• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4814 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۳ آذر

گوشتش را به من بده!

مهدي نيكوئي

لازم نبود حرف بزند. حضورش كافي بود كه لذت غذا خوردن ديگران را بگيرد. بي‌دليل نبود كه كمتر او را به دورهمي‌هاي‌شان دعوت مي‌كردند؛ به‌ ويژه اگر بساط كباب و جوجه پهن كرده بودند. با اين حال يك موضوع آنها را به وجد مي‌آورد. شايد مي‌توانستند سهمي از غذاي او به دست آورند. افسوس كه قرار بود اين رويا‌ي‌شان به زودي نقش بر آب شود. مي‌گفتند: تو غذايت را سفارش بده، زحمت گوشت‌هايش را ما مي‌كشيم؛  غذاي مجاني را رد نكن و كباب‌هايش را به ما بده. آه كه چه سطحي با قضيه مواجه مي‌شدند و نمي‌دانستند مساله فقط خوردن يا نخوردن گوشت نيست. او با استثمار و آزار حيوانات مشكل داشت و نمي‌خواست هيچ نقشي در اين فرآيند داشته باشد. پول دادن براي خريد چنان محصولاتي كه اصلا در مخيله‌اش نمي‌گنجيد اما حتي دلش نمي‌خواست غذايي رايگان با آن پس‌زمينه به دست آورد. تلاشش بيهوده به نظر مي‌رسيد. كافي بود يك نفر ندانسته و بدون هماهنگي براي همه غذايي چرب سفارش داده باشد. به همين راحتي روزش خراب مي‌شد. پذيرفتن آن لطف در تضاد با اصول اخلاقي‌اش بود. شايد در ماه‌هاي نخست وگان شدنش، از «كاري كه شده» بود، چشم‌پوشي مي‌كرد يا آن را به ديگران مي‌بخشيد اما ديگر نمي‌توانست. حتي اگر از اين بار گذشته بود، پايبندي او به اصولش احتمال تكرار آن را كاهش مي‌داد. دادن آن غذا به اطرافيانش هم مشكلي را حل نمي‌كرد. او با استثمار و آزار حيوانات(و در درجات بعد با نابودي محيط‌زيست) مخالف بود و با كنار گذاشتن گوشت غذا اين مشكل حل نمي‌شد. حتي دلش نمي‌خواست غذاي آلوده به گوشت را بخورد. اطلاع از ريشه بسياري از بيماري‌ها هم نمي‌گذاشت غذايي بيماركننده به عزيزانش بدهد. فقط مي‌توانست با احترام و دلجويي فراوان از پذيرش چنان غذايي اجتناب كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون