ترور جان اف كندي
مرتضي ميرحسيني
سال 1963 در چنين روزي، جان فيتزجرالد كندي، 35امين رييسجمهور ايالات متحده امريكا در شهر دالاس واقع در شمال ايالت تگزاس ترور شد. مردي به نام لي هاروي اسوالد از طبقه ششم ساختماني 7 طبقه، با اسلحه دوربيندار 3 گلوله به سمت او شليك كرد كه هم به كندي خورد و هم فرماندار ايالت تگزاس را زخمي كرد. همسران اين دو كه همراهشان بودند آسيب جسمي نديدند، هر چند لباسشان خوني شد. كندي كه آن زمان فقط 46 سال داشت، نيم ساعت بعد در بيمارستان دالاس پاركلند از دنيا رفت. كمتر از 2 ساعت بعد، ليندون جانسون كفيل رياستجمهوري به عنوان 36امين رييسجمهور ايالات متحده، روي باند فرودگاه دالاس سوگند ياد كرد و بيدرنگ به واشنگتن برگشت. همسر كندي با همان لباس خونآلود يكي از 30 شاهد اين مراسم پيشبيني نشده بود. جانسون به واشنگتن كه برگشت در اولين دستورش، روز 25ام را روز تدفين كندي و مناسبتي ملي اعلام كرد و گروهي را براي برنامهريزي مراسم خاكسپاري و استقبال از مهمانان خارجي به كار گماشت. اما اسوالد، يعني «نقش منفي» اين ماجرا چند سال عضو نيروي دريايي امريكا بود و بعد از خدمت مرخص شد. به شوروي رفت و در كوششي بينتيجه، تقاضاي پناهندگي كرد. مدتي در مينسك بلاروس مقيم شد و همان جا هم ازدواج كرد. چون با پناهندگياش مخالفت شد به ناچار، همراه با همسر و دختر نوزادش به امريكا برگشت. اوايل سال 1963 از طريق سفارش پستي، اسلحهاي دوربيندار خريد و چندي بعد با آن به يكي از ژنرالهاي امريكا كه به گرايشهاي افراطي راست مشهور بود، شليك كرد. بعد از آن در نيواورلئان با كوباييهاي هوادار كاسترو ارتباط گرفت و بعد به مكزيك رفت و به اميد سفر به كوبا يا بازگشت به شوروي، مدتي در مكزيكوسيتي ماند. چندي بعد دوباره به دالاس برگشت و در همان ساختمان 7 طبقه - كه از داخل آن به كندي شليك كرد - مشغول به كار شد. گويا آن زمان اين ساختمان به شركت كتابهاي درسي تگزاس تعلق داشت و از بيشتر طبقات آن براي انبار و بايگاني استفاده ميشد. اسوالد كمتر از يك ساعت بعد از شليك به كندي، پليسي را هم كه به او مشكوك شده بود به گلوله بست و حدود نيم ساعت بعد در يكي از سالنهاي سينماي دالاس دستگير شد (ابتدا فقط به او و رفتارهاي عجيبش مشكوك بودند و تازه پس از دستگيري بود كه معلوم شد رييسجمهور و يك مامور پليس را كشته است) . فرداي روز دستگيري، قبل از آنكه او را از بازداشتگاه موقت اداره پليس دالاس به زنداني مطمئنتر ببرند، جمعيت بزرگي از مردم عادي و خبرنگاران به او هجوم آوردند و دورهاش كردند. آن وسط مردي به نام جك رابي با كلت كوچكش به اسوالد شليك كرد و او را كشت. هرچند برخي ميگفتند كه رابي براي مخفي نگه داشتن واقعيتهاي پشت پرده قتل كندي، اسوالد را كشته است، خود او ميگفت اين كار را از خشم انجام داده و انگيزهاي جز انتقام از قاتل كندي نداشته است. محاكمه رابي سروصداي زيادي به پا كرد و عملا از مسير حقوقياش خارج شد و حتي صلاحيت دادگاه در صدور حكم زير سوال رفت. قرار بود دوباره محاكمهاش كنند كه ژانويه 1967 سرطان ريهاش تشديد شد و جان او را گرفت. در گزارش رسمي قتل كندي، نه اسوالد به نقشآفريني در توطئهاي بزرگتر متهم شد نه رابي و نويسندگان گزارش گفتند كه اين دو با نيتهاي شخصي دست به اسلحه بردهاند. اما اين گزارش رسمي خيليها، حتي برخي از درون حاكميت امريكا را قانع نكرد و سوالات بيپاسخ زيادي باقي گذاشت. از اينرو نظريه وجود توطئه بزرگ و پنهان در قتل رييسجمهور كندي به قوت خود باقي ماند.