• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4808 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۶ آذر

بازگشت به نقطه صفر

تقي شامخي

در جنگل‌هاي كشورمان و به تبع آن در جنگل‌هاي انبوه شمال دامداري از قديم‌الايام جريان داشته است. توليد دامي‌ كشور ما در گذشته به عشايري متكي بود كه در روستاها ساكن نبودند و در عرصه‌هاي طبيعي تردد مي‌كردند‌. در شمال كشور هم با ساختاري متفاوت دامداري در جنگل‌ها رواج داشت. البته در تمام زمان‌هايي كه دامداري در جنگل رواج داشت مساله تامين چوب براي تامين سوخت و خانه‌سازي افراد محلي يا ساكنان شهرهاي اطراف رواج داشته است. اواخر قرن گذشته مجموعه‌اي از شركت‌هاي اروپايي كه در كار بهره‌برداري از چوب جنگل‌ها بودند براي تامين دو گونه بلوط و شمشاد به ايران آمدند. آنها طي قراردادهايي كه اغلب نامتناسب و ظالمانه بود، اين دو گونه را از جنگل‌هاي شمال برداشت مي‌كردند و در كنار آن دامداري هم طبق روال سنتي اجرا مي‌شد.

وقتي جنگلداري نوين و دانش جنگلباني در ايران مطرح شد مرحوم ساعي كه در اروپا و امريكا تحصيل سپس به ايران برگشته بود، اولين كسي بود كه در زمينه جنگل كارهايي انجام داد. نگاه ساعي عمدتا متوجه جنگل‌هاي شمال و بعد جنگل‌هاي كل كشور بود. او تحت تاثير تجربه‌هاي خود در اروپا و امريكا اين جنگل‌ها را براي بهره‌برداري چوب مناسب مي‌ديد. در آن زمان نيازهاي صنعتي به چوب در كشور ما هم مطرح بود كه همين موضوع بهره‌برداري را در اولويت قرار مي‌داد. اولين و ساده‌ترين اين نيازها خط آهن بود كه نياز به تراورس داشت و اين تراورس‌ها از چوب جنگل تهيه مي‌شدند. به تدريج نيز صنايع ديگري كه نيازمند چوب بودند در كشور شكل گرفتند كه نمونه آنها كاغذسازي بود و در ادامه ايجاد خطوط ارتباطي ميان شهرهاي بزرگ كه باز هم نيازمند چوب بودند. 
ساعي معتقد بود جدي‌ترين مشكل در جنگل‌هاي شمال دام و دد است و ما براي اينكه بتوانيم بهره‌برداري چوب داشته باشيم، بهره‌برداري دامي‌ را بايد قطع كنيم. گرچه ساعي سال1330 در سانحه هوايي درگذشت ولي به‌تدريج جنگلباني در ايران كه طي چندين دهه پايه‌گذاري شده بود بر‌مبناي ديدگاه‌هاي او رشد كرد. پس از او هم ثقل مديريت همچنان روي جنگل‌هاي شمال بود كه به‌تدريج  با گسترش دانش جنگل، فار‌غ‌التحصيلان و سازمان مديريت جنگل‌ها اين مديريت به جنگل‌هاي ساير مناطق كشور تعميم يافت. براي خروج دام از جنگل در رژيم گذشته برنامه‌هايي مطرح شد ولي اين برنامه‌ها نتوانست عملي شود شايد جدي‌ترين برنامه مطرح شده در آن دوره واگذاري قطعات 10 هكتاري در جلگه‌هاي شمال بود تا دامدارهايي كه در جنگل هستند در اين زمين‌ها مستقر شوند و توليدات دامي‌و چوب داشته باشند و جنگل‌هاي شمال عرصه‌اي براي جنگل‌داري باشند هر چند كه متاسفانه اين زمين‌ها به مقامات آن زمان رسيد و دست دامداران از آنها كوتاه ماند. 
