«به بهانه سالگرد درگذشت
علامه جعفري(ره)»
دور از سياست و آگاه از سياست
فضلالله صلواتي
شخصيت مرحوم علامه جعفري به عنوان يك مبارز سياسي يا فردي كه در مسائل سياسي دخالت كند، مطرح نبود ولي ايشان زيربناهاي سياسي را بيان ميكردند؛ به خصوص در درسهاي نهجالبلاغهشان كه بسياري از دانشجويان هم شركت داشتند و افراد مختلف و گروههاي مختلفي حضور پيدا ميكردند؛ به عقيده من برخي مطالب و برداشتها و متوني كه تدريس ميكردند، سياسي بود. به عنوان مثال عهدنامهاي كه مربوط به دستور حضرت علي(ع) به مالك اشتر است، تماما سياسي است. حال وقتي يك استاد و صاحب نظر در زمينه نهجالبلاغه اين درس را بدهد، همهاش آموزنده است و دربردارنده انديشههاي موفق در زندگي است. در كتاب «حكمت اصول سياسي اسلام» اين عهدنامه را بررسي كردهاند و در آن كتاب درباره قدرت، سياست، حكومت و سلطه بحثهاي مفصلي را بيان كردهاند؛ لذا نميشود گفت كه استاد جعفري دور از سياست بودند يا آگاهي كامل از سياست نداشتهاند. حضرت ايشان، پيش از پيروزي انقلاب با شخصيتها و رجال آن دوران هيچ گونه ارتباطي نداشتند و اساسا به دنبال تبيين و بيان انديشه و حكمت اسلامي در نهجالبلاغه و قرآن كريم بودند و به كارهاي زيربنايي اسلامي ميپرداختند. بنده پيش از پيروزي انقلاب كه در زندان شاه بودم، وقتي برخي شاگردان ايشان را با من روبهرو ميكردند آن افراد ميگفتند ما نزد استاد جعفري دروس فلسفي را ميخوانديم و از محضر ايشان استفاده ميكرديم؛ البته ساواكيها چون چيزي از مسائل فلسفي سر در نميآوردند بيان ميكردند كه اين مطالب بوده كه شما مبارزين را منحرف كرده است! لذا درسها و بحثهاي علامه جعفري باعث آگاهي و روشن شدن تفكر و روحيه بسياري از افراد اعم از دانشمندان، استادان و دانشجويان ميشد، بسياري از شاگردان ايشان نيز در ايام پيش از پيروزي انقلاب اسلامي از مبارزين و انقلابيون موفق بودند. استاد جعفري به انقلابيون علاقه نشان ميدادند؛ در خاطرم هست كه وقتي برخي وابستگان به حزب ملل اسلامي از زندان آزاد شده بودند آقا به ديدن آنها رفتند و باعث شدند كه آنها تشويق و تقدير شوند. برخي زندانيها كه قبل از انقلاب آزاد ميشدند، ايشان به ديدار آنها ميرفتند كه در كتاب «چراغ فروزان» اسناد ساواك در پرونده ايشان نيز منعكس شده است. در آن كتاب آمده است كه شاگردان ايشان همه ضد شاه هستند و حتي پيشنهاد ميدهند كه اتوبوسي را نزديك خانه ايشان بگذارند و شب دوشنبهاي كه جلسه علمي در خانه هست همه افراد را دستگير كنند ولي بعد به اين جمعبندي ميرسند كه اگر اين كار انجام شود، بحران بزرگي در شهر ايجاد خواهد شد لذا از اين تصميم منصرف ميشوند. همچنين در آن كتاب آمده است كه چرا آقاي جعفري اجازه داده دخترانشان به عقد ازدواج فعالان سياسي ضد شاه وابسته به نهضت آزادي درآيند.(منظور همسر بنده و همسر مرحوم مهندس عبدالعلي مصحف بود و البته ما وابسته به هيچ گروه و حزبي نبوديم، من ارادت فوقالعاده به مرحوم آيتالله طالقاني و مرحوم مهندس بازرگان داشتم). حتي هنگامي كه به يزد تبعيد بودم برخي از آقايان يزديها به صورت جدي يا به شوخي از استاد جعفري پرسيدند: چرا دختران خود را به فرد سياسي مبارز عليه شاه داديد كه به زندان بروند و تبعيد شوند؟ ايشان فرمودند من افتخار ميكنم كه دامادهاي من در راه اسلام و در راه خدا فعاليت ميكنند و در مسير انحراف نيستند، برخي از دوستان يزدي سوال كردند كه زحمات فرزندان و همسر آنها به گردن شما افتاد، كه ايشان فرمودند: من افتخار ميكنم كه به همين نحو به فرزندان آنها خدمت كنم و نهايت محبت را به آنها ابراز كنم كه فرزندان خودم هستند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مرحوم استاد جعفري با جديت بيشتر فعاليتهاي علمي خود را پي گرفتند. همانطوركه ميدانيم از سالها پيش از پيروزي انقلاب، ايشان نقد و تحليل مفصلي بر مثنوي مولوي نوشته بودند، از سوي ديگر از علاقهمندان به امام خميني بودند و با ايشان ارتباط هم داشتند، مرحوم امام نيز به مولوي علاقهمند بودند و اين علاقه مشترك طبيعتا ميان اين دونفر كاملا مشهود بود، عدهاي از ايشان ميخواستند كه در برخي معاهد يا مراكز محور باشند و سمت مديريتي داشته باشند، به حضور امام خميني ميروند و عنوان ميدارند من علاقهمند هستم كارهاي علميام را ادامه دهم، ايشان اجازه ميدهند كه همچنان به كارهاي پژوهشي و تاليف بپردازند و ميفرمايند:«شما هر چه بگوييد و هر كاري كه انجام دهيد صحيح است.» و لقب «فيلسوف شرق» را هم به ايشان اعطا كردند. لذا مرحوم استاد هيچوقت به فعاليتهاي اجرايي و سياسي و حكومتي روي نياوردند.بعد از رحلت استاد جعفري كه خانواده استاد به خدمت مقام معظم رهبري رسيدند؛ ايشان نيز سوابق خود با استاد در مشهد و جاهاي ديگر را بيان كرده و تاكيد كردند كه بايد آثار ايشان تجديد چاپ شده و در اختيار اهل علم قرار بگيرد. همچنين تاكيد داشتند كه ضروري است تا انديشههاي مرحوم علامه جعفري بيشتر در جامعه امروز عرضه شود. آرزوي ما اين بوده و هست كه در ميان روحانيت محترم و حوزههاي علميه، شخصيتهايي چون علامه جعفري، علامه طباطبايي و شهيد مطهري بيشتر تربيت شده و ظهور پيدا كنند چون اين چهرهها ديگر در ميان ما نيستند؛ اميدوارم كه اين آرزوي هميشگي ما در جامعه علمي ايران در آينده بيشتر و بهتر محقق شود.
استاد پيشين دانشگاه؛ داماد علامه جعفري