اين فيلسوف را عمدتا چون شهروندي معروف تصوير و رويارويي‌هاي دردناك او را روايت مي‌كند. او با كساني مواجه شده كه زور را با قدرت و اقتدار واقعي اشتباه گرفته‌اند و مي‌خواهند با زنده نگه داشتن مرگ و كشتن رقيبان‌شان خود را حفظ كنند. از اين كارگردان پيش‌تر فيلم‌هاي «ديگران» و «چشمانت را بگشا» را ديده بودم كه هر يك حال و هواي سوررئاليستي خاصي داشت. اما اين فيلم واقع‌گرايانه، كشاكش قدرت را در اسپانياي قرن بيستم تصوير مي‌كند و همچنان اين پرسش را پيش مي‌كشد كه اروپاي قرن بيستم با آن سابقه مدرنيته و پس از عصر روشنگري، چرا رژيم‌هاي خودكامه‌اي چون نازيسم، فاشيسم و كمونيسم را تجربه كرد و چگونه هر يك به نام يك آرمان والا، خون بي‌گناهان را ريختند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون