• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4803 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۰ آذر

مارادونا؛ يك نقاشي انتزاعي، يك شعر ناب

ثنا ولي‌نژاد

 

معاصران بتهوون را چنين توصيف مي‌كردند: «مردي كوتاه‌قد با هيكلي درشت كه موهاي سياه، زبر، وزكرده و شانه نخورده‌اش، مارهاي مدوسا را به ياد مي‌آورد.» خصوصياتي كه بي‌شباهت به ديگو مارادونا نبود. كسي چه مي‌داند؟ مي‌توان لحظه‌اي را تصور كرد كه خداوندگار دست به خلقت زده باشد. پس او «لودويگ بتهوون» را آفريد تا از ريتم سازش در عرش خود حظ ببرد. «ونسان ون‌گوك» را خلق كرد تا نمايه‌اي از قدرت تصويرگري‌اش را به زمينيان هديه دهد. «گابريل گارسيا ماركز» را آفريد تا ملائكه‌ برايش داستان‌هاي او را بخوانند و «مارادونا» را آفريد تا به تماشاي فوتبال بنشيند.
باورش سخت خواهد بود كه ديگر مارادونايي وجود ندارد. اما اكنون مي‌توانيم بگوييم نبوغ او قادر به آرامش ابدي و جاودانه خواهد بود. ديگر سر و صدايي براي آزار او نيست، بلكه اوج گرفتن شخصيتي است كه بايد به خاطر همه ويژگي‌هايش ستايش شود، اما به خاطر همه اشتباهاتش نيز ستايش شده است. مرگ مارادونا بيش از هرچيزي جهان فوتبال را تحت‌تاثير قرار داد. آلبرتو فرناندز، رييس‌جمهور آرژانتين كه ارتباط نزديكي با مارادونا داشت، سه روز عزاي عمومي در آرژانتين اعلام كرد، دشمنان ديرينه، هواداران بوكاجونيورز و ريورپلاته در آغوش يكديگر و در سوگ ال ديگو نشستند. ناپل در بهت فرو رفت، هواداران ناپولي مقابل ورزشگاه سن پائولو كه حالا بايد آن را به نام «ديگو آرماندو مارادونا» بشناسيم، براي ديگو كه كيلومترها آن طرف‌تر، در كاسا روسادا به تابوت سپرده شده بود، مراسم يادبود گرفتند. ناپل تا صبح نخوابيد...
هيچگاه مارادوناي جديدي پيدا نمي‌شود، نه كسي با كيفيت فوتبال، بلكه كسي با زندگي، روايت و محبوبيتش. براي بالاترين اوج‌ها و پايين‌ترين سقوط‌هايش، مجموع تمام داستان‌هاي غم‌انگيز و جنگ‌هاي حماسي كه او را به چنين شخصيت كاملي تبديل كرد. مارادونا، خداي فوتبالي اما با قدرتمندترين جنبه انساني بود. مارادونا بازيكني بود كه از فوتبال پيشي گرفت. حتي گرم كردنش هم براي هواداران ارزش فوق‌العاده‌اي داشت و همه ‌چيزهايي كه او را احاطه مي‌كردند او را به يك بُعد كاملا جديد منتقل كرد. نمي‌توان 10 نوامبر 2001 را فراموش كرد كه در لابومبونرا اشك مي‌ريخت، براي هواداران سخنراني مي‌كرد و مي‌گفت: «فوتبال زيباترين و سالم‌ترين ورزش در جهان است. من اشتباهات زيادي مرتكب شدم، اما توپ هرگز كثيف نمي‌شود.»
اگر گمان مي‌كنيد محبوبيت مارادونا محدود به بازي‌هايش در جام جهاني 1986 است، سخت در اشتباه هستيد. بازي‌هاي ديگو در 20 سالگي با پيراهن آرخنتينوس جونيورز، قلب همه هواداران فوتبال از بوليوي تا مكزيك را برد. مارادونا با نمايش‌هاي خيره‌كننده‌اش در 20 بازي پيش فصل، براي تيم خود، 40 هزار دلار كه مبلغ زيادي در آن مقطع محسوب مي‌شد، جمع‌آوري كرد. در 19 فوريه 1980، خاك كلمبيا حضور ستاره را جشن گرفت. يكسال قبل، آرژانتين در جام جهاني زير 20 سال، با درخشش ديگو شوروي را شكست داده بود و قهرمان شده بود. مارادونا توپ طلاي مسابقات و عنوان بازيكن سال امريكاي جنوبي را از آن خود كرده بود. ورود او به شهر متوسطِ پريرا غوغا به پا كرد. باشگاه «ديپورتيوو پريرا» از مردم خواست كه به استاديوم بروند و روزنامه محلي «لاتارد»، پوشش غيرمعمولي را به آن اختصاص داد. سه جلد متوالي آن روزنامه طي سه روز، مقالاتي با چهار ستون شامل عكس و پيگيري تقريبا دقيقه به دقيقه بازي‌ها را در اختيار همه مردم قرار مي‌داد. ساير رسانه‌هاي بزرگ كلمبيايي مانند «ال‌تيمپو» و «ال‌اسپكتادور» نيز به گزارش حضور مارادونا در كشورشان مشغول شدند.