پس از انقلاب كارشناسان ايراني در راس اداره امور قرار گرفتند. آنها هم بنا را بر اين گذاشتند كه جنگل‌هاي شمال عمدتا بايد به تامين نيازهاي چوبي كشور اختصاص يابد و دامداري از جنگل خارج شود، به ويژه كه صنايع بزرگي مانند چوب و كاغذ گيلان، چوب و كاغذ مازندران، نكاچوب و ده‌ها طرح كوچك‌تر و كارخانه‌هايي كه مشتري چوب جنگل‌هاي شمال بودند هم به اين منابع براي كار خود نياز داشتند. ازسوي ديگر باتوجه به اينكه هدف انقلاب اين بود مردم حق و حقوق داشته باشند، صحبت از اين شد دامدارها را خارج كنيم ولي بايد به آنها حق و حقوق‌شان را بپردازيم. مديران جديد همچنين قصد داشتند قطعات 10 هكتاري را پس گرفته و دراختيار دامدارها قرار دهند هر چند كه اميدوار نبودند اين امر محقق شود. از اين رو آنها طرحي را تدوين كردند به اسم طرح «تحول سيستم دامداري.» 
طرح تحول سيستم دامداري مي‌خواست به دامداري كه قرن‌ها خود و پدرانش دامداري مي‌كردند در خارج از جنگل زمين و حقوقي دهد تا آنها بتوانند دامداري جديد را در منطقه جلگه به وجود آورند. به اين ترتيب اگر دامداري گذشته آنها سنتي و برمبناي گاوهاي مازندراني بود كه دام نيمه سنگين محسوب مي‌شود در سيستم جديد آنها اين دام را حذف كرده و گاو دورگ كه سنگين‌تر بوده و توليد شير آنها بيشتر است را جايگزين كنند تا دامداري‌ها در يك نقطه ثابت و شبيه دامداري صنعتي شود. از آنجا كه دامداران سنتي دانش و تجربه دامداري صنعتي را نداشتند هم گونه دورگ كه نسبت به گونه‌هاي صنعتي مقاوم‌تر است در اختيار آنها قرار گرفت. نمونه پايلوت طرح «تحول سيستم دامداري» حوالي ساري و در منطقه‌اي به نام «كيا پي» توسط مهندس «دوانلو» شكل گرفت. با موفق بودن پايلوت مقرر شد در كل شمال چنين حركتي به وجود ‌آيد و با دامدارها صحبت شده‌ و پس از كسب رضايت‌شان، قراردادي تنظيم شود كه برمبناي آن دامدار از جنگل خارج شود. 
برمبناي اين طرح همچنين مقرر شد به دامدار 4 هكتار زمين براي توليد علوفه و احداث سوله‌هايي براي دامداري‌هاي نيمه صنعتي هم داده شود كه همچنان رد نمونه‌هايي از آن مانند كياپي در شمال كشور باقي مانده است. با اين حال اين ايده در اجرا با مشكلاتي مواجه شد و با اعمال نفوذهايي كه صورت گرفت برخي زمين‌ها را گرفتند و كارهاي ديگر انجام دادند. علاوه بر آن اختصاص 4 هكتار زمين در شمال به هر دامداري عملي نبود. بنابراين طرح تحول سيستم دامداري دو تغيير مهم داشت كه بعدها از آن به عنوان طرح خروج دام و ساماندهي جنگل‌نشينان ياد ‌شد. در شمال ما دو مساله داريم: يكي دامداري و دوم واقعيت جنگل‌نشيني پراكنده. جدا از روستاهايي كه در جنگل وجود دارند در جاي‌‌جاي جنگل‌هاي شمال، گروه‌هاي تك يا دو و سه خانوار هستند كه در جنگل زندگي مي‌كنند و در آنجا دامداري و كشاورزي خود را دارند كه اتفاقا سبك زندگي‌شان آسيب‌هاي زيادي به جنگل‌ها وارد مي‌كرد. بنابراين طرح بايد همزمان دو موضوع خروج دامدارها از جنگل و جنگل‌نشينان پراكنده را دنبال كند. يعني روستايي كه 50 خانوار هستند حفظ مي‌شد ولي جايي كه يك، دو يا سه خانوار بودند و براي خودشان دامداري و كشاورزي داشتند بايد از جنگل خارج مي‌شدند. با طرح خروج دام از جنگل و ساماندهي جنگل‌نشينان داستان 4 هكتار هم تغيير كرد و به اينجا رسيد به ازاي دامي ‌كه دامدار دارد، دام را مي‌خريدند و بعد هم به ازاي هر يك دام رقمي ‌پول مي‌پرداختند و ما به ازاي آن زمين مي‌دادند. 
