كسي از جهان كتاب خبر ندارد
ماهرخ ابراهيمپور
دو هفته پيش كه بحث انتخابات امريكا گرم بود براي فرار از هياهوي ينگه دنيا در تهران و بالا و پايين شدن دلار تصميم گرفتم، خودم را با سرك كشيدن به كتابفروشيهاي راسته انقلاب سرگرم كنم، نميدانم چه قدر كارم درست بود اما همه جوانب را رعايت كردم و لحظهاي ماسكم را برنداشتم و به توصيه ترامپ سعي كردم، صورتم را فراموش كنم و فقط بدون لمس چشمانم كتاب ببينم، لِكلِك كنان سرگرم ورانداز كردن ويترين كتابفروشيهاي روزبهان، كتابفروشي اسم، انتشارات جيحون، انتشارات علمي و فرهنگي و كتابفروشي جديد ديدآور بودم كه يكدفعه يادم افتاد، سري به پاساژ فرشته بزنم، نميدانم چه ميخواستم از آنجا من كه دم در پاساژ يك اعلان كاغذي توجهام را جلب كرد كه خبر از تعطيلي فروشگاه جهان كتاب داده بود! در گزارشي كه براي مجله آزما نوشتم با چشمي اشكبار از اين خداحافظي بيهياهو ياد كردم تا اينكه سهشنبه 27 آبان درست وسط هفته كتاب تصميم گرفتم، دوباره سري به كتابفروشيها بزنم. اين دفعه محو فضاي مجازي بودم و نشستهاي پشت سر هم درباره انواع و اقسام فوايد و معضلات نشر و كتاب بودم كه حس كردم بايد به خيابان بروم و كتابفروشيها را در يك بعدازظهر كرونايي رصد كنم. امروز بر خلاف دو هفته پيش در كتابفروشيها جنب و جوشي ديده ميشد، در كتابفروشي اسم، انتشارات جيحون، انتشارات افق، مولي و ديدآور. همه كتابفروشيهاي راسته انقلاب را با دقت و بيدقت نگاه كردم تا به پاساژ فرشته رسيدم، ته پاساژ گرد و غبار بود و تابلوي فروشگاه «جهان كتاب» به سختي ديده ميشد، برخي دم در پاساژ جمع شده بودند و به اين وضعيت معترض بودند، من اما دلم به حال جهان كتاب ميسوخت؛ جهان كتابي كه در هفته كتاب هم غريب بود و غرق در غبار رفتن.