حكومت اقليت در امريكا
دور كردن آن از سنت نيكسوني و ريگاني در سياست داخلي و خارجي (به ويژه سياست خاورميانهاي) بازي كردند. اگرچه پيگيري مطالبات اجتماعي و به اصطلاح دفاع از «نظام ارزشي يهودي-مسيحي» خانواده سنتي و نيز اعتلاي «اصول انجيلي» در فرهنگ امريكايي و اشاعه مسيحيت در جهان در زمره انگيزههاي اوليه راست مسيحي بود، اما آنها بهتدريج متوجه تلاش براي به قدرت رساندن همفكران خود در نهادهاي فدرال شدند؛ عاملي كه در ادامه مسير مزيد بر علت شد، امكان اكثريت يافتن رنگينپوستان در بدنه راي در امريكاست. مطابق برآورد آژانس آمار امريكا تا سال 2044 اكثريت دارندگان حق راي در امريكا رنگينپوست خواهند بود. اين درحالي است كه در دهه 1960 نزديك به 90درصد دارندگان حق راي سفيدپوست بودند كه شمارشان در انتخابات 2020 به 69درصد كاهش يافت. مسيحيان افراطي نگران تقويت مستمر جبهه ليبرالهاي امريكايي و تهديد «ارزشهاي مسيحي» توسط رنگينپوستان عمدتا مهاجر هستند. در نتيجه، طي 20 سال گذشته، به ويژه در دوره ترامپ، مسيحيان تبشيري با جذب برخي ديگر از اقشار مسيحي كه به لزوم تبعيت امريكا از «ارزشهاي مسيحي» باور دارند و الزاما اوانجليكال يا سفيدپوست نيز نيستند، تقويت شدند و اكنون بيشتر با نام ناسيوناليستهاي مسيحي شناخته ميشوند. محافظهكاران مذهبي در انتخابات 2020 پرشمارتر (ظاهرا 7،5 ميليون بيشتر) شركت كردند. طبق آمارهاي اوليه، آنها 28درصد از رايدهندگان بودهاند كه 76درصد آنها به ترامپ راي دادهاند. شايد دليل عملكرد بهتر جمهوريخواهان در كنگره نيز همين باشد. بخشهاي ميانهروتر مسيحيان ناسيوناليست ممكن است بعد از طي شدن همه روندهاي بازشماري و قضايي، نهايتا به رياستجمهوري بايدن رضا دهند، اما بعيد است نگاه آخر زماني آنها كه ليبرالها را شر مطلق و حاملان «ايدئولوژي بيخدايي» ميدانند، تعديل شود. آنها طالب حكومتي برمبناي «اصول انجيلي حكمراني» هستند و بايدن و هريس را پرچمدار ايدئولوژي ضدمسيح و ضدانجيل ميدانند. رهبران اين جنبش برخلاف پايگاه مردمي آن كه متنوع و داراي انگيزههاي مختلف است، متحد و هدفمند عمل ميكنند و شبكهاي مركب از واحدهاي مطالعاتي، سياستگذاري، كنشگري، حقوقي و كليسايي را در خدمت دارند. ملاط انسجام اين شبكه نه يك مركز فرماندهي واحد بلكه يك ايدئولوژي عميقا ضددموكراسي و ضدكثرتگرايي است كه از شكافهاي حزبي و سياسي تغذيه ميشوند. كمكهاي ميلياردرهايي كه به «آراي ارزشي» براي ماليات ندادن نياز دارند و نيز مذهبيان متوسط مرفهي كه نگران قدرت گرفتن اقشار فرودست جامعه هستند، آنها را تامين مالي ميكند. شبكههاي اجتماعي و برنامههاي گفتوگو محور كه دنياي واقعي را از چشم مخاطبان خود دور نگه ميدارد و يك نظام سياسي كه در آن يك اقليت شايد 28درصدي به شدت وفادار، منسجم و فعال ميتواند قدرتي بسيار بيشتر از وزن خود بيابد، دو منبع ديگر قدرت ناسيوناليسم مسيحي است.
ترامپ گرايشهاي اقتدارگرايانه در ناسيوناليستهاي مسيحي و بياعتنايي آنها به هنجارهاي دموكراتيك را بهشدت تقويت و آن را به نيروي اصلي پوپوليسم و سياستهاي ضدليبرالي در امريكا تبديل كرد؛ به نحوي كه به نظر ميرسد اكنون حزب جمهوريخواه عملا چارهاي جز مماشات و همراهي با آن ندارد. در همين راستا، اكثر رهبران مسيحيان ناسيوناليست ادعاهاي ترامپ در مورد تقلب را پذيرفته و بايدن را رييسجمهور مشروع نخواهند شناخت. تعدادي از آنها ترامپ را «برگزيده خدا» براي رهبري امريكا ميدانند و او را شكستناپذير ميشمرند.
روايتهاي توطئه محور و لفاظيهاي آخر زماني كه امروز از ناحيه ترامپيستها در مورد «انتخابات دزديده شده» در حال شكلگيري است، نه براي حفظ ترامپ در كاخ سفيد بلكه بيشتر براي هموار كردن راه براي به قدرت رساندن «حاكم مشروع» در آينده است. از آنجا كه قوه قضاييه يكي از موثرترين ابزارها براي حكومت اقليت بر اكثريت است، ترامپ به نحوي نظاممند طي 4 سال 220 قاضي فدرال و 3 قاضي ديوان عالي منصوب كرده كه ناسيوناليستهاي مسيحي اميدوارند، كمك حال آنها در آينده باشند.