جستاري كوتاه در چرايي عدم پيشرفت آموزش و پرورش ايران
حسين ثقفي
در خصوص اهميت زيرساختي آموزش و پرورش در آينده كشور، سخنان زيادي گفته شده است و اسناد اندك و خوبي چون سند تحول بنيادين به نگارش درآمده است اما طي دههها شاهد توفيق و رضايتمندي در اين نهاد اثربخش نبودهايم كه نيازمند تحقيقات آكادميك دامنهدار است بطوري كه اگر اين كار صورت نگيرد، هيچ اميدي به علم و تربيت نسل آينده نميتوان داشت و مسخشدگي را در روح و جان فرزندان مان خواهيم ديد. در اينجا قصد داريم بطور كلي به برخي از اين ناكاميها بپردازيم. در درجه اول تغيير نگاه حاكميتي از شعار به عمل در اين حوزه بايد اتفاق بيفتد (بينش پراگماتيسمي)؛ به نحوي كه به بازسازي اين دستگاه نگاهي از جنس آوراربرداري و ساختن پس از زلزله صورت گيرد. علت هم اين است كه به دليل جنگ و تحريم و مسائل مرتبط با آن، آموزش و پرورش بهشدت مورد غفلت سياسيون قرار گرفته است و مطبخش چنان سرد شده كه نتوانسته تاكنون طعامي جانبخش براي مجموعهاش فراهم و مهيا كند. نكته ديگر آنكه، تشكلهاي سياسي وابسته به دستگاه تعليم و تربيت كشور، كمتر مجال فعاليت كشوري دارند لذا وزارت كشور با همكاري و نگاه مدني، بايد سعي در حمايت و گسترش فعاليتهاي قانوني آنان كند تا بتوانند همسو با دولتها و رسانهها به نقد و نظر بپردازند و بدين وسيله، كاستيها و كمبودها را طرح كنند و در فضاي مبتني بر قانون و آزادي، ياريگر جريانهاي قدرت در بهبود و تلطيف شرايط اين وزارتخانه شوند. تجربه نشان داد در موضوع رتبهبندي و همسانسازي حقوق بازنشستگان، اين تشكلها توانستند ضمن كمك به دولت، انگيزه و آرامش رواني در بين فرهنگيان ايجاد كنند و بدين وسيله نشان دهند كه از پتانسيل بسيار خوبي براي تغييرات ارزشمند برخوردارند و ميتوانند در همسويي ساختهاي قدرت براي پيشرفتهاي ملموس موثر باشند. واقعيت آن است كه نبود فضايي براي فعاليت تشكلها و نامهربانيهاي دولتها با آنان تا امروز موجب شده است منتقدان و درمندان تعليم وتربيت دچار انواع فشارها و تنگناها شوند و عملا رسيدن به اهداف عاليه ناممكن شود. پس از اين، چابكسازي سيستم مديريتي عريض و طويل آموزش و پرورش است. بي ترديد اين نهاد تنها نميتواند با پهلواني تنومند در قامت وزير، گرهگشايي كند، بلكه با مجموعهاي از دانايان و كاركشتگان خواهد توانست مشكليابي كرده و آنها را رفع كند. در هيچيك از كشورهاي پيشرفته نميتوان شبيه ايران جايي را نشان داد كه در آن برخي از مديران با مدل اختاپوسي بر صندلي قدرت تكيه زدهاند و برخي ديگر با قانون ارث بدان رو كردهاند و با چنين وضعي انتظار همسويي با قدرتهاي علمي دنيا را در سر پروراند. شاهدمثال ما ميتواند تغييرات پستي اخيري باشد كه در وزارتخانه اتفاق افتاده است و البته عدم نگاه تحولي در بخش مديريت در استانهاي كشور بطور كلي. لذا تا اين سيستم، زمام قدرت اجرايي را در دستان نسل جوان دانشمند خويش قرار ندهد، درهايش بر همان