محمدعلي فروغي اولين و آخرين نخست وزير رضا شاه
محمود فاضلي
محمدعلي فروغي در سال 1254 ش در يك خانواده فرهيخته در تهران به دنيا آمد.تحصيلات متوسطه را در دارالفنون گذراند و به تحصيل فن پزشكي و داروسازي مشغول شد اما بعد از چند سالي تحصيل، اين رشته را رها كرد و بنابر علاقهاي كه داشت به تحصيل فلسفه پرداخت. در مدرسه صدر، محمدعلي فروغي اقدام به تكميل زبانهاي فرانسه و انگليسي كرد و با فراگيري اين زبانها امكان دستيابي به آثار و نظريات فليسوفان اروپايي را براي خود تسهيل كرد. فروغي بعد از اتمام تحصيلات خود وارد خدمات دولتي شد و به استخدام وزارت انطباعات درآمد و شغل مترجمي زبان فرانسه و انگليسي را در آن وزارتخانه
به عهده گرفت. در انتخابات دوره دوم مجلس كه پس از استبداد صغير و خلع محمدعليشاه انجام گرفت از تهران به وكالت مجلس انتخاب شد و در سال 1289 به رياست مجلس شوراي ملي رسيد. پس از انحلال مجلس دوم فروغي دركابينه صمصامالسلطنه مقام وزارت عدليه را به عهده گرفت. در انتخابات مجلس دوره سوم دوباره به وكالت از طرف تهران انتخاب شد. فروغي در سال 1298با عضويت در هيات نمايندگي ايران عازم كنفرانس صلح پاريس شد. فروغي در آن كنفرانس سعي كرد، دعاوي مالي و سياسي ايران را كه مولود جنگ بينالملل اول بود، مطرح كند كه در آن كنفرانس نتايج مثبتي نگرفت و خسارات سنگين ايران در جنگ بينالملل اول پرداخت نشد. فروغي پس از دو سال اقامت در اروپا در سال 1301 در كابينه حسن مستوفيالممالك وزير خارجه شد. در نهم آبان 1304 طرح نمايندگان مجلس مبني بر خلع قاجاريه و سپردن حكومت موقتي به رضاخان سردارسپه به تصويب رسيد و فروغي نخستوزير شد و بعد از آن به تشكيل مجلس موسسان اقدام كرد. در 1312 فروغي براي بار دوم به مقام نخستوزيري رسيد و تا آذر 1314 در اين مقام باقي ماند. روز پنجم شهريور 1320 قشون شوروي و انگليس به ايران حمله كردند و رضاشاه با وجود اينكه نميخواست فروغي را به نخستوزيري منصوب كند، صلاح كار را در اين دانست كه رضايت او را كه بيشتر مورد قبول و اعتماد انگليسيها بود براي تشكيل كابينه جلب كند. فروغي همان كسي بود كه در سالهاي 1304 و 1305 زحمات زيادي براي پادشاهي رضاشاه كشيده بود. رضاشاه و فروغي در كاخ سعدآباد يكديگر را ملاقات كردند. فروغي پس از بركناري از نخستوزيري دوم خود، هرگز شاه را ملاقات نكرده بود. شاه به محض ديدن فروغي با لبخندي گفت:«نه، فروغي، آنقدرها هم كه فكر ميكرديم پير نشده است.» فروغي اولين و آخرين نخستوزير رضاشاه بود. او از ميان كساني كه به اشاره سفارت انگليس يا بنا به اقتضاي روحيه خود در طرفداري از قدرت براي به قدرت رساندن رضاخان نقش بسزايي داشت. با پايان مراسم تاجگذاري رضاشاه، ماموريت فروغي به اتمام رسيد و تيمورتاش از او خواست تا استعفا دهد. او كه مورد اعتماد انگليسيها بود نقش پنهان مهمي در تحولات سياسي ايران و نيز انعقاد قرارداد نفت 1312كه او سمت وزير خارجه را برعهده داشت، ايفا كرد. مهمترين كار فروغي در اين دوره تدارك سفر رضا شاه به تركيه بود. با بازگشت رضاشاه از اين سفر جريان «كشف حجاب» به راه افتاد و حادثه مسجد گوهرشاد به وقوع پيوست. شهريور 1320 فروغي بار ديگر براي انجام ماموريت مهمي به عرصه سياست كشور بازگشت. پس از اشغال ايران توسط متفقين يكي از موضوعات مهم براي دولت انگليس و شوروي مساله جانشيني براي رضاشاه بود. انگليسيها به خاطر قدر ناشناسي رضاشاه در به قدرت رسيدن او و گرايش او به آلمان سخت عصباني بودند. علت آن هم ضعف و ترس و تمايلش به آلمان بود. در كنار اين وقايع، تلاشهايي نيز جهت حفظ رژيم پهلوي در ايران صورت ميگرفت. رضاشاه با وجود اينكه نميخواست فروغي را به نخستوزيري منصوب كند، صلاح كار را در اين دانست كه رضايت او را كه بيشتر مورد قبول و اعتماد انگليسيها بود براي تشكيل كابينه جلب كند. فروغي پس از بركناري از نخستوزيري دوم خود، بار ديگر به نخستوزيري رسيد و به شاه قول مساعد داد تا وليعهد را بر تخت سلطنت بنشاند.
