نقشآفريني زنان در افغانستان
عزيزه هاشمي
نقش زنان و تاثير حضور آنان در صحنههاي سياسي و اجتماعي كشور و چالشهاي فراروي آنها قابل ارزيابي و تحليل جدي است. اگر باورمندي حقيقي در مورد تواناييهاي زنان براي پيشبرد امور جامعه وجود داشته باشد، خواهيم ديد كه زنان به عنوان افرادي كه دستشان به خيانت و جنايتي در كشور آلوده نيست، ميتوانند نقش مفيد و موثري را در سرنوشت كشور ايفا كنند. يكي از فاكتورهاي مهم در يك جامعه دموكراتيك تامين عدالت اجتماعي و برخورداري همه افراد از مزاياي آن است و در چنين شرايطي است كه انسانها ميتوانند از حقوق و امتيازات واقعي خود برخوردار شده، جايگاه مناسب خود را در روابط اجتماعي و سياسي به دست آورند. «حقيقتا نبايد حق و سهم زنان تلف شود.»
نقش زنان براي ساختن يك افغانستان مرفه، برجسته و غيرقابل انكار است. همانگونه كه زنان در خانواده نظم زندگي را ميتوانند به دست گيرند اين توانايي را نيز دارند كه با حضور خود در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي شيرازه «ملتسازي» را نيز به دست گيرند و جامعه را به «وحدت ملي» برسانند. امروز ما بيش از پيش نياز داريم كه مشاركت زنان پررنگتر باشد و حضور زنان براساس شايستهسالاري در عرصه سياست و اجتماع ديده شود. با مشاركت پررنگ زنان، فرهنگ مردسالارانه به فرهنگ انسانسالارانه تبديل خواهد شد. نياز است كه دولت زنان را به عنوان شركاي قابل اعتماد در سياست شريك بسازد و به عنوان يك پديده اثرگذار اجتماعي به آنان بنگرد نه به عنوان يك پديده برخاسته از تعصبها و افكار بياساس و غيرمنطقي. مشاركت سياسي بدون حضور زنان ممكن نميشود. در جامعه ما نياز است كه مردان از هر زن افغان تحت هر نامي كه اقدام ميكنند، حمايت كنند و در عرصه سياسي نمايندگان زن بايد از حمايت سياسي قوي برخوردار باشند و تصميمگيريهاي سياسي نبايد تنها مردانه باشد.
تاريخ افغانستان زنان جنگ سالار نداشته، زناني كه وارد عرصههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ميشوند هم از يك ريشه متفاوت با مردان آمدند كه توقع استقلاليت نسبي براي آنها خلق شد اما در اقليت بودند اما آنچه براي ما قابل قبول نيست فضاي مردانه است كه زنان را تعريف ميكنند درحالي كه براي رشد تفكر زنانه ما نياز به سيستمهايي داريم كه اين تفكرات در آن رشد كند.
در عين حال فعاليت سياسي و اجتماعي براي زنان و مردان به لحاظ جنسيت هيچ فرقي ندارد ولي هر كدام جايگاه خود را دارند زنان در عرصه سياسي افغانستان به تناسب كشورهاي همسايه آن حضور قابلتوجهي دارند. با اينكه دستاوردهاي زنان در اين عرصه زياد محسوس نيست اما حضورشان به عنوان فعالان سياسي و اجتماعي بسيار قابل اهميت است. اما اكنون و باتوجه به وضعيت جديد سياسي و اجتماعي و با امضاي توافق صلح ميان امريكا و طالبان و سرنوشت نا معلوم مذاكرات بينالافغاني دغدغهها و نگرانياي متفاوتي شكل گرفته، چراكه تحولات اخير در پروسه صلح افغانستان را در يك آزمون واقعي و خيلي حياتي قرار داده است. چگونگي شكلگيري نظام سياسي-حقوق زنان دستاوردهاي نسل جوان و تعهد طرفهاي مذاكره بهخصوص طالبان براي پياده كردن وعدههاي انجام شده در جريان مذاكرات موضوعاتي هستند كه براي تمام زنان و مردان افغان حياتي بوده اما قضاوت از وقت در اين موارد نا ممكن جلوه ميكند. گفتوگوي صلح امريكا و طالبان و سناريوي بازگشت طالبان به قدرت و وارد شدن در بدنه حكومت كار را براي زنان دشوارتر ميكند. بازگشت طالبان پيامدهاي زيادي بر زندگي زنان خواهد داشت. زندگي زنان در سايه نگاه طالباني چگونه خواهد بود؟ آيا ميتوان چنين فكر كرد كه طالبان فقط يك گروه جنگي هستند و قرار است با ما صلح كنند؟ ضمن اينكه هنوز صداي شلاق طالبان و تصوير برپايي محكمههاي صحرايي آنها در ذهن و خاطر مردم افغانستان است. ما امروز نگرانيم! اما اين ابراز نگراني قطعا به معناي مخالفت با صلح نيست يك نگراني است بر سر چگونگي نتايج اين رويداد! زنان تا اينجاي كار و در جهت دفاع از ارزشها گام برداشتهاند و فارغ از علايق قومي-سياسي و مذهبي در جهت به دست آوردن حقوق شان ايستادهاند. پس نياز است تا به زنان حتي در دورترين نقاط ولايت افغانستان اطمينان بخشيد كه نمايندگان آنان صداي آنان خواهند بود و در جهت برقراري عدالت اجتماعي و صلح تلاش خواهند كرد. ما زنان موافق صلح هستيم اما صلحي كه در آن هنوز حس مفيد بودن داشته باشيم. استقلال و شجاعتي كه به عنوان يك زن در اين سالها به دست آمده همچنان پا برجا باشد. هويتي كه (همانطور كه بارها اشاره كردهايم هويتي مستقل) بدون حضور پدر، برادر و همسر به رسميت شناخته شود صلحي كه در آن به ارزشها و توانمندي زنان بدون برقع باور و فرصت شكوفايي برايشان فراهم شود، بدون درنظر گرفتن جنسيت، قوميت و زبان.