نگاهي به كتاب «عليه تربيت فرزند» اثر آليسون گوپنيك
عليه والدگري
فرزانه توني
امروزه با ابعاد جديدي از دغدغهها و نگرانيهاي والدين روبهرو هستيم. والديني كه خواسته يا ناخواسته مسيرشان را در چارچوب «والدگري» انتخاب كردهاند. اما بهراستي واژه «والدگري» كه گويا به يك شغل، كار يا فعل نسبت داده شده، واژه دقيقي براي تعريف والدين است!؟همهمان ميدانيم افراد در شغل و وظايف روزانهشان هميشه به دنبال بهبود نتايج وكيفيت كار و افزايش و ارتقا هستند. حال آيا ما در والدگري به دنبال توليد نوع خاصي از آدم يا يك بزرگسال موفق هستيم كه دقيقا طبق الگوها و قوانيني كه وضع كردهايم، رشد كند و به هدف ما نزديك باشد؟آيا ملاك قضاوت در مورد والدگري شما، توجه به كودكي است كه شما به وجود آوردهايد؟
والد بودن همان عشق ورزيدن و مراقبت از كودكان است. همان فراهم آوردن محيطي باثبات و امن براي رشد وشكوفايي اين انسانهاي كوچك آسيبپذير تا بتوانند خودشان، راه خودشان را بيابند. درو اقع مراقبت از كودكان شبيه رسيدگي به يك باغ است و والد بودن شبيه باغبان بودن اما در الگوي والدگري، والد بودن شبيه به نجار بودن است. پس شايد بهتر باشد به جاي واژه «والدگري» از تركيب والد بودن استفاده كنيم.
«حدود 60 هزار كتاب در بخش والدگري سايت آمازون موجودند و در عنوان اكثرشان عبارت «چگونه» ديده ميشود. البته بسياري از كتابهاي خودآموز تنها توصيههايي عملي راجع به والد بودن ارايه ميدهند. اما تعداد بسيار بيشتري از آنها وعده ميدهند كه اگر والدين دقيقا تكنيك درست را تمرين و اجرا كنند، ميتوانند تغييري اساسي ايجاد كنند در آنچه فرزندشان قرار است از آب دربيايد. اگر والد بودن نوعي شغل است كه هدف از آن پرورش يك بزرگسال موفق است، شغل كاملا افتضاحي است، ساعات طولاني، بدون حقوق و مزايا، پر از كار يدي سنگين و تا 20 سال هيچ تصوري نداريد كه آيا كارتان را خوب انجام دادهايد يا نه؟»
از آنجايي كه افراد در جوامع گذشته در خانوادههاي گستردهاي بزرگ ميشدند اكثر والدين پيش از والد شدن، تجربه فراواني در نگهداري و مراقبت از كودكان به دست ميآوردند همچنين ميتوانستند از منابع سنتي با صلاحيت خانواده همچون مادربزرگ و پدربزرگ استفاده كنند. اما به تدريج با كوچك و پراكنده شدن خانوادهها و بالارفتن سن بچهدار شدن والديني كه سالهاي فراواني از زندگي خود را صرف كار و تحصيل ميكنند به طور متداولي از الگوي والدگري كه همان رفتن به مدرسه و كاركردن است استفاده ميكنند. از منظر تجربي، والدگري كاري بيهوده و اختراعي وحشتناك است و اين تلاش براي تبديل كردن فرزندان به بزرگسالاني شايسته در واقع نهتنها نيروي والدين را تحليل ميبرد بلكه به منبع اضطراب همراه با سرخوردگي تبديل ميشود. نكته بسيار مهمي كه نميتوان از آن صرفنظر كرد اين است: از آنجايي كه نميدانيم كودكانمان در آينده با چه چالشهاي غيرمنتظرهاي روبهرو هستند بنابراين اگر مطابق تعريف والدگري،كودكانمان را به شكل خودمان يا ايدهآلهاي كنوني مدنظرمان دربياوريم! چگونه ميتوانيم آنها را با تغييرات آينده وفق دهيم و آماده كنيم؟
يكي از زيباترين نكاتي كه دراين كتاب به آن اشاره شد اين است كه ما انسانها از يك مراقبت «سهگانه» برخورداريم. يعني درواقع ما به عنوان مادران و پدران از فرزندان خود مراقبت ميكنيم. از فرزندان ِ فرزندان خود نيز مراقبت ميكنيم و در حالت سوم از بچههاي ديگران هم مثل بچههاي خودمان مراقبت ميكنيم.
«نقشي كه والدين قرار است ايفا كنند با نقشي كه مدل والدگري ارايه ميدهد كاملا متفاوت است. والدين و ديگر مراقبتگران نبايد به كودكان آن چيزهايي را بياموزند كه خودشان بايد ياد بگيرند و در نتيجه بهترين راه كمك به كودكان براي يادگيري از طريق نگاه كردن و شنيدن، دادن شانس سخن گفتن و مشاهده عميق كارها و رفتارهاي افراد بسيار متفاوت است.» نويسنده كتاب آليسون گوپنيك، استاد روانشناسي دانشگاه كاليفرنيا و بركلي در زمينه مطالعات پيشروانه درباره كودكان و رشد و يادگيري آنها داراي شهرتي بينالمللي است.