كيروش مدتهاست از ايران رفته است
It’s over
علي ولياللهي
آنقدري كه در چند روز اخير درباره ششتايي شدن كيروش در تيم ملي كلمبيا متن توليد شده در مورد تيم ملي فوتبال ايران و برد مقابل بوسني بحث شكل نگرفته است. كارلوس كيروش نزديك دو سال است از ايران رفته كلمبيا، آنجا كارش را ميكند، پولش را ميگيرد، به خاطر باخت فحشش را ميخورد و خفتش را ميكشد ولي ما در ايران مدام تلاش ميكنيم پيوندي ميان باخت سنگين كلمبيا و دوران حضور مرد پرتغالي در كشورمان برقرار كنيم. عدهاي خوشحال از نتيجه رقم خورده در امريكاي لاتين «ديدين گفتم» گويان وارد عرصه شدهاند و به شادي ميپردازند، برخي ديگر اخبار اخراج احتمالي او را با آب و تاب دنبال ميكنند و عدهاي هم خودشان را ملزم ميدانند از سرمربي كلمبيا حمايت كنند چون اگر ثابت شود كيروش خوب است به نوعي ادعاهاي گذشته خودشان اثبات شده.
چرا ما بايد در مورد كيروش حرف بزنيم؟ دنبال چه ميگرديم؟ امروز كيروش كجاي فوتبال ماست؟ آيا ميخواهيم با بازخواني دوران حضور كيروش در ايران قدمي در راه اصلاح اشتباهات گذشته برداريم؟ اگر چنين است چه احتياجي به شاهد گرفتن باخت كلمبيا؟ آيا قرار است هيچوقت از دوگانه دلال موزامبيكي دلال كروات خارج نشويم؟ آيا به تقويم نگاه كردهايم و ميدانيم در سال ۲۰۲۰ هستيم و سرمربي تيم ملي ايران دراگان اسكوچيچ است و بايد چند وقت ديگر در مقدماتي جام جهاني در سختترين بازيهاي ممكن به ميدان برويم؟ تمام دلايلي كه در مورد ارتباط باخت كيروش و دوران حضور او در ايران آورده ميشود، در فوتبال مسائلي غير قابل استناد هستند و لزوما هيچ چيزي را اثبات نميكنند.
يكي از جذابيتهاي فوتبال غيرقابل پيشبيني بودن آن است. اينكه شكستها و موفقيتها به هزاران عامل بستگي دارد. از چنين فضايي چطور ميتوان نتيجهگيري خطي كرد؟ عدهاي اصرار دارند چون كيروش در كلمبيا باخته پس به فوتبال ايران هم چيزي اضافه نكرده است. اين يكي از آن نتيجهگيريهاي خطي است. اين ذهنيت به اينجا ختم ميشود كه موفقيتهاي تيم ملي در دوران كيروش هم اتفاقي بوده است. ما شانس آورديم كه در مقدماتي ۲۰۱۴ با گل رضا قوچاننژاد كره را برديم. ما شانس آورديم كه مدافع مراكش گل به خودي زد. ما شانس آورديم كه بيرانوند پنالتي رونالدو را گرفت. پس ثبت بهترين نتيجه تيم ملي ايران در جامهاي جهاني ربطي به كيفيت سرمربي نداشته و احتمالا با هر كس ديگري در قامت سرمربي به روسيه ميرفتيم همين نتايج خلق ميشد. بخشي از اين افراد كه دنبال ضميمه كردن يك چيز قابل اندازهگيري هستند تا صرفا پاي شانس را وسط نكشيده باشند به آمار تيم ملي در جام جهاني اشاره ميكنند. كمترين مالكيت توپ، كمترين خلق موقعيت، كمترين شوت به دروازه بين تيمهاي آسيايي. بعد جامپكات ميزنند به جام ملتهاي آسيا ۲۰۱۹ و سنگينترين شكست تاريخ ايران در اين تورنمنت.
