سيمين سليماني
زمينههاي فعاليت و حضور پوياي روحالله خالقي در موسيقي ايران گسترده و عميق است؛ نقشي غيرقابل انكار در اين هنر، از اركستر(انجمن موسيقي) گرفته تا اركستر گلها؛ از مقالهها و كتابهايي كه نوشته تا آثار برجستهاي كه از خود به يادگار گذاشته؛ اما آنچه از همه به يادماندنيتر است، زمزمه «اي ايران» است. ترانه «اي ايران» كه انگار ناميراست و همچنان در ميان نسل جديد نيز زمزمه ميشود، گو اينكه اين ترانه، مُهر و امضايي است كه خالقي بر مِهر ميهن، جاري كرده و ماندگار خواهد ماند. چند روزي از پنجاهوپنجمين سالمرگ خالقي در مقام خالق آثار ماناي موسيقي ميگذرد. به اين بهانه با «افليا پرتو» نوازنده پيانو و موسيقيداني ايراني درباره هنر خالقي گفتوگو كردم. پرتو متولد 1317 در تهران و دانشآموخته رشته موزيكولوژي از هنرستان عالي موسيقي ملي و داراي مدرك كارشناسي است و پس از آن در رشته مديريت امور فرهنگي موسيقي تحصيلات خود را ادامه داده.
جايگاه روحالله خالقي در موسيقي ايران بر هيچكس پوشيده نيست اما از شما ميخواهم به عنوان يك آهنگساز بفرماييد كه مهمترين و بنياديترين نقشي كه خالقي در سپهر موسيقي ايران ايفا كرد، چه بود؟
استاد خالقي فارغالتحصيل مدرسه موسيقي كلنل وزيري بودند و از آن سرچشمه موسيقي جديدي كه كلنل وزيري پايهگذاري و شاگرداني كه تربيت كردند، بهرهمند شدند و طبيعتا همان راه را ادامه دادند كه براي آن زمان نوآوري به شمار ميرفت.
اركستر «انجمن موسيقي» ، اركستر گلهاو... نقش خالقي در زمانهاي كه به موسيقي ايراني كمتر توجه ميشد، چه تاثيري بر شكوفايي موسيقي ايراني گذاشت؟
استاد خالقي انجمن ملي موسيقي را درست كردند كه يك عده طرفداران موسيقي و اساتيد آنجا بودند و اركستري تشكيل شد كه اركستر انجمن موسيقي ملي بود و قطعاتي كه خودشان ساخته بودند يا متعلق به كلنل وزيري بود يا قطعات قدما را اجرا ميكردند و به خوانندگي استاد بنان و استاد عبدالعلي وزيري و اين موضوع براي آن زمان پيشرفت بزرگي به حساب ميآمد، بعدها كه هنرستان موسيقي ملي را درست كردند اين اركستر وجود داشت و كار ميكردند سپس اركستر گلها سالهاي بعد از آن پايهگذاري شد. اركستر گلها با ادبيات و اشعاري كه در آنجا به كار ميرفت و موسيقي سنگين و بجايي كه در آن اجرا ميشد، همه جزو قدمهاي مهمي بود كه در آن زمان برداشته شد و در واقع بايد گفت ايشان نقش مهمي در اين زمينه ايفا كردند.
آقاي خالقي در زمينه موسيقي تنها در يك بعد نزيست؛ ايشان روزنامهنگاري كرد و مقاله نوشت؛ كتاب نوشت و آهنگسازي كرد و... اين تنوع فعاليتهاي او از چه چيزي نشات گرفته بود؟
آقاي خالقي عاشق موسيقي بودند، عاشق ميهن خودشان بودند و ميخواستند كه موسيقي پيشرفت داشته باشد در اينجا و از آن حالت يكنواختي و تكنوازي قدما بيرون بيايد و در اين كار نيز موفق بودند و كتابهايي كه ايشان نوشتند همان طور كه خودتان اشاره كرديد، راهنماي خوبي براي هنرجويان و كساني كه تمايل داشتند موسيقي علمي را ياد بگيرند و برنامههاي كه در راديو گذاشته بودند كه ساز و سخن بود راجع به موسيقي سنتي و ملي ايران صحبت ميكردند و هنرستان موسيقي را بر پا كردند كه آنجا فارغالتحصيلانش نقش عمدهاي در پيشبرد همان هدفي كه استاد خالقي داشتند در سالهاي بعد هم داشتند كه ما هم از فارغالتحصيلان همان مدرسه هستيم.
نقش علينقي وزيري در زندگي خالقي چه بود و همكاري و همراهي اين دو چطور به پايهگذاري يك شيوه فاخر انجاميد؟
براي اينكه كلنل وزيري تحصيلات موسيقي خود را در خارج از ايران انجام دادند و آمدند به اين فكر افتادند از آن معلوماتي كه دارند و اندوختههايي كه پيدا كرده بودند براي موسيقي ملي ايران استفاده كنند و مدرسه موسيقي را درست كردند كه شاگرداني مثل استاد جواد معروفي يا استاد خالقي تربيت شده آن مدرسه بودند و بين آقاي خالقي و كلنل وزيري يك ارتباط شاگرد و استادي عاشقانهاي وجود داشت كه استاد خالقي هم همان راه را ادامه دادند.
از انس خالقي با موسيقي بينالملل بگوييد.
دانشي كه از آن مدرسه موسيقي كسب كرده بودند درباره همين موسيقي بينالملل باعث شد كه در شيوه تنظيمها و آهنگسازي خود به كار ببرند و اين به يك روشي بود كه صدمهاي به آن متن موسيقي ملي و سنتي ما نميزد و از ابزار موسيقايي كه در مدرسه آموزش ديده بودند، استفاده كردند و اين سبك را به وجود آوردند و ادامه دادند؛ من ميخواهم اشاره كنم كه يكي از مهمترين كارهاي استاد خالقي پايهگذاري هنرستان بود.
گويا يكي از دغدغههاي ايشان توجه به موسيقي خالص بود؛ اجراي موسيقي بيكلام يا آنچه بر آثار شعري ميساخت اكثرا با يك مقدمه طولاني است؛ در اين باره توضيح دهيد.
براي اينكه ايشان معتقد بودند كه خواننده سالاري نبايد باشد، بايد موسيقي خودش گويا باشد و بتواند پيام را از سازنده و اجراكننده به مخاطب برساند و در اين راه موسيقيهايي ساختند مثل رنگارنگ؛ خيلي موسيقي بدون كلام ساختند و معتقد بودند كه موسيقي بايد خودش گويا باشد و از همان شيوههاي موسيقي بينالملل استفاده و قطعاتي درست كردند براي اركستر كه اين حال و هوا را داشتند.
آقاي خالقي دغدغهاي داشتند مبني بر اينكه موسيقي خالص و خودش گويا باشد؛ اين دغدغه به نظر شما بعدها و تا به امروز تا چه اندازه برآورده شد؟
كم و بيش هست و يك سري چيزهايي ميشنوم ولي بيشتر خواننده سالاري است؛ خب قطعاتي هستند كه اساتيد زمان ساختند كه موسيقي بدون كلام است و در يك حال و هوايي است كه با موسيقي خالقي فرق ميكند.
خالقي يك اثر فاخر دارد به نام «اي ايران» كه شعر آن سروده حسين گلگلاب است كه ميتوان گفت در ميان مردم بسيار عزيز است؛ بسياري از ايرانيان دستكم اگر آن را از حفظ نباشند، بارها شنيدهاند؛ راز مانايي اين اثر به نظر شما چيست؟
در اينكه حرفي كه از دل برميآيد بر دل مينشيند. اين موسيقي كه ايشان ساختند؛ به خصوص اينكه در مايه دشتي ساختند، خواستند بگويند كه دشتي هميشه غمگين و غمافزا نيست و ميشود يك اثر مهيج و ميهني نيز ساخت. گلگلاب هم با آن اشعاري كه گوياي زندگي آن موقع بود كه بتواند مردم تهييج بشوند و كلام خيلي خوبي هم روي آن گذاشتند. آنكه استاد بنان خواندند من يادم هست كه رفتيم به ايستگاه راديو بيسيم ، آن موقع و ما شاگردان هنرستان قسمت كر آن را خوانديم.
چه احساسي داشتيد و در حال حاضر چه احساسي داريد كه در آن اثر ماندگار و در گروه كر آن مشاركت داشتيد؟
آن موقع ما 12 يا 13 سال داشتيم و دركي از اين نداشتيم كه اين موسيقي چقدر ماناست و استاد خالقي چه كرده است؛ ما به عنوان شاگردان هنرستان دوست داشتيم اين قطعه را بخوانيم و بعدها فهميديم كه اين قطعه تاريخ مصرف ندارد چون اين قطعه ملي و ميهني است، هم از نظر شعر و هم از نظر موسيقي؛ آن موقع حال و هواي يك شاگرد مدرسه را داشتيم كه دارد كر ميخواند و بعدها فهميديم كه چه بوده است كما اينكه من همه جا در صحبتهايم گفتم كه در هنرستان موسيقي ملي اساتيدي تدريس ميكردند كه اساتيد وقت آن زمان بودند و ما چون شاگرد بوديم، درك نميكرديم كه پيش چه بزرگاني داريم درس ميخوانيم بعدها فهميديم كه ديگر خيلي دير بود ولي آثارشان در آثار اين هنرجوها منعكس است.
ايشان معتقد بودند كه موسيقي ايران بايد به سمت چند صدايي شدن گام بردارد، خالقي در اين زمينه چه تلاشهايي كرد؟
با قطعاتي كه ساختند، نشان دادند كه ميشود... چون خيليها مخالف بودند كه با اين روش استفاده از چند صدايي آن متن موسيقي سنتي و ملي خدشهدار ميشود و ايشان با كارهايي كه نوشتند، نشان دادند كه قابل انجام است و نه تنها خدشهدار نميشود بلكه بهتر خودش را بروز و نمايش ميدهد.
ايشان علاوه بر حضور پويا در حوزه نوازندگي و آهنگسازي، تاليفاتي نيز داشته است؛ از نظر شما اصليترين دغدغه خالقي چه بود؟
پيشبرد موسيقي ملي ايران به طوري كه براي همگان به روش جديد قابل فهم شود.
سبك و شيوه آقاي خالقي در فضاي موسيقي كنوني ما تا چه حد جريان دارد؟
هستند كساني كه شايد ناخودآگاه از آن روش استفاده ميكنند. نميخواهم بگويم كه پيرو شيوه خالقي هستند ولي زمان ايجاب ميكند كه اين چند صدايي را استفاده كنند و دارند استفاده ميكنند.
اگر صحبت ديگري داريد در پايان بفرماييد.
من و هنرجويان ديگري كه مربوط به آن دوران هستند هر چه داريم از استاد خالقي داريم مثل پدر معنوي ما بودند نه تنها براي موسيقي ما زحمت ميكشيدند بلكه در اخلاق هم پيرو روشي بودند و به ما هم ميآموختند و ما هم سعي كرديم كه مثل ايشان باشيم و از همان روش استفاده كنيم و اميدوارم همه كساني كه هنوز در قيد حيات هستند و از نسل ما موفق بودند، موفق هم باشند و آنهايي كه رفتند نيز آثارشان وجود دارد و هر چه داريم از استاد خالقي داريم با پايهگذاري هنرستان موسيقي و اساتيدي كه در آنجا تدريس ميكردند.