در قفل در كليدي چرخيد
اسدالله امرايي
«تمام خوابهايم تكرار يك خواب واحدند، با تكتك جزيياتش، رويايي كه دوباره و دوباره به سراغم ميآيد. در اين كابوس هميشه يك شكل، من پاي پلهها، در دالان ورودي، رو به چارچوب فولادي و شيشه نشكنِ در بيروني ايستادهام و تقلا ميكنم قفل در را باز كنم. آمبولانسي بيرون توي خيابان ايستاده. هيكلهاي امدادگرها را مات و درخشنده از آن طرفِ شيشه ميبينم كه كج و معوج به نظر ميرسند و صورتهاي آماسيدهشان مثل قمرهاي نوراني است. كليد ميچرخد، ولي تلاشم بيهوده است: نميتوانم در را باز كنم.« رمان در نوشته ماگدا سابو نويسنده مجار با ترجمه نصرالله مرادياني در انتشارات بيدگل منتشر شده است. موضوع رمان ماگدا سابو داستان نويسندهاي است كه خود راوي داستان نيز هست و همراه با شوهر نويسندهاش در يك روستا در مجارستان زندگي ميكنند. او در واقع نويسندهاي ممنوعالفعاليت است كه درست قبل از نوشتن اثر جديدش حكمش لغو ميشود و براي اينكه بتواند با خيال راحت كتابش را بنويسد، نياز به يك خدمتكار پيدا ميكند كه در كارهاي خانه كمك حال او باشد. يكي از دوستان راوي، پيرزني را به عنوان خدمتكار معرفي ميكند و به اين شكل امرنس وارد داستان ميشود. امرنس شخصيت متفاوتي دارد، عليرغم كهنسالي كارهاي يدي بسياري انجام ميدهد و به همه كمك ميكند. امرنس براي مردم روستا آشپزي ميكند، به بچههاي آنها رسيدگي ميكند و در زمستان برف خيابانها را جارو ميكند. او از احوال همه مردم روستا اطلاع دارد و براي رسيدگي به شكايات اهالي از يكديگر روي ايوان منزلش جلسه دادگاه برگزار ميكند. هيچكس با در بسته منزل او مواجه نميشود راوي به سرعت درمييابد كه او نيست كه بايد با امرنس مصاحبه كاري برگزار كند بلكه اين امرنس است كه تصميم ميگيرد آيا حاضر است كاري براي او انجام دهد. از همه اينها گذشته، امرنس كار رختشويي انجام نميدهد. اتفاقات رمان ماگدا در يك روستا رخ ميدهد و به غير از خود راوي، همسرش، سگ آنها و امرنس كه چهار شخصيت اصلي رمان هستند، مابقي شخصيتها
-به سبك حكايتهاي تمثيلي- تيپهاي مختلفي از روستاييان مانند پليس مهربان، برادرزاده خوشقلب و خياط زنانهدوز غمگين هستند. انتشارات بيدگل دو اثر ديگر از اين نويسنده را با عنوان خيابان كاتالين و ترانه ايزا منتشر كرده است.