درباره فيلم «هايلايت» ساخته اصغر نعيمي
درونهاي بيدار شده و بن بستهاي خيانت
كامل حسيني
«فقط خواستم بگم بابت حرفي كه زدي و احساسي كه داريد، شرمنده نباشيد... نميدونم اينكه ما شبيه اونها بشيم خيلي وحشتناكه اما خوب فكريه كه راحت نميشه جلوشو گرفت... پس شرمندگي نداره». اين گفته از زبان ليلي خطاب به سعيد جاري ميشود؛ اينجاست كه دريچهاي از دل تاريكي به تدريج نمايان سپس روشن ميشود تا چشم دوربين زنجيرهاي از كشمكشها را دنبال كند كه با اين گفته آغاز ميشوند. در سكانسي تعليقآميز با ريتمي آهسته، يك غافلگيري ديگر هم در پيرنگ سربالا ميآورد كه بيشتر از بحران تصادف(كه دود خيانت از آن بلند شده است) غافلگيركنندهتر ميشود و پيرنگي ديگري را وارد فضاي داستان ميكند.
شايد آنچه مانع فعلي شدت گرفتن تنش درون بحران تصادف يا همان افشاي خيانت و رها كردن نسبي آن است به كما رفتن كوروش و نسرين است زيرا تنها دغدغه فعلي همگي زنده ماندن آنهاست. اما بنبست خيانت كوروش چرا در اين برهه به فراموشي احتمالي سپرده ميشود؟ شخصيت دچار ضعف ميشود مانند ليلي واكنشي سست به آن دارد يعني قبح خيانت آنچنان ريخته شده و كسوت زينتي دروغين به خود پوشانده است كه هر انساني در برابرش تاب مقاومت ندارد و چه بسا شرمنده نميشوند حتي در صورت برملا شدن لابهلاي خطرات احتمالي مرگبار مانند تصادف و كما رفتن! البته به نظر ميرسد براي نمايش مضاعف وضعيت بحراني كه زاينده اينگونه تهديدهاي پيشرونده خواهند شد هر از گاهي چشم دوربين چندين بُرش دارد به نماهايي از شهر تهران كه در قاببندي، سعيد يا ليلي حضور پررنگي دارند. شهري كه رخدادهاي وحشتناك گوناگون اينچنيني را در خود ميبلعد و در كنار اين تراژديهاي گمنام روزمرّگيهاي عادي مردم و ناتوانيشان در كنترل آنها همچنان تداوم دارد. هنوز گاهي دودلي مانع است اما هايلايت، تصويرگر شخصيت لرزاني است كه به سبب همان وسوسه خيانت مدام در يك وضعيت شكننده قرار ميگيرند آنجايي كه سعيد رو به ليلي ميگويد كه نكنه از انتقام ميترسي اما ليلي براي ادامه خيانت مردد است و ميگويد تو زن نيستي تا بدوني! اين گفته با ارجاع به خصوصيات برخي زنان معناي پنهان دارد. تو گويي اشاره دارد به وضعيتي كه در آن، اينگونه زنان خود را اندكي قويتر ميانگارند؛ ميخواهد بگويد كه زنان حتي در صورت خيانت همسرشان باز برايشان سخت است كه از راه خيانت انتقامگيري كنند. آيا اين تمامي ماجراست يا سكانسهاي ديگر از دمدمي مزاجي قهرمان زن حكايت دارد به ويژه زماني كه در برابر پيشنهاد صرف چاي يا قهوه ليلي به جاي رفتن به ماندن در خانه سعيد همچنان ادامه ميدهد. در پايان، اين راه تا كجا ادامه دارد؟ آيا جايي براي توقفش نيست؟ نزديكيهاي پايان فيلم ظاهرا پس از تعليق مرگ كوروش و به هوش آمدن نسرين احتمالا گره از بحرانها اندكي زودتر باز ميشود. چنين است مرگ كوروش و دمدمي مزاجي و كنجكاوي و دودلي اما احتمالا به سبب برخورداري از نهادي نسبتا پاكتر و ذهنيتي پختهتر سعيد و ليلي در همان اول راه به خود ميآيند تا از فرو رفتن در منجلابي جلوگيري كنند كه پيشينيان در آن فرو رفتهاند.