در 24 شهريور كه خبر رسيد ارتش سرخ در كرج است و ميخواهد به تهران وارد شود، رضاشاه بسيار ناراحت شد و از فروغي كسب تكليف كرد. نخستوزير با ملايمت خاص خود گفت:«آنها فقط با خود اعليحضرت كار دارند.» رضاشاه گفت: «ميدانم دشمن من هستند. آنها ميخواهند همانطوري كه نوكرهايشان كه در ايران ميخواستند افكار كمونيستي رواج بدهند را محاكمه كرديم، مرا هم محاكمه كنند. من حاضرم از سلطنت استعفا دهم و از ايران به گوشه امني بروم.» فروغي از اين مساله استقبال كرد و متن استعفاي رضاخان را به قلم خود چنين نوشت:«نظر به اينكه من همه قواي خود را در اين چند ساله مصروف امور كشور كرده و ناتوان شدهام، حس ميكنم كه اينك وقت آن رسيده است كه يك قوه و بنيه جوانتري به كارهاي كشور كه مراقبت دايم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد بنابراين، امور سلطنت را به وليعهد و جانشين خود تفويض كردم و از كار كنارهگيري نمودم.»
بدين ترتيب تلاشهاي خود محمدرضا در جلب نظر متفقين براي انتخابش به جانشيني به نتيجه رسيد و سلطنت پهلوي براي 37 سال ديگر عامل اجراي برنامههاي دول خارجي در ايران باقي ماند. وقتي راديو هنگام ظهر، خبر استعفاي رضاشاه و سخنان فروغي در مجلس را پخش كرد، مردم به حركت درآمدند، غم اشغال مملكت توسط نيروهاي خارجي از يادها رفت و شادماني رها شدن از زير بار اختناق به جايش نشست. اما آزاديهاي پس از شهريور 1320 نيز ديري نپاييد و ديكتاتوري پهلوي دوم به تدريج خود را تثبيت كرد. فروغي مجلس سيزدهم را كه انتخابات آن در دوره رضاشاه انجام گرفته بود و نمايندگانش دست چين رژيم ديكتاتوري بودند، ابقا كرد و با اين كار خود از ابتدا پايههاي دموكراسي نوپاي ايران را سست كرد. نخستين اقدام دولت فروغي تعيين سياست خارجي جديد ايران بود كه با شرايطي كه در نتيجه اشغال كشور از جانب نيروهاي بيگانه به وجود آمده بود، تطبيق كند زيرا سياست بيطرفي رضاشاه با شكست روبهرو شده و در شرايط آن روز همكاري با متفقين اجتنابناپذير به نظر ميرسيد. فروغي پس از آنكه توانست پيمان سهجانبه(ايران، روسيه و انگلستان) را به تصويب مجلس برساند ديگر دليلي براي ادامه زمامداري نداشت لذا در 18 اسفند 1320 به بهانه كسالت از نخستوزيري استعفا داد. مولف تاريخ 20 ساله ايران در معرفي فروغي چنين مينويسد:«يكي از مهرههاي شطرنج سياسي ايران در دوران مشروطيت و انقراض سلسله قاجار و روي كار آوردن رضاخان پهلوي، فروغي بوده است. او يكي از فراماسونهاي باهوش و تحصيلكرده و دانشمند و صاحب تاليفات در ادبيات و حكمت و فلسفه است و از جمله سياستمداران و افرادي است كه همواره طرفدار سياست انگلستان در ايران و مورد حمايت و اعتماد آنها بوده است. فروغي از بدو پيدايش رضاخان يا از جهت هوش فطري يا از لحاظ آگاهي به سياست انگلستان در مورد تمركز حكومت مركزي و ايجاد ديكتاتوري همواره او را تقويت ميكرده و در بسياري از بازيهاي سياسي مبتكر و در حقيقت يكي از تعزيهگردانان اصلي او بوده است. در بدو به سلطنت رسيدن رضاخان پهلوي و نيز آخرين روزهاي سلطنت او رييسالوزراء بوده است.» يكي از موضوعاتي كه به همراهي و همكاري او با سياست انگلستان در