از ماجراي رومينا تا رياستجمهوري!
نسرين محمدباقري
گفتم قرار است درباره 25 نوامبر و منع خشونت عليه زنان بنويسم، دخترم گفت بنويس چرا در كشور، ما زنها نميتوانيم كانديداي رياستجمهوري بشويم؟ چرا قاضي زن نداريم؟ چرا ورود به ورزشگاه براي زنها آزاد نيست؟ صداي اعتراضِ دختر ششسالهام هم درآمد، چرا در ايران زنها نميتوانند خواننده بشوند، پاسخهاي هميشگي من برايش قانعكننده نبود و براي چندمين بار گفت حتما روزي جايي ميروم كه بتوانم آواز بخوانم!
اين اعتراضها را شنيدم. ياد روميناي 13ساله افتادم كه شايد آرزوي خواننده و قاضي و رييسجمهور شدن نداشت. او فقط قصد داشت با پسر مورد علاقهاش زندگي كند ولي قرباني تعصب پدر شد و به طرز وحشيانهاي با داس به قتل رسيد. وقتي از پدرش پرسيدند چرا بهمن را نكشتي؟ پاسخ داد قصاص ميشدم ولي الان ولي دم هستم! رومينا به قتل رسيد. چهره زيبايش را همه ديدند. قلب مردان زيادي از اين جنايت لرزيد. شايد برخي از همين مردان هرروز بيآنكه داسي در دست داشته باشند، آرزوها و امنيت زنان و دختراني را به مخاطره مياندازند! بسياري از دختران سرزمينم بيآنكه از زندگي لذتي ببرند، محكوم به تحمل مشكلات بسياري هستند. از تنبيه بدني گرفته تا ازدواج اجباري و كودكهمسري و آزار جسمي و جنسي از سوي محارم و... رومينا ناخواسته خاطرات تلخي از شاگردانم را در ذهنم زنده كرد.
مژگان و پدرش: اولياي مدرسه كه پس از چندين بار خواستن مادر و طرح مشكلات درسي و اخلاقي، صحبت با او را بيثمر ديده بودند، در يك عصر سرد پاييزي پدر مژگان را به مدرسه خواستند. تا پدر پايش را در دفتر گذاشت، گلايههاي معلمها و معاونين شروع شد از نمره پايين رياضي و فيزيك و عربي تا موارد انضباطي متعدد... پدر با غرور شكسته به خانه رفت. پس از پاره كردن تمام كتابها، با كمربند به جان دختر افتاد، بدنش را كبود و زخمي كرد و براي حسن ختام مادر و دختر را از منزل بيرون كرد. آن شب سرد، مادر و دختر تا صبح در كوچههاي شهر راه رفتند تا از سرما يخ نزنند.
خودكشي مرجان: در اثر اختلاف با پدرش كه تحصيلات عاليه هم داشت، رگ دست خود را زده بود. وقتي حسش در آن لحظه را پرسيدم با خنده گفت اوج آرامش بود!
ليلا: دختري كه گوشي به مدرسه آورده بود تا عكس پسري كه دوست داشت را به بچهها نشان دهد. وقتي ديد التماسهايش براي در جريان قرار نگرفتن پدر از سوي كادر مدرسه مورد توجه نيست، قصد خودكشي از پنجره طبقه چهارم مدرسه را داشت! نميدانم چه ترسي بود كه مرگ را به رويارويي با پدر ترجيح داده بود؟
نسترن: نسترن و سكوت آزاردهندهاش ... پس از چند بار صحبت با مادر، متوجه شديم در ساعاتي كه مادر و خواهر سر كار هستند و او با پدر تنهاست مورد آزار پدر قرار ميگيرد! هر روز و هر روز اتفاقات تلخ زيادي براي زنان رخ ميدهد. دختران و زنان بسياري در خانه كه بايد امنترين مكان دنيا باشد امنيت جاني ندارند و مورد زورگويي و رفتارهاي قلدرمآبانه و مردسالارانه قرار ميگيرند. تصور ننگآميز بودن يا حفظ آبرو يا ديگر تصورات غلط و در نتيجه عدم گزارش خشونت در هر شكل و اجراي ضعيف قوانين باعث مصونيت افرادي ميشود كه مرتكب خشونت شدهاند. مرداني كه هزاران غلط و اشتباه خود را شايد حق مسلم خود ميبينند ولي وقتي خطايي از خواهر يا همسر يا دخترشان سر ميزند رگ غيرتشان متورم ميشود. جدا از خشونتهاي خانگي، زنان در محيط اجتماعي مانند محل كار، خيابان يا در فضاي مجازي نيز در معرض خطرات بسياري هستند. متاسفانه دنياي امروزي براي زنان دنياي امني نيست و خشونت عليه زنان مربوط به كشور يا منطقه خاصي نيست. براساس آمار بهداشت جهاني در هر 18ثانيه يك زن مورد حمله يا بدرفتاري قرار ميگيرد. حساب كنيم در زمان نوشتن يا خواندن اين متن چند نفر از همجنسانِ من مورد بدرفتاري قرار گرفتند!؟