آدمهاي دوستداشتني
جواد ماهر
دنياي پس از كرونا دنياي بدي است. همه يا بيشتر آدمهاي راحت و جسور و بيخيال را از دست ميدهيم. آدمهاي سهلانگار اما شوخ و شنگ و دوستداشتني را. آنچه ميماند آدمهاي تميز و عاقبتانديش و محافظهكارند. آدمهايي كه ميوه نشسته نميخورند، خاكبازي نميكنند، سگ و گربه بغل نميكنند. اين جور آدمها در كارهاي ديگر هم لابد محافظهكار و مصلحتانديش ميشوند. زيستن با يك نوع آدم خيلي كسلكننده و خنك ميشود. برويم كرونا بگيريم، بميريم آن روز را نبينيم.
«آزاده وزيري»، روانشناس، در شماره 137 و 138 ماهنامه «سپيده دانايي» در مقالهاي به نام «چارهناپذير و ناهماهنگ» به بررسي چرايي بيتوجهي برخي به تهديد كرونا پرداخته. او نوشته: «براي درك خطري هر چند بزرگ كه فرد را تهديد ميكند اما بيواسطه قابل مشاهده نيست، مانند ويروس، ما به سطوحي از تفكر انتزاعي احتياج داريم». او در پايان اين مقاله نتيجه گرفته كه «در واقع، الزاما ما با مردم يا برخي مسوولان بيتوجه به سلامت خود و فرزندانشان و ساير افراد روبهرو نيستيم. آنها صرفا نميتوانند به اندازه كافي خطر را درك كنند، زيرا سازوكار شناختي لازم براي آن را ندارند.»
محمدمان كلاس اول است. در جاي خالي مدرسه همسرم پا جاي پاي معلم گذاشته و با محمد كلنجار ميرود. همسرم امروز گفت: «اشكم درآمد. پسرم دارد خواندن و نوشتن ياد ميگيرد. من يادش دادهام. چه حس خوبي است». خيلي تو نقش ما معلمها فرو رفته.