تكنيكهاي روغن بنفشهاي
براي مديريت پسماند ويژه!
رضا رمضاني
هيچ ايدهاي بيارزش نيست. هنگامي كه ژول ورن در تخيلات خود به زيردريايي فكر كرد و نام آن را نوتيلوس گذاشت، شايد انسانهاي آن زمان با تمسخر و ناباوري به اين تخيل نگاه ميكردند، اما كساني پيدا شدند كه اين تخيل را وارد مسير پژوهش و روندهاي علمي كردند و زيردريايي را ساختند. اشتباه بزرگي كه پيش ميآيد اين است كه عدهاي تخيل و ايده خام خود را بيآنكه از مرحله بررسيها و سنجشهاي علمي بگذرانند به عنوان يك تكنيك قابل اجرا ارايه ميدهند. «فرانس رشلت» يكي از اين افراد بود. اين خياط ماهر و مخترع، چتر نجاتي را كه طراحي كرده بود و قرار بود با يك عروسك آزمايشي امتحان كند، پوشيد و از برج ايفل به پايين پريد و مرد! بعدها چترهاي نجات متعددي طراحي شد و پس از آنكه ايرادها رفع شدند، چترهاي نجات واقعي توليد شد. چيزي كه باعث مرگ فرانس رشلت شد ايدهاش نبود بلكه، طي نكردن فرآيند پردازش ايده و اجراي بلافاصله آن بود. چند ماه پيش هم با شيوع كروناي جديد، عدهاي توصيههاي تخيلي خود را به عنوان راه پيشگيري يا راه درمان اين بيماري منتشر كردند. شايد روزي فرا برسد كه مثلا براي روغن بنفشه هم اثر دارويي منحصر به فردي اثبات شود! اما، وقتي كه كسي بيآنكه فرآيندهاي پژوهشي را طي كند الگويي مضحك را براي مصرف آن معرفي كرده و كژتابيهاي ناشي از اين قبيل توصيهها عرصه را بر متخصصين و شيوههاي علمي تنگ كند، عجيب نيست كه پيش از بسياري از كشورها وارد پيك سوم اين بيماري شويم و ميزان تلفات مان هم شوكه كننده باشد. تكنيكهاي روغن بنفشهاي نظيرهايي هم در حوزههاي ديگر دارند. نمونه آن، راهحلي است كه طبق شنيدهها در يكي از جلسات مربوط به مديريت پسماندهاي شهرك روي ارايه شده است. مدتهاي زيادي است كه بازيافت يا بازمصرف پسماندهاي شهرك روي به سوژهاي جدي براي ايدهپردازان و پژوهشگران تبديل شده است. فكر كردن به اين سوژه، به شكلگيري ايدههايي نيز منجر شده است. اما اين ايدهها بايد از منظرهاي مختلف سنجش شوند تا بلكه تكنيكي قابل اتكا و اجرا به وجود آيد. طبعا يكي از ملاحظات جدي كه در پردازش و سنجش اين ايدهها به صورت ضروري مطرح ميشود، پرهيز از مخاطرات پسماندهاي خطرناك و سمي است. اما عجيب است كه در جلسهاي كه براي تصميمگيري درباره پسماندهاي مملو از فلزات سنگين و ساير آلودگيهاي خطرساز تشكيل شده، يكي از حاضران داراي منصب پژوهشگري در جلسه به جاي تكنيكهاي آزمايش و تاييد شده، استفاده از اين پسماندها را براي توليد آجر (يا سفال) پيشنهاد كند! كاش اين پژوهشگر گرامي تفاوت پيشنهاد كردن يك ايده را براي شكل گرفتن يك پروپوزال، با پيشنهاد كردن آن براي اجرا درمييافت. همچنانكه اين ايده را بارها و از طرف افراد مختلف شنيدهايم و براي آنها توضيح دادهايم كه اگر اين پسماندها وارد كورههاي آجرپزي شوند، كورههاي آجرپزي را به كانون بحراني تصعيد و انتشار فلزات سنگين و آلودگيها تبديل خواهند كرد. آجرهايي هم كه از اين طريق توليد شوند، بستههاي توزيع مويرگي آلودگي خواهند بود و حتي غبارهايي كه حين بارگيري، تخليه بار، بنايي و... ايجاد خواهند كرد، ريههاي مردم و طبيعت را هدف خود قرار خواهد داد. با اين وجود، چيزي كه به شدت باعث نگراني ميشود شنيده ديگري است. احتمالا شما هم اگر بشنويد پيشنهاددهنده اين راهحل نسنجيده، يكي از افراد اصلي تيمي است كه مطالعات محيطزيستي محل جديد انباشت و مديريت پسماندهاي شهرك روي را برعهده داشتهاند، خيلي نگران خواهيد شد. اين نگراني زماني برايتان دغدغه آفرينتر خواهد شد كه متوجه شويد اين تيم مطالعه را به گونهاي ترتيب داده كه نه تيم پژوهشگر تاكنون حاضر شده است آن را دراختيار ناظران مستقل و سمنها قرار دهد، نه كارفرما و نه اداره كل حفاظت محيطزيست كه بايد حافظ محيطزيست عموم مردم در نسلهاي متوالي باشد!