راه پر درد سر تسليم شدن
سيد قاسم ذاكري
برخي در ايران فكر ميكنند چون مسير ايستادگي در مقابل زيادهخواهيهاي امريكا مسيري پرمشقت و پر دردسر است پس شايد راههاي كوتاه آمدن در مقابل امريكا مثلا هزينه و دردسرهاي كمتري داشته باشد و منجر به حل مشكلات اقتصادي و معيشتي مملكت شود. در حالي كه بررسي نمونههاي مختلف در روابط بينالملل صرفا طي سالهاي پس از پايان جنگ سرد نشان ميدهد كه اولا امريكا دنبال حل مشكلات با كشورها و بازيگراني كه آنها را دشمن تعريف كرده نيست ثانيا برخي كشورها و بازيگران بينالمللي چون هزينههاي ايستادگي در مقابل امريكا را در مقايسه با كوتاه آمدن و تسليم شدن مناسبتر يافتهاند در نتيجه چارهاي جز انتخاب گزينه ايستادگي و مقاومت در مقابل امريكا نداشتهاند. راه تسليم شدن ايران در مقابل امريكا طبق شروط 12 گانه پمپئو كاملا واضح و روشن است؛ دست كشيدن از توانمندي هستهاي، دست كشيدن از توانمنديهاي دفاعي و گروههاي مقاومت در منطقه يا به عبارتي دست كشيدن از تمامي عناصر قدرت و بازدارندگي نظامي ايران در مقابل دشمنان جهاني و منطقهاي. متقابلا امتيازاتي هم كه قرار است به ايران داده شود كاملا مبهم و نامعلوم است. پمپئو با لحني بيادبانه در جايي گفته بود، ايران بايد صرفا به فكر سير كردن شكم مردم گرسنه خود باشد نه بيشتر از آن! يعني ايران نيز شأني مثل مصر و سودان و ديگر كشورهاي آفريقايي دارد و نه بيشتر! در سالهاي پس از فروپاشي شوروي، بوريس يلتسين رييسجمهور روسيه بهترين گزينه قابل تصور براي امريكا و غرب در مسكو بود. يلتسين ضد كمونيست، مخالف گستره وسيع جغرافيايي روسيه و عميقا طرفدار ليبرال دموكراسي غرب بود! يلتسين در مقولات نظامي و هستهاي نيز كاملا مطيع واشنگتن بود. حرف او فقط اين بود: مردم روسيه گرسنهاند! به ما كمك كنيد! كوتاه آمدنهاي مكرر و عاطفي يلتسين در مقابل امريكا سبب وخامت اوضاع اقتصادي روسيه، ايجاد صفهاي طولاني نان و غذا در مسكو و ديگر شهرها، فروپاشي نظام دفاعي و امنيتي روسيه و حراج دستاوردهاي نظامي و هستهاي روسيه در مقابل لقمهاي نان از غرب شده بود. در چنين فضايي به خصوص متعاقب تحقير شدن روسيه در جنگهاي بالكان(به عنوان حوزه نفوذ امنيتي و فرهنگي قوم روس) كه توسط كلينتون و ناتو صورت پذيرفت و در شرايطي كه يلتسين با تمام وجود تحقير شدن را لمس كرده بود، پديده پوتين در واپسين سالهاي دهه 90 ميلادي در روسيه ظهور كرد. پوتين و تمامي موفقيتهاي او طي سالهاي اخير صرفا مثالي از گزينه با صرفهتر ايستادگي در مقابل امريكا در مقايسه با تسليم شدن است چنانكه همين گزينه به تدريج سبب بازسازي دوباره قدرت جهاني روسيه شد. پوتين هم كه البته سر ناسازگاري با امريكا و ناتو را نداشت وقتي ديد غرب علت همكاري روسيه در شوراي امنيت در بحران ليبي 2010 را ناشي از ضعف روسيه تلقي كرده است، مجبور شد در بحران سوريه جلوي امريكا و غرب بايستد كه البته اين ايستادگي نتايج خوبي براي روسيه و پوتين داشت.
معمر قذافي در سال 2004 رسما در مقابل امريكا و اروپا تسليم شد. قذافي براي اينكه خيالش بابت غرب راحت شود از كارزار انتخاباتي برلوسكوني و ساركوزي در اروپا حمايت مالي كرد همچنين ماهانه مبلغ هنگفتي به توني بلر بابت مشاوره پول ميداد ولي در سال 2010 هدف حملات نظامي ناتو قرار گرفت و جالب آنكه حتي در آخرين لحظات عمر هنوز اميدش به برلوسكوني و ساركوزي و توني بلر بود!
نمونه جاري تسليم شدن در مقابل امريكا كشور سودان است كه تاكنون نتيجهاي جز تحقير شدن براي اين كشور آفريقايي به دست نيامده است. حكومت البشير از دهه 90 ميلادي راهحل مشكلات مملكت از جمله جنگهاي داخلي، تحريم و مشكلات اقتصادي و معيشتي را در واشنگتن جستوجو ميكرد ولي نتايج تلاشهاي حكومت البشير براي به دست آوردن دل امريكا و اروپا و دل خوش شدن به وعدههاي پوچ آنها براي اين حكومت عبارت بود از: تشديد تحريمها، وخامت جنگهاي داخلي، جدا شدن جنوب از سرزمين مادري و در نتيجه وخامت روزافزون مشكلات اقتصادي و معيشتي سودان. البشير براي نشان دادن حسننيت خود به امريكا با قطع همه جانبه روابط با ايران در سال 1394 و اعزام نفرات پرشمار نظامي به جنگ يمن رسما از محور مقاومت خارج شد ولي با تمام اين كارها نه تحريمها عليه سودان رفع شد، نه وعدههاي امريكا در بخشودگي ميلياردها دلار بدهي سودان محقق شد، نه گرهي از مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم باز شد و نه اوضاع امنيتي سودان به خاطر جنگهاي داخلي و مطالبات تجزيهطلبانه در اين كشور التيام يافت. پس از وقوع شورش و كودتاي نظامي در فروردين 1398 البشير به عنوان سمبل سياستهاي گذشته سودان در نزديكي به محور مقاومت به زندان افتاد و مسوولان جديد سودان كه غالبا از اپوزيسيون خارجنشين البشير و از دوستان امريكا و اروپا بودند اينك در مسير عاديسازي روابط با اسراييل به منظور حل مشكلات اقتصادي و معيشتي قرار گرفتهاند در حالي كه فعلا تا اطلاع ثانوي هنوز هيچ خبري از رفع تحريمها عليه سودان، بخشودگي بدهيهاي كلان اين كشور به غرب و حل مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم سودان نيست. كشور فقير و ضعيف سودان براي عاديسازي روابط با امريكا و اسراييل بدون دريافت هيچ پولي حتي مجبور به پرداخت 350 ميليون دلار غرامت به قربانيان انفجار سفارتخانههاي امريكا در كنيا و تانزانيا شد! حادثهاي كه القاعده مسوول آن بود و هيچ ربطي به سودان نداشت و مردم سودان از دهه 90 ميلادي به خاطر اقامت بنلادن در اين كشور هم بمباران شده بودند و هم تحريم! عمر قمرالدين اسماعيل، وزير خارجه سودان كه خود قبلا از عناصر اپوزيسيون البشير در امريكا بوده و از مدتها قبل روابط رفاقتي با شخصيتها و نهادهاي گوناگون در داخل امريكا برقرار كرده پس از اعلام عاديسازي روابط با اسراييل صراحتا اعلام كرد:«سودان فعلا در ابتداي مسير هزار مايلي عاديسازي روابط با غرب قرار گرفته است»! يعني تمامي اقدامات سودان براي عاديسازي روابط با غرب طي سالهاي اخير كه تجزيه اين كشور، جدا شدن از محور مقاومت، تغيير رژيم و اعلام عاديسازي روابط با اسراييل هم جزو آنها بوده تاكنون براي رضايت خاطر واشنگتن كافي نبوده است! وزير خارجه دولت موقت انتقالي سودان همچنين به نقل از مايك پمپئو صراحتا اعلام كرد كه امريكا زين پس هر تصميمي راجع به سودان را پس از نظرخواهي از اسراييل اتخاذ خواهد كرد!
در مقابل گزينه تسليم ولي كره شمالي به خاطر ايستادگي در مقابل زيادهخواهيهاي امريكا اكنون تبديل به سومين كشور در دنيا شده كه قادر به نابودي امريكاست. ايران نيز به توانمندي هستهاي درونزا دست يافته و جنبش طالبان در افغانستان نيز از طرف امريكا به عنوان پيروز طولانيترين جنگ تاريخ امريكا شناخته شده است. بديهي است شرايط فعلي به هيچ وجه انتخاب ايران، طالبان يا كره شمالي نبوده بلكه اين شرايط از طرف امريكا به آنها تحميل شده و بار سنگين ايستادگي در مقابل امريكا نيز بر دوش شهروندان عادي در ايران، افغانستان و كره شمالي بوده است. سياست امريكا در مقابل قربانيانش سياست «سركوفت زدن به قرباني» يا blame the victim است. امريكا نشان داده در مقابل دشمناني كه مردانه ايستادگي ميكنند، مجبور است كوتاه بيايد(مثل جنگ ويتنام) ولي عادت دارد به دشمنان ضعيف دايما سركوفت بزند! در حالي كه در فاصله زماني پايان جنگ جهاني دوم تا پايان نظام دو قطبي، امريكا مجبور بود به خاطر خطر كمونيسم برخي امتيازات از جمله كمكهاي اقتصادي به كشورهاي شكستخورده مثل ژاپن، كره جنوبي يا آلمان اعطا كند ولي امريكا طي سالهاي پس از فروپاشي شوروي در هيچ نقطه از دنيا عامل رونق و شكوفايي اقتصادي نبوده است.
كارشناس روابط بينالملل