روز بازي دوستانه با ديپورتيوو پريرا فرا رسيد. بازي دوستانه يك بازي پرگل بود. چهار بر چهار تمام شد و ورزشگاه «هرنان راميرو ويلگاس» با 25 هزار تماشاگر كاملا پر به نظر مي‌رسيد. همه اتفاق نظر دارند كه بهترين لحظه آن مسابقه در دقيقه 70 رقم خورد كه مارادونا همه بازيكنان روبه‌روي خود را نابود كرد؛ گويي كه او شش سال از زمان خود جلوتر بود و صداي گزارشگر كه او را با «شروع نبوغ فوتبال جهان» معرفي مي‌كند، طنين‌انداز مي‌شد. اين گل، حتي سريع‌تر از گلي بود كه برابر انگليس به ثمر رساند؛ اين گل به جاي 10 ثانيه و شش صدم ثانيه، 8 ثانيه به طول انجاميد!
«ال‌پلوسا» توپ را در ميانه ميدان از هم تيمي‌اش گرفت، با يك چرخش سريع «فريد پرچي» را مغلوب كرد كه سعي در متوقف كردنش داشت. او متوقف نشد و به مسابقه ادامه داد. پرچي دوباره جلوي او درآمد، اما اصرارش بي‌فايده بود. بين او و مدافع ديگر، كودك 20 ساله‌اي پا به توپ فرار مي‌كرد كه روبه‌روي خود «آلبرتو كنترا» و «هنري ويافارا» را داشت. همه با عجله به عقب بر مي‌گشتند و با تكل‌هاي خشن سعي در متوقف كردن ديگو داشتند. با ورود ديگو به محوطه هجده قدم، دروازه‌بان ديپورتيوو، «روبرتو واسكو» از شش قدم بيرون آمد كه در بهترين حالت همانند، «پيتر شيلتون» چهار دست و پايش سعي در متوقف كردن ديگو داشت. آخرين مدافع روي خط ظاهر شد اما نگرش قهرمانانه «مونو مونيوز» براي جلوگيري از گل شدن آن توپ، بيش از حد رويايي بود. مارادونا، مثل هميشه با پاي چپ، موقعيت خود را تعيين كرد و گل سوم را به ثمر رساند.
هفت روز بعد، نشريه آرژانتيني ال گرافيكو توالي 9 عكس را كه خبرنگاران كلمبيايي گرفته‌اند، منتشر كرد. همه هواداران دست مي‌زدند و مارادونا از ميان مدافعان خشن فرار مي‌كرد. سال‌ها تنها شاهدان عيني اين گل، هواداران حاضر در استاديوم بودند. اما مارادونا در مصاحبه‌اي از آن به عنوان بهترين گل در زندگي حرفه‌اي خود ياد كرد. علاوه بر اين، او گفت كه آن روز از ناحيه انگشت شست آسيب ديده بود اما بازي كرد زيرا در غير اين صــورت        هم تيمي‌هايش حقوق دريافت نمي‌كردند. آن لحظه، به لحظه پريرا مشهور شد و 6 سال بعد در جام جهاني، در آفتاب سوزان آزتكا و در برابر ملتي تكرار شد كه آرژانتيني‌ها به خون‌شان تشنه بودند؛ همان‌طوركه خود مارادونا اظهار داشت: «ما يك تيم را شكست نداديم، يك ملت را مغلوب كرديم.»
مارادونا لحظه‌هاي فوتبالي- حماسي زيادي رقم زده است. در ال كلاسيكو برابر رئال مادريد، او دروازه‌بان مادريدي‌ها، «آگوستين» را دريبل كرد و هنگامي كه به دروازه خالي نزديك مي‌شد، دقيقا در حالي كه مدافع مادريدي، «خوان خوزه» در يك تلاش نااميدكننده براي مهار ضربه سُر مي‌خورد، متوقف شد و در نهايت مدافع به تير دروازه برخورد كرد تا مارادونا توپ را به داخل دروازه هدايت كند. اين گل تركيب سرعت، يك كنترل مغناطيسي، يك برجستگي فيزيكي، يك لمس توپ ماهرانه و يك تمام‌كنندگي مطمئن بود. باوركردني نيست؛ همه اين خصوصيات در يك گل! فقط مارادونا مي‌توانست اين كار را انجام دهد. پيش از شاعر، ديگو بود كه تشويق هواداران وفادار لوس بلانكوس را برانگيخت. اين يك شاهكار بود كه فقط براي سه نفر در تاريخ ال‌كلاسيكو رخ داد؛ مارادونا، رونالدينيو و آندرس اينيستا.