موافقان كيروش هم تقريبا با همين فرمت جلو ميروند. اگر ويليامز استراليايي به اشتباه مهرداد پولادي را اخراج نكرده بود در سال ۲۰۱۴ ميتوانستيم قهرمان آسيا شويم. اگر توپ مهدي طارمي گل ميشد، ايران براي نخستينبار به دور حذفي جام جهاني ميرسيد. اگر بازيكنان در بازي با ژاپن آن اشتباه بچگانه را مرتكب نميشدند بعد از ۵۰ سال در فينال آسيا حاضر ميشديم. اين افراد هم از آمار استفاده خودشان را ميكنند. بيشترين صدرنشيني ايران در آسيا در رنكينگ فيفا. صعود راحت به جام جهاني ۲۰۱۸. ۸ سال نباختن مقابل كره جنوبي يكي از رقباي اصلي ايران در آسيا و ... نتيجه اينكه كيروش بهترين مربي تاريخ ايران بوده است.
مساله اينجاست كه اما و اگرها و آمارهايي كه در ظاهر ضدونقيض هستند هيچ چيزي را ثابت نميكند. اگر قرار باشد فوتبال را روي «اگرها» و آمار ببنديم به جايي نميرسيم. دنياي فوتبال با همين اگرها به اينجا رسيده. اگر خطاي هند مارادونا در جام جهاني ۱۹۸۶ گرفته ميشد چه اتفاقي ميافتاد؟ اگر مهاجمان آرژانتين در فينال جام جهاني ۲۰۱۴ آن قدر موقعيتسوزي نميكردند؟ اگر داور فينال ليگ قهرمانان 16-2015 بين رئال و اتلتيكو متوجه گل آفسايد شاگردان زيدان ميشد؟ آمارها گاهي اوقات غلطاندازند. يونان و پرتغال با بدترين آمارهاي ممكن قهرمان يورو شدند. اين اگرها و اطلاعات وقتي نتيجه ثبت شده باشد به هيچ دردي نميخورند و فقط براي داستانسرايي كارايي دارند. همچنين باخت در يك برهه ديگر و در شرايط ديگر نميتواند تغييري در گذشتهها به وجود بياورد. مورينيو فاتح سهگانه اروپاست حتي اگر تا آخر عمرش به نزديكي هيچ جامي نرسد. رانيهري يك بار در سال ۲۰۱۶ با لستر قهرمان ليگ برتر انگليس شده و اخراجش در ميانه فصل بعد باعث نميشود افتخار او از تاريخ خط بخورد. همينطوركه باعث نميشود نتايج ضعيفش در تيم ملي يونان تغيير كند. محمد صلاح در چلسي فاجعه بود و در ليورپول معركه. برخي ميگويند مورينيو چطور آن مهاجم را از دست داد، چرا كه فكر ميكنند يك بازيكن خوب طبيعتا بايد همه جا خوب باشد! مودريچ سال ۲۰۱۸ بهترين بازيكن جهان بود و اهميتي ندارد در سال ۲۰۱۹ بيشتر از روي نيمكت بازيها را دنبال كرد.
شايد نياز باشد يك جايي بيخيال كارلوس كيروش بشويم. اگر انتقادي به رفتارهاي كيروش داشتيم و معتقديم بخشي از آن به ساختار غلط فوتبال ايران برميگردد بايد بدانيم كه كيروش رفته و هنوز آن ساختارهاي غلط با قدرت سرجايشان هستند. امروز هر اتفاقي كه براي مربي سابق تيم ملي ميافتد، به جايي كه او در آن حضور دارد مرتبط است. مگر اينكه يك نفر بخواهد كل دوران حرفهاي كيروش را بررسي كند كه در اين صورت نبايد شاهد حضور هزاران باره اسم ايران و افرادي نظير تاج و كفاشيان و برانكو باشيم. در فيلمها وقتي يكي از كاراكترها مدتهاي طولاني درگير اتفاقي ميشود كه در گذشته رخ داده مثل مردن يك شخص يا جدايي ناخواسته، با يك جمله تاكيدي از سوي ديگران مواجه ميشود تا شايد بيخيال شود. به او ميگويند It’s over يعني تمام شد! حالا ما هم بايد محكم رو به همه كساني كه نميخواهند بيخيال كيروش شوند و قصد دارند تا سالها هر اتفاقي كه براي كيروش ميافتد را با توجه به دوران حضورش در ايران تحليل كنند، بگوييم «It’s over»!