ايران اشاره ميشود، بحث مخارج پليس جنوب بود و وجوهي كه به استناد قرارداد 1919به ايران تحميل شده بود و از جانب دولتهاي مشيرالدوله و قوامالسلطنه و مستوفيالممالك با پرداخت آن مخالفت شده بود ولي در زماني كه محمدعلي فروغي، وزير امور خارجه بود با پرداخت آن وجوه موافقت كرد. شهرت مرحوم فروغي بين سياستمداران و ديپلماتهاي خارجي بيشتر در مذاكرات خصوصي و كار در كميتههاي كوچك آشكار ميشد. با سابقهاي كه فروغي در امور سياسي داشت و نقشهاي مختلفي كه در ميان دولتمردان ايفا كرده به ويژه در ارتباطات ايران با كشورهاي ديگر در بين سياستمداران نظرات متفاوتي را درباره خود برانگيخته است. برخي فروغي را سياستمداري هوشمند و آگاه دانسته و در ميان معركههاي سياسي، نقش او را موثر و مفيد ميدانند و برخي ديگر نيز او را عنصري منفعل و تحت تاثير دولتهاي بزرگ بهخصوص انگلستان ميدانستهاند كه قدمهاي بسياري به سود آنها و عليه منافع ملي برداشته است. از جمله مخالفين فروغي، عباس اسكندري از فعالان كمونيست و عضو كميته مركزي و مدير روزنامه «سياست» بود. اين روزنامه اصليترين ابزار تبليغاتي حزب توده و ارگان نمايندگان اقليت دوره پنجم مجلس بود. از ديگر مخالفين فروغي، محمد مصدق نماينده مجلس در دوره ششم قانونگذاري بود. فروغي به زبان فرانسه و انگليسي و آثار ادبي و فلسفي تسلط كافي داشت و حدود 40 سال از عمر خود را در مهمترين مناصب سياسي، دولتي و كرسيهاي تدريس و تحقيق سپري كرد. يكي از شاخصترين شخصيتهاي تاريخ معاصر ايران بوده كه از دوران انقلاب مشروطيت تا پايان عمر 67 سالهاش از بازيگران و تاثيرگذاران سياستهاي داخلي و خارجي ايران محسوب ميشده است. فروغي به فن ترجمه ارج بسيار مينهاد و چون به زبانهاي انگليسي و فرانسه آشنايي كامل داشت كتابهاي بسياري را به فارسي ترجمه كرد. از آثار بسيار مهم ترجمه فروغي ميتوان از «اصول علم ثروتملل»، «تاريخ مللقديمه مشرق» و «تاريخ مختصر روم دولت قديم» نام برد. فروغي در حوزه فلسفه هم شاهكارهاي ترجمه و تاليف بسيار داشت و از مهمترين آنها ميتوان از «حكمت سقراط»، «جامعه ملل» و «خلاصه گفتار در روش به كار بردن عقل» اثر دكارت، «سير حكمت در اروپا» و «فن سماع طبيعي ابن سينا» نام برد. در زمينه ادب، شعر و تاريخ ايران كتابهاي«تاريخ ساسانيان»، «دوره تاريخ مختصر ايران» و «تاريخ ايران قديم» از آثار تاريخي فروغي است. در زمينه ادبيات فارسي فروغي آثاري درباره «گلستانسعدي»، «بوستان سعدي»، «زبده حافظ»، «آيين سخنوري يا فن خطابه»، «غزلياتسعدي»، «رباعيات خيام» و «خلاصه شاهنامه» برجاي گذاشته است. او در طول زندگاني سياسي خود 3 بار نخستوزيري، يك بار كفيل نخست وزيري، يك بار رييس مجلس شوراي ملي، 15 بار وزير امور خارجه، دارايي، جنگ، عدليه، اقتصاد ملي، يك بار سفير، وزير دربار، رييس جامعه ملل، رييس مدرسه عالي حقوق و بالاخره رييس ديوان عالي كشور بود. فروغي در روز 5 آذر 1321 بر اثر بيماري قلبي درگذشت و در ابنبابويه به خاك سپرده شد. او در يكي از يادداشتهاي شخصي روزانه خود نوشته بود:«فقط تاسفي كه از مُردن دارم از بابت همين است كه دلم ميخواهد بدانم كار انسان به كجا ميرسد».