پايه فرسوده و پر سروصداي قبل خواهد چرخيد و گرهي باز نخواهد شد و شرايط به طرز وخيمتري پيش خواهد رفت. ميتوان براي اثبات فرسودگي مديران در اين دستگاه، بخواهيم كه آمار سني كاركنان وزارت تا ادارات كل را منتشر كنند، آن موقع خمودگي و خوابرفتگي، بيشتر رخ خواهد نمود. موضوع ديگر مربوط به نداشتن حد و مرز براي دخالت در آموزش و پرورش ميشود. انگار طفلي سرگذري است كه هر نهادي از سر قيموميت و دلسوزي ميخواهد دستي بر سرش بكشد و خود را در مسائلش دخيل بداند. حال آنكه تعليم و تربيت، كاري بسيار ظريف و دقيق است و تنها با نگاه علمي و آكادميك بايد به سراغ آن رفت و به همين دليل نيازمند حصاري قويتر از ديوار چين است كه براي ورود به آن بايد احتياطهاي لازم صورت گيرد چراكه اگر بخشي بطور غيرفني وارد آن شود، ميتواند بازخوردهاي منفي رفتاري گسترده در جامعه ايجاد كند و در كوتاهمدت بر زندگي جمعي مردم نيز آثار نامطلوبي از خود برجاي بگذارد. راز ديگر اين عدم پيشرفتها در نگاه كوتاهمدت ۹ماهه به تعليم و تربيت و انتظار تولدطفلي سالم و باهوش از آن است. حال آنكه براي تربيت و تعليم بايد نگاهي حداقل به وسعت نيم قرن داشت و چنان به آيندهها و نيازهاي بشر و كشور در عرصه داخلي و خارجي بطور واقعي و خارج از بخارهاي توهمي چشم دوخت كه بتوان بالاترين درجه اقناع را براي معلم و متعلم تصوير نمود. چيزي كه اكنون در پايينترين سطح خود است و با وجود تاكيد مقام معظم رهبري براي سازندگي بهتر و بيشتر، همچنان روزمرّگي در آن موج ميزند. بايد بپذيريم كه مهلكتر از كرونا، افق ديد محدود است كه گرد و غبار سنت را همچنان بر چهره آموزش و پرورش نگه داشته و نتوانسته است به مدل و طرحي براي آينده بهتر، ويژه نسل جديد دست يابد و آنچه نيز تا امروز انجام داده است چنان با بروكراسي و سليقه محوريهاي دگماتيسمي پيوند خورده است كه ريشههاي تحول و توسعه استعدادها در مدارس را در معرض خشكيدن قرار داده است. از اينها كه بگذريم، بهطور كلي در فعاليتهاي مدارس، جاي برنامههاي انگيزشي و نشاطبخش بسيار بسيار خالي است. مدارس ما تقريبا با مدل كارخانهاي اداره ميشوند و در برخي موارد چونان معادن بدان پرداخته ميشود؛ غافل از اينكه فرزندان امروز ايران، انرژيهاي نهفته چندگانهاي دارند كه براي ظهور و بروز آن علاوه بر درس تربيتبدني بايد در ساير درسها مجالي براي شكوفايي آن فراهم و مدرسه به مكاني براي نقشآفريني دانشآموزان تبديل شود. ميتوان اكنون با وجود رشدقارچگونه دانشگاهها در كشور، برنامهاي براي ايجادپروندهاي علمي- خلاقيتي دانشآموزان در مدارس فراهم آورد تا پس از پايان تحصيلات بسته به قدرت و اثري كه در توسعه كشور خواهند داشت بدون نگراني در دانشگاههاي رتبهبندي شده بر مبناي استحقاق تحصيلي خود و فارغ از كنكور به تحصيل بپردازند و چه در فن و چه در علم بطور آكادميك روال آموزشي خود را طي كنند.
منتخب خراسان رضوي
در انتخابات شوراي عالي آموزش و پرورش