جامعه در دوم خرداد نياز به پوستاندازي داشت
محمدعلي ابطحي
18 سال از حماسه بزرگ دوم خرداد 76 ميگذرد. حماسه بزرگ مردمي كه با حضور گسترده خود تفاوتي خاص را با ساير انتخابات انجام شده در انقلاب اسلامي رقم زدند. انتخاباتي كه نتيجه آن تبديل به يك واژگان سياسي در تاريخ جمهوري اسلامي ايران شد. تا قبل از دوم خرداد 76 در بيشتر انتخاباتي كه در كشور برگزار ميشد بسياري از كساني كه خود نامزد انتخابات بودند، اعلام ميكردند كه به چه كساني راي دادهاند يا خواهند داد اما در دوم خرداد 76 وضع به گونهاي ديگر رقم خورد. جريان اصلاحطلب داخل حكومت كه به استمرار حكومت و ولايت فقيه معتقد بودند اما به روشهايي كه در آن دوران وجود داشت، اعتراض داشتند براي معرفي كانديدايي تلاش كردند تا رقابت جدي را در جريان انتخابات دوره هفتم رياستجمهوري شكل دهند. اما در اين انتخابات تا اندازهاي براي پيروزي حجتالاسلام ناطق نوري قطعيت وجود داشت و اين اميدواري تا آنجا پيش رفت كه وي گروههايي را براي بازديد از دفتر رييسجمهور جديد فرستاد و تقريبا افراد اصلي را مشخص كرده بود. در ستادهاي شهرستاني نيز اميدها به انتخاب فردي به جز ناطق نوري كمرنگ بود. حتي در ستادهاي شهرستاني سيدمحمد خاتمي كسي اميد به پيروزي وي نداشت. با همه اين اتفاقاتي كه در روزهاي منتهي به انتخابات رياستجمهوري دور هفتم در حال شكلگيري بود، اما همه براي طرح يك انديشه و فكر وارد عرصه شديم كه اگر بتوانند بعدها احزابي را تشكيل دهند و كار فرهنگي قدرتمندي در عرصه كشور صورت دهيم.
بد نيست خاطرهاي از فضاي روز رايگيري بازگو كنم. صبح روز دوم خرداد، من به همراه خاتمي و با ماشين او به محل رايدادن كه مدرسهاي در خيابان پاسداران بود، ميرفتيم و او ميگفت كه دوست دارد در مرحله اول، پيروز انتخابات باشد تا بتواند با قدرت احزابي را تشكيل دهد. اين سخنان زماني از زبان وي مطرح ميشد كه از قضا حمايت همه جريانهاي رسمي كشور از ناطق نوري آغاز شده بود. تقريبا هركسي كه جزيي از مقام رسمي كشور بود، رسما حمايت خود را از ناطق اعلام كرد؛ همه ائمه جماعات، جز يكي دو نفر كه يكي از آنها هم شوهر خواهر خاتمي بود، همه از حاميان ناطق نوري بودند. در آن زمان روزنامه رسالت هم بسياري از اين حمايتها را پوشش ميداد، آقايان جوادي آملي، قرائتي و مهدوي كني از بزرگاني بودند كه رسما با حمايت از ناطق نوري وارد صحنه شدند. حتي اين حمايتها را به نوعي ديگر از سوي شوراي نگهبان نيز شاهد بوديم. روز انتخابات اين شورا دستور داد كه در ليست انتخاباتي نامزدها روي صندوقهاي راي، اسم ناطق اول باشد و نه خاتمي؛ در صورتيكه طبق حروف الفبا اسم خاتمي جلوتر از ناطق نوري بود. اقدامات ضد تبليغي هم براي كانديداي رقيب صورت گرفت كه در پيروزي او نقش داشت، به ياد دارم در چند تا شهري كه همراه خاتمي براي سخنراني رفتم، در مسجد را به روي او بستند و جمعيت در كنار خيابان به سخنراني او گوش كردند. با همه اين توصيفات 18 سال از حال و هواي آن روزها ميگذرد. دوم خردادي كه بيمنظور حماسه نشد و در درون خود نتايجي را به همراه داشت. جامعه آن زمان فكر ميكرد كه به پوستاندازي نياز دارد كه معتقدم اين پوستاندازي، اعتراض به روشهاي رفتاري بود.
در پاسخ همه وصلههايي كه براي طرد كردن دوم خرداديها چسبانده ميشود، بايد گفت كه دوم خرداد هيچ مسيري را براي براندازي يا مخالفت با اصل حاكميت تبليغ نكرد و خاتمي به عنوان فردي آمد كه روشها را اصلاح كند نه اينكه با اصل انقلاب و رفتارهاي انقلابي مخالفت داشته باشد. به عنوان شاهد ماجراهاي دوم خرداد، جايي نديدم كه خواستهاي ساختارشكنانه در دوم خرداد مطرح باشد؛ گرچه بعدها، افراطيهايي كه خود را درون جبهه اصلاحات ديدند، تعريف متفاوتي از دوم خرداد و اصلاحات كردند كه متاسفانه به پاي مجموعه اصلاحات ريخته شد، اما بايد منشأ آن را قدرتطلبي دانست.