اصل مونرو و امريكاي امپرياليست
مرتضي ميرحسيني
براي پاسخ دادن به اين پرسش كه «دولت امريكا از چه زماني به دولتي امپرياليست تبديل شد؟» بايد به سال 1823، به دوره رياستجمهوري جيمز مونرو برگرديم. او در آن سال و درست در چنين روزي پيامي به كنگره كشورش فرستاد و در آن اعلام كرد هر نوع دخالت دولتهاي اروپايي چه در امور مهاجرنشينهاي قاره امريكا و چه هر جاي ديگري از اين قاره، از نظر دولت ايالات متحده اقدامي خصمانه تلقي خواهد شد. چرا او چنين اعلاميهاي صادر كرد؟ زيرا در آن زمان بخشهايي از قاره امريكا، متاثر از انقلابهاي مردمي ضد اسپانياييهاي استعمارگر به ناآرامي كشيده شده بود و اسپانياييها هم قدرت سركوب اين شورشها را نداشتند. چون زور اسپانياييها به ساكنان مستعمراتشان نميرسيد، چند دولت مرتجع اروپايي، به ويژه روسيه و اتريش از مداخله در امور اين نواحي و «وساطت» ميان اسپانيا و مستعمرات نافرمان آن سخن ميگفتند. اين وسط انگليسيها هم بودند كه حداقل به ظاهر سعي ميكردند سياستي همجهت با امريكا پيش بگيرند و به دولت ايالات متحده نزديك شوند، اما امريكاييها در آن مقطع هيچ تمايلي به اين نزديكي نداشتند و اتفاقا بيشتر از ساير دولتها، از خود انگليسيها احساس خطر ميكردند. از اين حيث، اصل مونرو حوزه دخالت ارتجاع اروپايي را محدود ميكرد و راه دستدرازي آنان به كشورهاي اين سوي اقيانوس اطلس را ميگرفت. سياست امپرياليستي امريكا از اواخر قرن نوزدهم آشكارتر شد و سپس، اوايل قرن بيستم و در دوران رياستجمهوري تئودور روزولت به وضوح رسميت يافت. پالمر مينويسد: «روزولت در 1904 اعلام داشت كه چون بر اثر ضعف يا بدرفتاري كليه علايق و روابط يك جامعه متمدن به سستي گرايد... ممكن است كه به مداخله يكي از ملل متمدن نياز باشد و ممكن است كه ايالات متحده بر اثر اصل مونرو در حكم يك پليس بينالملل از قدرت خود استفاده كند. روزولت اعلام داشت كه چون ايالات متحده به كشورهاي اروپايي اجازه مداخله در امور امريكا را نميدهد لذا براي حفظ سرمايههاي دنياي متمدن بايد خود چنين وظيفهاي را برعهده گيرد.» اين صحبتها را تفسير روزولت از اصل مونرو خواندند و در واقع مجوزي بود كه امريكا خودش براي خودش صادر كرد تا هر زمان كه لازم ديد در امور داخلي هر كشوري دخالت كند.