از سال 64 تا سال 92 كه طرح‌هاي جنگلداري در شمال اجرا مي‌شد اين طرح هم به موازات آن اجرا مي‌شد. در موضوع خروج دام مجموعه‌اي تعهدات به عهده مجري و بخش ديگري از تعهدات بر دوش سازمان جنگل‌ها بود. در‌نهايت طي ارقامي كه سازمان جنگل‌ها ارايه داد در اين بازه زماني يك‌ونيم ميليون واحد دامي‌از جنگل خارج شد. طبق آماربرداري سال 64 ما 4.4 ميليون واحد دام دامداري‌ها و 1.4 ميليون دام كتول يا دام خانگي داشتيم كه در اين محاسبات هر گاو مازندراني 5 واحد دامي ‌بودند و گوسفند و بز همان يك واحد بودند. البته اوايل انقلاب آرزوهاي بلندي داشتيم تا طي يك يا دو برنامه 5 ساله دام‌ها خارج شوند ولي در عمل تا حدود سال 90 تنها يك و نيم ميليون واحد خارج شدند البته درصدي از آنها همچنان تلاش مي‌كردند از راه‌هاي ديگري وارد شوند. در سال 92 دو اتفاق مهم افتاد؛ يك مصوبه هيات دولت كه در جنگل‌ها فقط چوب‌هاي شكسته و افتاده برداشت شود سپس طرح جديد مديريت جنگل نوشته شود. در سال 96 هم برنامه ششم عنوان كرده كه بهره‌برداري چوبي از جنگل صورت نگيرد. اين دو اتفاق مبدا تغييرات مهمي ‌شد تا تزلزل در مديريتي كه در نيمي ‌از جنگل‌هاي شمال كه طي 50 سال جريان داشت را به همراه آورد. 
در اين شرايط تعدادي از دامداران كه از دولت زمين و امتياز گرفته بودند دوباره به جنگل برگشتند و برخي هم كه سابقه دامداري نداشتند از فرصت استفاده كردند تا در جنگل‌هاي شمال دامداري با علوفه مجاني را راه بيندازند و نتيجه اينكه وضعيتي به وجود آمد كه به امروز رسيديم. امروز مي‌بينيم درخواست جدي جنگلبان‌ها خروج دام است. انگار ما تجربه 50 سال مديريت را نداشتيم، انگار ما تجربه 40 ساله بعد از انقلاب كه كوشش شد دام از جنگل خارج شود را نداشتيم. متاسفانه امروز همچنان همان حرفي زده مي‌شود كه از زمان مرحوم ساعي در سال‌هاي 1320 و 30 زده مي‌شد. 
آنچه تاكنون تقرير شد مربوط به جنگل‌هاي شمال بود. در ساير مناطق يعني زاگرس كه مركز دامداري عشاير ماست همچنين دام‌هايي كه در جنوب كشور هستند نيز طي اين دهه‌ها بحث دامداري و جنگل مطرح بوده است. با اين حال در اين مناطق هيچ‌گاه طرح‌هايي براي خروج دام از جنگل به اين شكل كه در شمال مطرح شد در آن مناطق مطرح نبود. در اين مناطق بحث اين بود كه ساماندهي دام متناسب با جنگل باشد. جنگل يك توان اكولوژيكي دارد كه بهره‌برداري بايد متناسب با اين توان باشد. البته جنگل‌بان‌ها معتقد بودند كه در زاگرس هم طرح خروج دام از جنگل اجرايي شود هر چند جنبه عملي و اجرايي نشد زيرا به هم خوردن نظم قديمي و شيوه سنتي دامداري و جايگزين شدن آن با دامداري بي‌قاعده و انبوه به زاگرس آسيب جدي وارد مي‌كند. لذا براي اين مناطق هم بايد فكري كرد ولي هنوز ما در مراحل ابتدايي هستيم. آنچه مسلم است اين است كه در كل جنگل‌هاي كشور براي اينكه جلوي تخريب را بگيريم بايد برنامه‌هايي داشته باشيم تا احياي جنگل‌ها صورت گيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون