دو ريشه رفتار ضدميراث فرهنگي
پرستو فخاريان
در روزهاي اخير، اقدامات يك بلاگر در فضاي مجازي بسيار بحثبرانگيز بوده است؛ بلاگري كه به نواحي مرزي استان سيستانوبلوچستان با افغانستان سفر كرده بود و با دسترسي به برخي مناطق تاريخي و باستاني كه هنوز كاوش نشدهاند بدون رعايت پروتكلهاي لازم براي حفاظت از ميراث فرهنگي، آثار منقول را جابهجا كرده و به آنها دست زده بود تا براي صفحه شخصي خود در فضاي مجازي توليد محتوا كند.
بسياري از مردم و فعالان ميراث فرهنگي در آن استان همچنين كل كشور به اين موضوع واكنشهاي تندي نشان دادند تا جايي كه با فشار افكار عمومي، فرمانده يگان حفاظت ميراث فرهنگي كشور نيز خبر از دستگيري اين بلاگر داد.
اما در يك نگاه عميقتر بايد ديد چه عواملي موجب شد چنين اتفاقي رخ دهد؟ دو علت اصلي و شايد بديهي در اين ميان وجود دارد؛ عدم آموزش و فرهنگسازي و نبود نظارت دقيق.
1- در اين موضوع آنچه مساله را حادتر ميكند اين است كه فرد مذكور علاوه بر بلاگر بودن، راهنماي گردشگري است؛ امري كه توقعات را از او افزايش ميدهد و اين سوال را ايجاد ميكند كه آيا يك راهنماي گردشگري نبايد شيوه رفتار با آثار تاريخي و بهجا مانده از گذشته را بداند؟ در پاسخ به اين سوال نيز دو نكته به نظر ميرسد؛ يا چنين نكاتي در دورههاي راهنماي گردشگري به افراد آموزش داده شده اما در مقام عمل امثال اين بلاگر از دانش خود در اين حوزه بهره نگرفتهاند يا اينكه چنين آموزشهايي مهم جلوه داده نميشوند و در ادامه به سهلانگاري راهنمايان ميانجامند. آنچه مسلم است بايد در درجه اول از نهاد آموزشدهنده توقع داشت كه با برجسته كردن اين موضوعات از بروز چنين اتفاقاتي جلوگيري كند. تنها در اين صورت است كه ميتوان فرد خاطي را شماتت كرد و منجر به مجازات او بود. اما مساله فرهنگسازي و آموزش تنها به اين امر ختم نميشود. از آنجا كه گفته ميشود يك راهنماي محلي اين بلاگر را همراهي ميكرده، واضح است كه آموزشهاي لازم در اين باره به جامعه محلي نيز داده نشده و اين افراد نيز نسبت به آنچه موجب تخريب آثار تاريخي ميشود، آگاه نبودهاند؛ حال آنكه اگر چنين آموزشي رخ داده بود، ميشد از بروز اين اتفاق جلوگيري كرد.
2- نظارت كامل بر پهنههاي تاريخي و باستاني اما موضوع مهمتري است كه افكار عمومي يكصدا خواهان آن از دستگاه مسوول در اين زمينه بودهاند. وزارت ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي مسوول مستقيم چنين نظارتي شناخته ميشود. با اين همه اين سوال پيش ميآيد كه آيا با توجه به گستره وسيع سايتها و آثار تاريخي و باستاني اين وزارت و ادارات زيرمجموعه آن عملا امكان نظارت كامل و تمام وقت بر اين محوطهها را دارند؟ يا با توجه به آنكه همه اراضي باستاني دراختيار كامل اين دستگاه دولتي نيست و دستگاههاي حاكميتي و دولتي ديگري در اين ميان ذينفع هستند، اين وزارت تا چه اندازه ميتواند از اهرم نظارتي خود بهره گيرد؟ اگرچه طي يكي، دو سال اخير بودجه وزارت ميراث فرهنگي افزايش پيدا كرده و اگرچه براساس آمارها و در مقام مقايسه 3 حوزه تحت مديريت اين نهاد، بيشترين بودجه اين وزارت به بخش ميراث فرهنگي اختصاص پيدا ميكند اما همچنان براي حفاظت از همه اين اماكن كافي نيست و عملا تمركز بر محوطههاي كاوش شده يا شناخته شده و مهمتر قرار ميگيرد؛ اين البته در صورتي است كه قبول كنيم همه بودجه تعريف شده، تخصيص يابد. اما آيا چنين مشكلي چيزي از مسووليتهاي اين نهاد كم ميكند؟ پاسخ «خير» است. حالا بايد به پرسش ديگري پاسخ داد:«چگونه بايد در شرايط كمبود بودجه كه يكي از عواقب آن كمبود نيروي انساني است از همه سرمايههاي تاريخي كشور محافظت كرد؟» اينجاست كه پاي سازمانهاي مردمنهاد به موضوع باز ميشود؛ NGOهايي كه برخاسته از جامعه محلي و نيروهاي آموزشديده و دغدغهمند باشند تا بتوانند ضمن محافظت از ميراث فرهنگي منطقه خود، بازوي نظارتي وزارت ميراث فرهنگي در منطقه خود باشند همچنين به صورت نظاممند و در راستاي پايداري اقتصاد منطقه در ازاي بازديدهاي كنترل شده گردشگران و علاقهمندان به آثار تاريخي، درآمدزايي كنند، چراكه بايد پذيرفت از آن دري كه اقتصاد محلي بيرون ميرود، تخريب آثار تاريخي و محيطزيست وارد ميشود.اين بلاگر و راهنماي گردشگري حتما اولين كسي نيست كه موجب تخريب بخشي از تاريخ يك منطقه ميشود يا دست به اعمال ناآگاهانه ميزند؛ در واقع بايد قدردان توسعه شبكههاي اجتماعي باشيم كه اين فرصت را فراهم كرده تا چنين آسيبهايي ديده شود. در اين بين عطش ديده شدن در چنين فضاهايي نيز يكي از مهمترين دلايل چنين اقدامات نابخردانهاي است اما اگر افراد جامعه به صورت عموم و افرادي كه مشخصا با حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري مرتبط هستند به درستي آموزش ديده باشند و بدانند نهادهاي دولتي يا مردمي به صورت حرفهاي بر رفتار تخريبگرانه نظارت دارند منطقا ديگر عطش ديده شدن نيز نبايد منجر به بروز چنين اتفاقاتي شود.