صلابت در پاسخ به اسراييل
جعفر گلابي
اسراييل بد دشمني براي جمهوري اسلامي است و بد دشمني براي اعراب است كه حالا مفت و مجاني و بدون گرفتن امتيازي برخي از دولتهايشان با او طرح دوستي ريختهاند. هيچ قوم و قبيلهاي در جهان نميتوان پيدا كرد كه به اندازه اسراييليان بر موجوديت خويش بيم داشته باشند و جشن بگيرند و در پوست خود نگنجند كه كشور كوچكي مثل امارات يا بحرين بودنشان را قبول كرده است، آنهم با زور چون ترامپي كه سرشكسته دارد ميرود. اين خود يك بحران تاريخي است. در تاريخ جنگ بر سر اديان بسيار بوده است ولي قوم يهود بيش از اقوام ديگر مغضوب اين و آن بودهاند و اتفاقا اگر معدل برخوردها با اين قوم را درنظر بگيريم در اروپا يهوديستيزي سابقه ديرپا دارد و از زمان انهدام معبد هيكل و مهاجرت گسترده اقوام يهودي تا پايان جنگ جهاني دوم يكي از دغدغههاي جوامع اروپايي بودهاند. هيتلر خواب زده نشده بود كه برخاست و جنايت هولوكاست را به راه انداخت. او فكر كرد كه بخش بزرگي از مشكل اروپا يهوديان هستند و از طريق نسلكشي ميتواند اين معضل قديمي را برطرف كند، اما متفقين از اين كشتار بيرحمانه نهايت سود را در محكوميت هيتلر بردند و چاره ديگري انديشيدند. معلوم نيست جرقه تاسيس اسراييل و تشويق قوم يهود براي خروج از اروپا و بازگشت به ارض موعود در ذهن كدام نابغه سياسي زده شد كه بعدها انگليس آن را عملي كرد و جهان اسلام را با يك معضل پردامنه، مطول و دست اول روبهرو ساخت. حالا اسراييليان در بطن خاورميانه هزار نقش بازي ميكنند و براي ماندن از جنگ و ترور و توطئه و صلح و باجدهي و باجخواهي و مذاكره و جاسوسي و خرابكاري لحظهاي باز نميمانند. 50 سال پيش با شاه عليه اعراب بستند، حالا با اعراب عليه ايران ميبندند! اينكه دولتي مقام رسمي كشور ديگر را ترور كند و اشاره افتخارآميز هم بنمايد كه كار من بوده كم مسالهاي نيست. بدبخت دولتهايي كه نفهمند اين رفتار تاچه حد خطرناك است و روزي گريبان خودشان را خواهد گرفت. ترور معاون وزير دفاع ايران ابعاد گوناگون و فراوان دارد؛ از ابعاد داخلي آن گرفته كه بايد روشن شود تروريستها چگونه تا اين حد جلو آمده اطلاعات داشته و با برنامه يك مقام بلندپايه را شهيد ميكنند؟ تا ابعاد خارجياش كه بايد ببينيم دنيا با اين اقدام تنفرآميز چگونه برخورد خواهد كرد؟
اگرچه در دنيايي كه رييسجمهور امريكا رسما قتل يك فرمانده در خاك كشور ديگر را امضا ميكند انتظار چنداني نبايد داشت ولي نبايد از تحركات انبوه ديپلماتيك در اين باره غفلت كرد و شناعت آن را آشكار نساخت.
مسلما اين حق ايران است كه پاسخ آمران و مويدان ترور و خشونت را بدهد ولي تعجيل در پاسخگويي ضرورت ندارد و هر چه باشد فضاي بيم و هراس مفتخران به ترور را پايان خواهد داد، كما اينكه تعجيلها و دستپاچگيهاي پيشين هم خسارات زيادي به همراه داشتند و صلابت كار را از بين بردند.
نكته بسيار مهم اين است كه اگر در حال حاضر شرايط سياسي براي ايران جهت مقابله با تشنجآفرينيهاي اسراييل فراهم نيست و عقلانيت به صبر و استحكام و مواظبت داخلي است اما اين صهيونيستها دشمنان بسيار در ميان ملتها دارند كه از قضا دوست ايرانند. ايران سالهاست كه خود را سپر بلاي ملتهاي منطقه كرده است چه بسا دستهاي انتقام خودجوش فراهم آيند و مستقلا پاسخ اين ناجوانمردي را بدهند تا ايران سر فرصت ارتباطها و نفوذيها را كشف كند و با سرمنشا آنها برخورد لازم را صورت دهد. هر چه هست مواجهه با اسراييل نيازمند يك استراتژي بلندمدت و جامع است و خلاصه كردن موضوع در مسائل نظامي و عدم توجه به زمينههاي داخلي كارساز و راهگشا نيست. بزرگترين پاسخ به اسراييل و دفع شرور اين كشور از طريق آگاهي ملتهاي منطقه صورت خواهد گرفت كه اگر در اين زمينه تمركز ميشد و به آن عمق ميبخشيديم چه بسا در حال حاضر اين رژيم نه تنها خود را آماده خروج از انزوا نميكرد كه خويش را در محاصره جمعيتي و سياسي و رسانهاي و ديپلماتيك و رواني ميديد و پول سلاحش چندان به كار نميآمد. بلوغ سياسي در توجه به همه شرايط و ضعفها و قوتها و انتخاب بهترين و عقلاييترين و شجاعانهترين گزينههاست.