صداوسيما در گفتوگو با دو فرزند شهيد فخريزاده، بهجاي شفافسازي، ابهامافكني كرد
چندمين روايت احساسي از يك ترور
بيشتر از يك هفته از ترور شهيد محسن فخريزاده در منطقه آبسرد تهران ميگذرد اما همچنان روايتها درباره شيوه ترور اين شهيد ادامه دارد. در تازهترين روايت فرزندان اين شهيد به نقل از مادر خود جزييات تازهاي را درباره ترور شهيد فخريزاده بيان كردهاند. پيش از اين رسانهها و مسوولان مختلف هر كدام روايتي متفاوت از نحوه ترور او را به دست داده بودند. شليك گلولههاي فراوان، حضور يك تيم 12 نفره، حضور چند خودروي محافظ شهيد فخريزاده، فداكاري محافظ اين دانشمند هستهاي در لحظه شهادت، نبود نيروي انساني در تيم مهاجم در صحنه ترور، استفاده از يك اسلحه اتوماتيك كنترل از راه دور و... ازجمله روايتهايي است كه طي روزهاي گذشته از زبان افراد مختلف نقل شده و بررسي آنان نشان ميدهد در مواردي هم كاملا در تضاد با يكديگر بودهاند. همين اخبار بعضا متناقض نيز باعث شده كه طي روزهاي گذشته، اين پرسش نزد افكار عمومي هر روز پررنگتر شود كه نحوه ترور شهيد فخريزاده چگونه بوده و مهمتر، چرا دستگاههاي ذيربط يك روايت قابل استناد و دقيق از اين حادثه تروريستي ارايه نميدهند؟!
سريال اين روايتهاي متناقض اما حالا وارد فصلي تازه شده؛ شامگاه جمعهاي كه گذشت، بخشِ «بدون تعارف» برنامه خبري 20:30 با دو نفر از فرزندان شهيد فخريزاده گفتوگو كرد. در اين گفتوگوي تلويزيوني، حامد فخريزاده كه ميگويد از طريق تماسِ مادرش در جريان اين حادثه قرار ميگيرد و خود را به درمانگاه منطقه آبسرد ميرساند، در ادامه ميگويد كه پدرش را با هليكوپتر به تهران منتقل كردهاند ولي تلاشها براي احياي او در همان هليكوپتر بينتيجه مانده و اين يعني زمان شهادت محسن فخريزاده حتي پيش از برخاستن هليكوپتر است. در ادامه اين مصاحبه، مهدي فخريزاده نيز جزيياتي بيشتر از صحنه ترور روايت ميكند و ازجمله ميگويد كه براساس آنچه شنيده، شهيد فخريزاده به ضرب شليك 4 تا 5 گلوله از فاصله خيلي نزديك به شهادت رسيده است.
هفته گذشته «اعتماد» در گزارشي با تيتر «معماي ترور سياه»، ضمن واكاوي تصاوير و بررسي جزييات صحنه ترور، درباره تعداد گلولههاي شليك شده نوشت: «بررسي تصاوير خودروي شهيد فخريزاده اطلاعات بيشتري هم به دست ميدهد. تصويري كه از قسمت عقبي اين خودرو در دسترس است، نشان ميدهد گلولهها از روبهرو شليك شده و از قسمت انتهايي خودرو و از شيشه مثلثي قسمت سرنشين عقب خارج شده است. اثر ۵، ۶ گلوله بر شيشه جلوي خودرو باقي است و بنابراين ميتوان گفت كه شايد كمتر از ۱۰ گلوله شليك شده است. اثرات گلوله بر قسمت شيشه جلو و انتهايي خودرو و نحوه ورود و خروج گلولهها هم گواه بر اين است كه كاليبر اسلحه چندان بزرگ نبوده و شايد بتوان گفت كه تروريستها از اسلحه يا اسلحههايي با كاليبر ۹ ميليمتري مانند «يوزي» استفاده كردهاند، بُرد مفيد اسلحهاي مانند يوزي حداكثر ۲۰۰ متر است و درنتيجه ميتوان گفت فاصله تروريستها با خودروي شهيد فخريزاده كمتر از ۲۰۰ متر بوده و از آنجا كه به احتمال بسيار زياد شيشههاي خودرو دودي بوده، زاويه شليك از جلو انتخاب شده تا راحتتر بتوانند سوژه را مورد هدف قرار دهند.» فارغ از اين اما مهدي فخريزاده در ادامه گفتوگوي تلويزيوني گفته كه سرنشينان خودرو از لحظه توقف خودرو، متوجه اقدام تروريستي شدهاند. آنجا كه مهدي فخريزاده در واكنش به پرسش مجري مبني بر اينكه «گويا حاجآقا احساس كردند كه ماشين آسيب ديده؟!»، ميگويد: «بله! ايشان احساس كردند خودرو آسيب ديده و بعد پياده ميشوند و متوجه ميشوند جريان اينگونه است و تيراندازي و بعد در عكسها مشخص است كه ابتدا ماشين را گلولهباران كردهاند. حاج خانم هم كنار ايشان نشسته بودند.» مهدي فخريزاده در ادامه به نقل از مادرش ميگويد كه «صحنه ترور يك صحراي كربلا بوده است!»
فرزند شهيد فخريزاده همچنين با استناد به گفتههاي مادرش، فاصله خودروي منفجر شده را با خودروي شهيد فخريزاده، «بسيار كم و احتمالا 10 متر» عنوان كرده، ميگويد كه به دليل همين فاصله ناچيز، تركشهاي انفجار به بدن مادر هم اصابت كرده است.
نكته عجيب ديگر در اين روايت تازه، آنجاست كه فرزند شهيد فخريزاده ميگويد، مادرش گفته هيچ فردي را در صحنه ترور نديده است. او البته اشارهاي به نقش محافظان در صحنه ترور نميكند و فقط ميگويد كه پدرش در آن لحظات نگران جان محافظان و همسرش بوده است. حال آنكه حامد فخريزاده پيش از اين، درباره جزييات ترور شهيد فخريزاده گفته بود كه «اين حادثه نهتنها يك ترور، بلكه جنگ تمامعيار بود» و درباره آخرين وضعيت محافظان شهيد فخريزاده نيز گفته بود: «تا آنجا كه اطلاع داريم، يكي از محافظان در زمان وقوع حادثه خود را جلوي حاجآقا (شهيد فخريزاده) انداخت و به او هم تيراندازي شد اما به لطف خدا در صحت و سلامت كامل بهسر ميبرد؛ جزييات ديگر را جويا نشدهايم.» اين درحالي است كه صداوسيما در همان ساعات ابتدايي ترور شهيد فخريزاده با فردي مصاحبه كرد كه ادعا ميكرد راننده كاميوني رهگذر است كه از نزديك شاهد صحنه ترور بوده؛ فردي كه مدعي شد 5 يا 6 نفر را در صحنه ترور ديده كه در حال تيراندازي به سمت خودروي شهيد فخريزاده بودهاند.
اين البته نخستين اقدام عجيب صداوسيما در مواجهه با اين حادثه نيست و در روزهاي نخست پس از حادثه نيز تلاش خبرنگار صداوسيما براي اينكه همسر شهيد فخريزاده در يك مصاحبه، همان جملاتي را بگويد كه او ميخواهد و در ادامه نيز به دليل بيدقتي تهيهكنندگان اين مصاحبه، صداي خبرنگار در تصاوير نهايي، زيرصداي مصاحبه شنيده شد، واكنشي گسترده ازسوي كاربران شبكههاي اجتماعي رقم خورد.
اما روايتهاي متناقض در اين پرونده به صداوسيما هم محدود نيست. چنانكه علي شمخاني، دبير شوراي عالي امنيت ملي نيز هفته پيش در اين باره گفته بود: «عمليات ترور شهيد فخريزاده، بسيار پيچيده بود و با تجهيزات الكترونيكي انجام شد. هيچ فردي در صحنه حضور نداشت اما سرنخهايي وجود دارد. حتما منافقين در اين اتفاق نقش داشتند؛ حتما عنصر جنايتكار اين امر، رژيم صهيونيستي و موساد است.» حال آنكه همزمان اطلاعاتي از 5 نفر در فضاي مجازي دست به دست شده كه مدعي است چند نفر از اعضاي تيم مهاجم هستند. همينطور انتشار تصوير فردي ديگر كه برخي مدعي بودند صاحب دستگاه خودروي باري نيسان آبيرنگي بوده كه در صحنه ترور منفجر شده است. حال آنكه منابع غيررسمي اعلام كردهاند كه اين فرد پيش از وقوع ترور، از كشور خارج شده است.
فارغ از اين روايتهاي چندگانه اما آنچه مسلم است تلاش صداوسيما براي مصاحبه با خانواده شهيد فخريزاده، نه تنها كمكي به شفافيت ماجرا نكرده، بلكه شيوه انجام اين مصاحبه تلويزيوني، به حواشي و حتي ابهامات ماجرا افزوده است.