• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4805 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۲ آذر

نه در مسجد گذارندم كه رند است

سيد حسن اسلامي اردكاني

در يكي از كارگاه‌هايي كه داشتم، يكي از استادان يادداشتي نوشت و برايم فرستاد. در آن نوشته بود: «شما تكليف خودتان را مشخص كنيد: يا حاج آقا هستيد يا استاد دانشگاه!»
هنگام ورود به برخي اماكن مذهبي اگر خانمي همه بدن خود را پوشيده باشد اما چادر نداشته باشد، اجازه ورود نخواهد يافت و نگهبانان به‌او مي‌گويند كه حجاب اسلامي را رعايت نكرده است. رفتار اين نگهبانان با تحصيلات پايين با تصور آن استاد دانشگاهي داراي تحصيلات بالا يكسان است. هيچ يك تنوع و تفاوت را برنمي‌تابند. از نظر آنها هر كسي بايد در يك «قالب» مشخص و تعيين شده، قرار بگيرد. همان‌گونه كه كفش‌ها سايز مشخصي دارند، شهروندان اين جامعه نيز بايد به ‌طور معيني يك سايز يا برچسبي داشته باشند. در نتيجه هر كسي يا سنتي است يا مدرن، يا باحجاب است يا بي‌حجاب، يا حوزوي است يا دانشگاهي، يا ديندار است يا بي‌دين. يا پيرو جناح راست است يا جناح چپ، يا هوادار فلسفه است يا مخالف آن، يا ملاصدرا را به تعبير سنتي «تالي تلو» معصوم مي‌داند يا مروج فساد اخلاقي مي‌شمارد. يا روشنفكر است يا ديندار. تا جايي كه زماني اين بحث بالا گرفته بود كه آيا تعبير «روشنفكر ديني» معناي روشني دارد و قابل فهم است يا مانند كوسه ريش پهن و مربع سه ضلعي است! حتي اخيرا كسي از من پرسيد «شما ترامپي هستيد يا بايدني؟» و من پاسخ دادم «اسلامي هستم!»
چنين جامعه‌اي، جامعه قطبي ‌شده ناميده مي‌شود و در آن زندگي، معاشرت و گفت‌وگو كردن روز به روز دشوارتر مي‌شود. غالب مردم در اين شرايط دست به انتخاب يك طرف قطب مي‌زنند و با موج حركت مي‌كنند. اين كسان زندگي نسبتا راحتي دارند. اما اگر كسي بخواهد تن به اين قالب‌بندي‌ها ندهد مانند بندبازي مي‌شود كه بر طنابي باريك در حال دوچرخه‌سواري است و هر لحظه ممكن است سقوط كند. او بايد مراقب تك تك گفتار و رفتارش باشد. بايد همواره از خودش دفاع و ثابت كند كه حق دارد اينگونه باشد. اين مساله حتي درباره شيوه غذا خوردن هم خود را نشان مي‌دهد. اگر كسي بگويد من بودايي گياهخوارم، جامعه قطبي‌ شده بهتر او را درك مي‌كند تا آنكه بگويد من مسلمان گياهخوارم! اين مساله براي خودم بارها بحث‌انگيز شده است كه مگر مي‌شود كسي خود را مسلمان بداند و بعد هم لب به گوشت نزند؟ پس اين آيه و آن روايت و فلان سنت و سيره چه مي‌شود؟ همه اينها نشان از بيماري عميقي دارد. اعضاي جامعه چون حوصله و قدرت و مهارت تفكيك و تحليل ندارند، ترجيح مي‌دهند كه سريع تكليف خودشان را با هر چيزي روشن كنند. نتيجه اين وضعيت قطبي شدن جامعه است تا جايي كه اگر كسي در فلان روزنامه مطلب بنويسد حتما گرايش بهمان دارد. از آن بدتر انتظار مي‌رود حتما طبق اين تحليل و انتظار نيز موضع بگيرد و سخن بگويد و اگر در انتقاد از مواضع فلان جريان سخني بگويد به او اعتراض مي‌كنند كه مگر شما در آن روزنامه مطلب نمي‌نويسيد؟ اين قطبي شدن است.
بخشي از مهارت فكري و علمي هر انسان با شعوري آن است كه بياموزد در اين فضا در درجه اول از تشديد هر نوع قطب‌بندي بپرهيزد؛ مراقب باشد تا با موج جاري پيش نرود؛ هشيارانه بينديشد و موضع‌گيري كند و چون اين كار واقعا براي يك تن دشوار مي‌شود، بخشي از وظيفه چنين كسي آن است كه كمتر موضع بگيرد و سخن بگويد و بكوشد تنها در حوزه مشخصي حرف بزند و حتي اين را به زبان نيچه‌اي اعلام كند كه «بسا چيزها را هرگز نمي‌خواهم بدانم-خردمندي بر دانش نيز حد مي‌گذارد» (غروب بت‌ها، فردريش نيچه، ترجمه داريوش آشوري، تهران، آگه، 1388، ص 22)

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون