نگاهي به «شيعيان در ايتاليا»
كتابي درباره اقليتِ اقليت
آرش عباسي
عبدالعزيز ساچادينا، اسلامشناس و استاد مطالعات مذهبي دانشگاه ويرجينيا، شيعيان را در جوامع غيراسلامي اقليتِ اقليت مينامد. يعني اقليتي در ميان اقليت مسلمانان در يك جامعه غيراسلامي.كتاب «شيعيان در ايتاليا» به تازگي توسط انتشارات پگورو در ايتاليا منتشر شده است.كتابي كه حاصل تلاش رشكبرانگيز مينو ميرشاهولد پژوهشگر و محقق ايراني ساكن ايتالياست. تلاشي خستگي ناپذير براي يافتن و همكلامي با شيعياني كه گاهي تحت هيچ شرايطي حاضر به گفتوگو نميشدند اما نويسنده كتاب با صبوري غيرقابل وصفي اعتماد آنها را براي گفتوگو جلب كرده و به نكاتي دست يافته كه تا به حال درباره آنها حرفي در حد يك كتاب زده نشده بود. نويسنده در اين راه خطرات فراواني را به جان خريده كه گفتنش در شرايطي كه به احتمال زياد اين نوشته را خواهد خواند، چيزي جز نمك پاشيدن به زخمهايش نخواهد بود. من به واسطه جذابيتهايي كه در پژوهشش بود ميخواستم فيلم مستندي درباره كارش و آدمهايي كه با آنها در ارتباط است، بسازم كه هنوز اين اتفاق نيفتاده اما از نزديك شاهد مشقتهاي اين راه ناهموار بودهام. آن هم در شرايطي كه نهتنها شخص يا نهادي كمككنندهاش نبود كه هزار و يك انگ هم به خاطر حوزهاي كه در آن تحقيق ميكرد را متحمل شد. مينو ميرشاه ولد دانشآموخته فلسفه در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد از دانشگاه بولونيا و دكتراي جامعهشناسي دين از دانشگاه تورين ايتالياست. او اكنون در رشته اسلامشناسي دانشگاه پيزا مشغول به كار و فعاليت است. كتاب حاضر حاصل 3 سال پژوهش ميداني در جاي جاي ايتاليا و سكونتهاي كوتاه و بلندمدت در 13شهر اين كشور طي سالهاي 2016 تا 2019 است. مطالعه ميداني جامعهشناسي تشيع در اروپا بسيار نادر است. آنچه وجود دارد عموما به صورت مقاله بوده و پيش از اين كتاب، در ايتاليا چنين پژوهشي بيسابقه است. به طور كلي جامعهشناسي اسلام در اين شبهجزيره به اهل سنت محدود بوده. به همين دليل اين كتاب نه تنها در ايتاليا بلكه در اروپا كمنظير و شايد بينظير باشد. بدون ترديد علت اصلي اين كمتوجهي به مطالعات ميداني روي شيعيان در اروپا كم تعداد بودن اين قشر در آن جغرافياست كه سبب ايجاد اين انگاره در ميان پژوهشگران ميشود كه جستارهايي از اين دست،كه بسيار هزينهبر و زمانگير هستند، ممكن است به نتيجه قابل توجهي دست نيابند. شيعيان در ايتاليا به صورت عمده از 4 مليت هستند؛ پاكستانيها، ايرانيها، افغانستانيها و لبنانيها تنها گروههاي پرشماري هستند كه به تشكيل انجمنها و گروههاي مذهبي ميپردازند. در ايتاليا گروههاي عراقي يا شيعيان حوزه خليج فارس وجود ندارند. ايتالياييها و مهاجران كشورهاي ديگر(امريكاي لاتين، شرق اروپا و شمال آفريقا) كه از تسنن، مسيحيت كاتوليك، مسيحيت ارتدوكس، پروتستان و ساير اديان به تشيع گرويدهاند، درصد بسيار كوچكي از اين جمعيت را تشكيل ميدهند. با اين وجود ايتالياييهاي شيعه شده با وجود تعداد كمشان بسيار فعال هستند و همان اندك توجهي كه نسبت به شيعيان ميشود، حاصل زحمات آنان است. ميرشاهولد براي انجام اين جستار از ابزارهاي پژوهش كيفي يعني گفتوگو، مردمنگاري و مشاهده حين مشاركت استفاده كرده است. پرسش اصلي اين جستار اين است كه وضعيت سياسي - اجتماعي ايتاليا چه تاثيري بر عبادات شيعيان و به طور كلي بر فرهنگپذيري آنان دارد. مقدمه كتاب دربرگيرنده تاريخ حضور شيعيان در اين شبهجزيره، ساختار قوميتي و ملي آنها و شهرهايي كه در آنها حضور دارند، است. پس از آن نويسنده در 6 فصل به پرسش اصلي كتاب پاسخ داده و در هر فصل موضوع را از منظر جداگانهاي مورد بررسي قرار ميدهد. فصل نخست به چرايي و چگونگي شكلگيري انجمنها و گروههاي شيعي اختصاص دارد. در اين فصل ميبينيم كه چگونه در وضعيت مهاجرت يا اقليت، كاركرد گروههاي شيعي از ارايه خدمات صرفا مذهبي به خدمات اجتماعي تبديل ميشود. فصل دوم به فضاهاي عبادي مربوط ميشود و موضوع آن اين است كه در نبود مسجد، شيعيان چگونه فضاهاي مناسب براي عبادات و آيينهايشان را ميسازند و اين فضاها -كه هم به صورت آنلاين و آفلاين موجود هستند- چه تفاوتي با مسجد، حسينيه و ساير اماكن شناخته شده گردهماييهاي شيعيان دارند. فصل سوم به مسائل زنان، فعاليتهايشان، تشكلها و نقش آنها در آيينها اختصاص دارد. زنان به عناصر اصلي حفظ مرزهاي فرهنگي تبديل شده و در ساخت فضاهاي عبادي نقش چشمگيري دارند. فصل چهارم نگاهي به نهاد مرجعيت، تحول و آسيبشناسي آن در زمينه فرهنگي ايتاليا مياندازد. دغدغه اين فصل آن است كه چگونه نيازهاي پيشبيني نشده شيعيان به شكلگيري الگوهاي جديد تقليد و مرجعيت ديني ميانجامد. فصل پنجم بر تحليل تعاملات شيعيان با يكديگر از يك سو و تعاملات آنها با غيرشيعيان(اهل سنت و غيرمسلمانان) از ديگر سو استوار شده است. فصل ششم به مساله گرايش به مذهب تشيع پرداخته و تاثير افرادي كه شيعه ميشوند بر تحول اين مذهب را بررسي ميكند. اين افراد مهمترين نقش را در تحول تشيع دارند. نتيجه كلي اين جستار آن است كه وضعيت تشيع در زمينه فرهنگي و سياسي ايتاليا يعني در وضعيت «اقليت اقليت» بودن،به وضعيتي شبيه به موقعيت مسلمانان دوره پيامب(ص) پيش از مهاجرت به يثرب شبيه ميشود. اين وضعيت در عمل به معني آسيبپذيري و فقدان اهرمهاي موثر براي تعامل با محيط، كمرنگ شدن ويژگيهاي فولكلور و قدرت يافتن عناصر جهانيتر تشيع، از بين رفتن طبقات اجتماعي ميان شيعيان، افزايش خودآگاهي و تضعيف روحانيت است.