چيپ حيرت‌انگيز برابر ستاره سرخ و ايستاده تشويق شدنش، هد زيباي بيرون محوطه‌اش به ميلان در روزي كه ناپولي چهار بر يك شاگردان آريگو ساچي را در سن پائولو شكسته داده بود و مارادونا يك گل و يك پاس گل ثبت كرده بود، عملكرد فوق‌العاده‌اش برابر بلژيك در نيمه نهايي جام جهاني 1986، جادوي بازي‌اش در برتري 0-3 ناپولي برابر يوونتوس در دور دوم مرحله يك چهارم نهايي يوفاكاپ 1989، برد 0-2 برابر بايرن مونيخ در دور رفت نيمه‌نهايي همان جام، پاس گل تماشايي‌اش در دقيقه 81 به كلوديو كانيجيا، برابر برزيل در يك‌شانزدهم جام جهاني 1990 درحالي كه برزيل بر بازي مسلط بود و... همه نشاني از نبوغ او بود. بااين حال، مارادونا فراتر از حتي درخشش در زمين فوتبال در يك بازي خاص بود. جسارت و محبوبيت ال ديگو بود كه اشك‌هايش در فينال جام جهاني 90 را از خوشحالي لوتار ماتيوس براي قهرمان جهان شدن، مشهور‌تر مي‌كرد.
مردمان عادي، براي قهرمان شدن نياز به قهرمانان معاصر دارند. هيچ كشوري نيست كه از اين قاعده فرار كند. هر جامعه فرهيخته يا تحصيل نكرده، ثروتمند يا فقير، سرمايه‌دار يا سوسياليست، اين اشتياق بعضا غيرمنطقي را با تمام وجود مي‌خواهد. يك بت براي پرستش، براي انگيزه زندگي‌. اشتياق به پرستش يك بت، معمولا با افول او، چه سياستمدار باشد، چه ستاره راك و چه يك فوتباليست، از بين مي‌رود اما براي هواداران فوتبال در مواجهه با مارادونا، اين اصل هرگز صادق نبوده است. تحسين يك فوتباليست در حال بازي همانند تحسين يك نقاشي انتزاعي يا يك شعر ناب است. مارادونا همه فضايل فوتبالي را داشت، تكنيك، مهارت، سرعت، قدرت، جنگندگي و عشق! همه اينها به سختي مي‌تواند با حالت‌هاي مخرب اجتماعي همراه باشد. اما كيست كه نداند در اين زمينه اگر قرار است قهرماناني با اين خصوصيات را داشته باشيم تنها خواهيم گفت: «زنده‌باد مارادونا!» ‌از لذت هم‌نشيني‌اش و صحبت در زندان با چه‌گوارا، تا سلاخي در زندان با گوي‌گوچه‌‌آ، از رجعت به گذشته براي خلق آينده ستايش‌ بر‌انگيز، تا مصرف مخدر براي فرار از فراموش كردن، از ياغي‌گري جنوبي در قلب غرب تا به هيچ گرفتن خطر و تاب نياوردن حكم. دوست خدا، با سايه‌ ابدي‌اش بر سر سوپركلاسيكو و سور و سرور و تحسين در ال‌كلاسيكو، بوكا را با ريور، مادريد را با بارسلون، برزيل را با آرژانتين و خير را با شر رقم زد. كالبد كلمه كوكايين، تاريخِ چپِ پرتب‌وتابِ جنوب، دهاتي‌ترين حراف محبوب، چرخه الهي دانته، مصداق بارز نظريه‌هاي هايدگر با پرواز تروماي روح بلندش بر آسمان فوتبال، سبزي را به عذاب دعوت خواهد كرد. سرزمين نقره، با مارادونا طلايي بود و از امروز به رنگ سياه درخواهد آمد؛ ديگو، گالن گالن، خرخره‌ها را خواهد جويد، اندوه اذهان را روپايي خواهد زد و مرثيه او را با «توپ» خواهند سرود...
در آرامش بخواب؛ «ديگو آرماندو مارادونا».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون