يك چهره اصولگرا از سناريوي انتخاباتي و
دو قطبيسازي حاميان سعيد جليلي پرده برداشت
كاسبان منع كانديداتوري روساي قوا
گروه سياسي
به اين دو گزاره فكر كنيد؛ يكم اينكه «يك مينيبوس اصولگرا كانديداي انتخابات رياستجمهوري هستند» و دوم «استمزاجي صورت گرفته كه رييسي و قاليباف به مسووليتهاي فعليشان ادامه دهند و سعيد جليلي بيشترين شانس را براي رسيدن به كرسي رياستجمهوري در اختيار دارد»؛ گزاره اول را دو، سه ماه پيش نه از قول يك چهره اصلاحطلب بلكه از عزتالله ضرغامي، رييس اسبق سازمان صداوسيما شنيديم كه از قضا خودش هم يكي از سرنشينان آن مينيبوس- و چه بسا اتوبوس دوطبقه اصولگرايان به مقصد «پاستور1400» باشد. دومي را اما همين دو، سه هفته گذشته بهنقل از سيدحسين نقويحسيني، نماينده اصولگراي ادوار هشتم، نهم و دهم مجلس شنيديم، آن هم با اين تاكيد كه بدون درنظر گرفتن آنچه استمزاج عنوان كرده، جليلي بالاتر از قاليباف و البته پس از رييسي، اولويت دوم اصولگرايان است و تنها كانديداي اصلي جناح راست در انتخابات رياستجمهوري 96 از شانسي بيش از جليلي برخوردارست كه او هم از آنجا كه نه فقط همچون قاليباف، رييس يكي از قواي سهگانه بلكه درمقام رييس قوه قضاييه مشخصا از منصوبان رهبري است و بهتعبيري موضوع اصلي آن استمزاج.
فارغ از اين اما نكته ديگري محل تامل است كه فراتر از اين موضعگيريهاي انتخاباتي بهروشني جانبدارانه حائز اهميت است و آن اينكه صحت توامان اين دو گزاره منطقا ناممكن است. ناممكن است كه هم بپذيريم اصولگرايان با يك اتوبوس دوطبقه كه سرنشينانش را كانديداهاي رياستجمهوري سيزدهم تشكيل ميدهند، حركتشان را به سوي انتخابات 1400 آغاز كردهاند و چنانكه اين روزها بسيار ميشنويم احتمالا ميخواهند با سازوكاري شبيه به آنچه دوره دوازدهم رقم خورد درنهايت با نظرسنجي از ميان خيل مشتاقان هركه بالاتر ايستاد را گزينه اصلي و نهايي معرفي كرده و باقي به نفع او كنار بكشند و هم باور كنيم آن طور كه نقويحسيني گفته، پس از ماجرايي كه پيرامون كانديداتوري احتمالي پرويز فتاح رقم خورد و او- خواسته يا ناخواسته- از گردونه رقابت حذف شد حالا تنها 3 اصولگرا كانديداي رياست بر قوه مجريه مملكتند؛ آن هم درحالي كه 2 نفر از اين فهرست جمع و جور را روساي دو قوه مقننه و قضاييه تشكيل ميدهند و نفر سوم هم كسي نيست مگر سعيد جليلي؛ نفر سومي كه چنانچه اشاره شد اولا اولويت سوم اصولگرايان نيست و شانس دوم است ثانيا دو گزينه ديگر، يكي بهواسطه آنكه مستقيما منصوب رهبري است و ديگري از آنجا كه رياست بر قوهاي كلان چون پارلمان را برعهده دارد، صلاح نيست وارد رقابت شوند و اين يعني اصولگرايان نه يك اتوبوس دوطبقه بلكه درمجموع حتي دو گزينه را هم روي ميز ندارند كه مثلا از ميان آنها دست به انتخاب بزنند؛ تكليفشان روشن است و همين است كه هست؛ سعيد جليلي، كانديداي اول و آخر جناح راست است براي انتخابات رياستجمهوري 1400!
اين البته يك قاعده پذيرفته است كه قضاوت در كار گزارشگري سياسي و تحليل امور سياست چندان منطقي و اصولي نيست و بهتر آنكه تا ميشود از چنين قضاوتي پرهيز كنيم؛ بهخصوص آنجا كه موضوع اين قضاوت به مسائلي چون انتخابات مربوط باشد كه از يكسو به نحوي به رايزنيها و تعاملات پشتپرده وابسته است و از ديگرسو به هر روي امري است كه در آينده رقم خواهد خورد. با اين حال اما واقع امر است كه پذيرفتن گزاره دوم و اينكه سعيد جليلي تنها گزينه اصولگرايان براي انتخابات رياستجمهوري پيشروست و كنار زدن گزاره نخست مبني بر به راه افتادن اتوبوس اصولگرايان به سوي «پاستور 1400» به اين معناست كه عملا هر آنچه تا به امروز در نسبت اين انتخابات و جناح راست خوانده و شنيدهايم و نيز هر آنچه گفته و نوشته شده را يك سركنار بگذاريم و قول و ادعاي سيدحسين نقويحسيني را ملاك قرار دهيم. حتي فراتر از آن، اين ترجيح به نحوي به معناي آن است كه سابقه و گذشته اصولگرايان را در چندين و چند دوره انتخابات پيش از اينكه همواره شاهد تعدد كانديداهاي اصولگرا بوديم و بعضا مهمترين مشكل آنها را دستيابي به اجماع روي گزينه واحد يافتهايم، كنار بگذاريم تا آنچه به سود سعيد جليلي است به عنوان واقعيت بيروني جا بزنيم.
همين حالا اگر بخواهيم به جز اين دو گزاره، نگاهي به صحنه انتخابات بيندازيم و از آنچه تا اينجاي كار رقم خورده، بگوييم، لاجرم بايد از فهرست بلندبالاي كانديداهاي جناح راست بگوييم و صف درازي كه آنها از ماهها پيش تشكيل دادهاند. چنانكه چندماه پيش در همين مطبوعه و از قضا در همين صفحه 3 روزنامه «اعتماد» در گزارشي كه با تيتر «همه عشاق خدمت» منتشر شد از 30 تا 50 گزينه احتمالي انتخابات پيشرو نوشتيم و اينكه دستكم دو سوم اين تعداد را دستراستيها تشكيل ميدهند. اين اما تنها اعتماد به عنوان يك روزنامه اصلاحطلب يا حتي چهرههاي سياسي جناح چپ نيستند كه احتمالا در گزاره دوم بيش از گزاره نخست، ترديد خواهند كرد. چنانكه ديروز حميدرضا فولادگر، نماينده اصولگراي چند دوره اصفهان در مجلس شوراي اسلامي نيز شانس سعيد جليلي را به عنوان يگانه گزينه جدي اصولگرايان زير سوال برده و فراتر از آن، او را متهم كرده كه خود يا دستكم نزديكانش هستند كه يك طرف بازي «دوقطبيسازي» براي انتخابات پيشرو ايستاده و در آتش آن ميدمند. اين عضو جامعه اسلامي مهندسين اگرچه تاكيد كرده كه «عده زيادي از نيروهاي اصولگرا معتقدند مصلحت نيست كه روساي قواي مقننه و قضاييه نامزد انتخابات رياستجمهوري شوند؛ چون آنها مسووليت مهمي در آن قوا دارند؛ بنابراين اولويت آن است كه آقايان قاليباف و رييسي از ظرفيت خودشان در مناصب كنوني استفاده كنند و اصولگرايان در حوزه رياستجمهوري بايد سراغ فرد ديگري بروند» اما در عين حال از گروه ديگري هم سخن گفته و معتقدند:«بايد از بين آقايان قاليباف و رييسي، يك نفر در انتخابات نامنويسي كند».
اين چهره اصولگرا همچنين به گروه سومي اشاره كرده كه نگاهشان تا البته صرفا ميانهراه شبيه به سعيدجليلي است.گروهي كه معتقدند بايد قاليباف و رييسي را به حال خود بگذاريم و سراغ گزينه ديگري برويم. اما يك نكته مهمتر در اين اظهارات فولادگر، نيمه دوم اين رويكرد است و آنجا كه لزوما به سعيد جليلي به عنوان تنها گزينه به جز رييسي و قاليباف ختم نميشود. اين نماينده ادوار مجلس اگرچه شبيه به نقويحسيني معتقد است كه اصولگرايان نبايد از رييسي و قاليباف براي انتخابات رياستجمهوري دعوت كنند اما با اين گزاره نيز موافق نيست كه «اگر روساي قواي مقننه و قضاييه كانديدا نباشند پس گزينهاي جز آقاي جليلي نميماند.» او هشدار داده است:«ميخواهند در ذهن مردم جا بيندازند كه اگر از بين قاليباف و رييسي كسي نامزد انتخابات نشود، اصولگرايان نامزد ديگري جز سعيد جليلي ندارند. بعد هم افكارعمومي را به سمت دلخواه خود جهت بدهند درنهايت يك دوقطبي انتخاباتي درست كنند كه يك قطبش سعيد جليلي باشد!»
اينكه به واقع چنين سناريويي در ذهن حاميان جليلي طراحي شده يا خير، پرسشي است كه نميتوان به آن با قطعيت پاسخ داد اما درصورت صحت آن شايد بتوان احتمالي ديگر را نيز پيش كشيد؛ اينكه منبع انتشار اخبار مربوط به منع كانديداتوري رييسي و قاليباف هم جايي در حوالي سازندگان آن سناريوي احتمالي باشد.