خانم سخنگو، قصه بگو
امير صدري
سالها قبل، انترن بخش قلب بودم. صبحي دير بيدار و سراسيمه سوي بخش راهي شدم، به محض ورود پروندهها را روي استيشن پرستاري چيدم و سريع شروع به خواندن گزارش پرستاري و نت انترن قبلي و ديدن نوارهاي قلبي كردم. در يكي، دو پرونده چيزي نوشتم و حتي يادم هست در يك پرونده دستور پزشكي هم ثبت كردم، غرق كار بودم كه دستي روي شانهام آمد، استاد آمده بود و انگار چند دقيقهاي در سكوت به تماشا ايستاده بود، خواست كه به دفتر گروه برويم، سختگير و بداخلاق بود، نشست و برخلاف عادتش مستقيم به چشمانم نگاه كرد: «پروندهها چند تا كاغذ هستند، اما چيزي كه براي ما مهم است آدمها هستند نه پروندهها، هر روز به بخش كه رسيدي سراغ پروندهها نرو، اول برو داخل اتاقها، با تكتك بيماران سلام و احوالپرسي كن، حرف بزن، به چهرههايشان نگاه كن، بعد برو سراغ پروندهها، اين جوري ميداني هر پرونده مال كدام بيمار است، ميفهمي كه هر بيمار يك انسان است، مثل خودت، خانواده دارد و وجودش براي آدمهاي ديگر اهميت دارد، اين جوري به آدمها اهميت ميدهي و ارزش جان تكتكشان را بهتر ميفهمي...».
سالها گذشته، جهان با بزرگترين بحران سلامتي يك قرن اخير درگير است، روزانه 300 يا 400 يا 500 نفر از هموطنانمان ديگر نيستند. روال اعلام تعداد آنهايي كه تا ديروز بين ما بودند و ديگر نيستند را با هم مرور ميكنيم:
راس ساعت مقرر، سخنگوي وزارت بهداشت پشت ميكروفنها قرار ميگيرد، اعلام ميكند در 24 ساعت اخير اين تعداد بيمار به بيماري كوويد 19 مبتلا شدهاند، خوشبختانه اين تعداد از بيماران تاكنون شفا يافتهاند، متاسفانه از ديروز تا امروز اين تعداد از بيماران فوت كردهاند و ...
مسابقه شروع ميشود، دهها و صدها رسانه و خبرگزاري و شبكه و فرد حقيقي و حقوقي اين خبر را مخابره ميكند، همه با ساختاري مشابه و حتي تيترهاي يكسان، نهايت خلاقيت ميشود ارايه اينفوگرافيكي از آمارهاي روزانه و تمام... .
كار انجام شده: پيام شكل گرفته، فرستنده پيام را صادر كرده، گيرندههاي واسط پيام را گرفتهاند و بازنشر كردهاند و گيرندههاي نهايي هم در جريان قرار گرفتهاند و نتيجه حاصل شده است. تمام!
نه، تمام نشده است، 10 ماه است يك داستان تكراري با يك سناريوي تكراري ارايه ميشود، تاثيرگذاري اين تكراريها چقدر است؟ حالا ذهن مخاطب چقدر درگير اين اعداد ميشود؟ چقدر در محاورههاي روزانه به اين اعداد توجه ميشود؟ در يك كلام: آيا اين پيامهاي روزانه - كه براساس همه معيارها مهمترين خبر روز هستند - تاثيرگذاري لازم را دارند؟
يادآوري ميكنم: تكتك آن چند صد نفري كه روزانه آسماني ميشوند «انسان» هستند، عدد نيستند، انسانهايي كه «بودن» آنها مهم بوده نه «نبودن»شان، انسانهايي كه زندگي را زيستهاند، دوست داشتهاند و دوست داشته شدهاند و در نتيجه داستان داشتهاند. براي آنكه يادمان باشد كه تكتك آنها يك فرد، يك انسان بودهاند و متاثر شويم و تاثر بر رفتارمان تاثير بگذارد، بايد داستان بشنويم يا ببينيم.
خانم سخنگو، مجموعه عظيم چند ده هزار نفري بهداشت، درمان و آموزش پزشكي هر روز درگير با بيماري كروناست و مجموعه حداقل چند صد نفري شاغل در روابط عموميها و مشاغل مشابه بيش از شصت دانشگاه علوم پزشكي كشور و صدها نفر ديگر در جايگاهها و پستهاي آن سازمان يا سازمانهاي ديگر «بايد» به شما در خصوص تاثيرگذاري روزانه خبري – كه صدر اخبار هر روزه كشور است- كمك كنند.
اگر ميخواهيد با خبرتان كساني بگويند: اي واي؛ كساني بگويند آخ و واكنش برخي هم انگشت بر دهان گزيدن باشد، بايد داستانهاي واقعي بگوييد، داستان تلخ، اما واقعي پدرها، مادرها، فرزندان، عشقها و دوستاني كه زودتر از موعد رفتهاند كه نبايد ميرفتند اما رفتند. داستان هم فقط داستان آنها كه ميروند نيست، داستان آنها كه ايستادند تا افتادهها بيشتر از اين نشود، داستان آن ايستادههايي كه افتادند و ... هم هست.
قبل از پايان: در مراسم بزرگداشت روز پزشك، تابلوي نقاشي شده بيش از يكصد شهيد سلامت روي صندليهاي خالي از حضار برج ميلاد گذاشته شد، آن چند مهمان حضوري مراسم، از جمله معاونت اول رياستجمهوري؛ وزير بهداشت و شهردار تهران، به سالن كه وارد شدند، آشكارا تحت تاثير قرار گرفتند، بدون گفتن عدد و رقم، آنهايي كه در سطح اول تماس با اخبار روزانه هستند، تحت تاثيري ماندگار قرار گرفتند.
خانم سخنگو، قصه بگو...