تاريخِ پرتكرارِ مرگِ تئاتر
بابك احمدي
يك ماه بعد از شيوع ويروس كرونا و تعطيلي سالنهاي نمايش، بعضي هنرمندان، مضطرب و نگران لب به سخن گشودند كه همچنان ادامه دارد. آنها خطاب به آن وزير و اين مسوول وظايف نهادهاي دولتي و مجري قانون را گوشزد ميكنند و يادآور ميشوند كه اينها وظيفه دارند براي عبور سلامت از وضعيت پيش آمده فكري كنند. حق دارند، بيكار شدن و بيحقوق ماندن در اين وانفساي اقتصادي هوش از سر آدم ميپراند، آنقدر كه هدفي را نشانه ميرويد اما گلوله به محل ديگر اصابت ميكند. يعني احتمالا مقصودشان اين است كه «آقايان مدير! ما هنرمندان تافته جدا بافته نيستيم و مثل بسياري اقشار كشور در تنگنا به سر ميبريم، اگر تدبير نكنيد اوضاع بدجور بغرنج ميشود.» اين نگراني جامعه تئاتر خودش را همواره در قالب كليدواژه «مرگ تئاتر» بازتاب داده است. درست كه روزنامهنگار و خبرنگار نميتواند و نبايد نسبت به نگراني و گرفتاري مردم(اينجا اصناف و گروههاي درگير در هنرهاي نمايشي) بيتفاوت باشد اما اين امر در عين حال نميتواند به تعطيلي و توقف پرسش منجر شود. كافي است اندكي در مجلات و مطبوعات همين چند دهه اخير كشور غور كنيم تا به تكرار تاريخ! برسيم و احتمالا آه و افسوس سر دهيم.
چه امري موجب ميشود مجله «آدينه» در شماره 97 دي ماه 1373 به بازتاب چيزي از همين جنس و با كليدواژه مشابه اقدام كند؟ بايد اندكي در اين موضوع تامل كنيم. فرج سركوهي، نويسنده و منتقد ادبي در شماره مورد اشاره گفتوگويي داشته با حميد سمندريان، كارگردان شناخته شده تئاتر ايران و در ليد مطلب به اين كليدواژه اشاره كرده است، «سالهاست كه در مطبوعات ما سخن از بحران تئاتر ميرود. هنرمندان و دستاندركاران با تجربه تئاتر در نوشتهها، ميزگردها و مصاحبههاي خود از «مرگ تئاتر» ميگويند و شاخصهاي تكاندهندهاي چون حذف هنرمندان بزرگ از صحنهها، روي آوردن بسياري از بازيگران تئاتر به سينما، سلطه بلامنازع آماتوريسم سطحي و آوازهگر بر صحنهها، نتايجي كه عملكرد شوراي نظارت و ارزشيابي مركز هنرهاي تجسمي! و از انحصار آن بر همه امكانات برميخيزد، سطح فرهنگي جامعه، بياعتنايي رسانههاي عمومي به تئاتر جدي و... را به عنوان نمودارهاي آسيبشناسي احتضار تئاتر ايران مطرح ميكنند. در پي چاپ مقاله آقاي اكبر رادي در آدينه شماره 95 و استقبال گسترده از اين مقاله بر آن شديم كه گزارش اين شماره آدينه را به بررسي بحران تئاتر اختصاص دهيم». آنچه نويسنده بازتاب داده احتمالا بايد براي هر دو گروه هنرمندان و مديران فرهنگي ما سوال به وجود بياورد؛ چرا همواره از «مرگ تئاتر» حرف ميزنيم؟ گرچه تئاتر هرگز نميميرد.