روياي نوعثمانيگري و ضرورت همبستگي و هوشياري ايرانيان
اصغر ميرفردي
خاورميانه دربردارنده قوميتهايي است كه اختلافات آنها از زمان جنگ جهاني نخست، زمينهساز دگرگوني هاي بنيادين در ژئوپوليتيك اين حوزه از جهان بوده است. يكي از مهمترين پيامد اين دگرگونيها فروپاشي نظام سياسي عثماني بود. رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه در دهه اخير با اقدامات قوميتگرايانه خود سوداي بازيابي عثماني يا همان «نوعثمانيگري» با چاشني «پان تركيسم» را در سر ميپروراند. پان تركيسم، رويكردي است اگر چه در گذشته روياي اردوغان بود ولي امروزه به صورت آشكار از حالت رويا به شكل ميداني تغيير وجهه داده است و هيچ ابايي ندارد كه با فرستادن نيروي نظامي در مداخلات منطقهاي از ليبي تا قرهباغ نقشآفريني نمايد. بازيهاي سياسي تاكتيكي وي با بلوكهاي شرق و غرب، بازيهاي دوگانه بين اعراب و اسراييل - كه از يك سو خود را قهرمان جهان اسلام در برابر اسراييل جا ميزند ولي از سوي ديگر رابطه تنگاتنگي با آن دولت دارد - نمويههايي از رفتارهاي چندگانه اردوغان در راستاي جايگاه آفريني جديدي براي تركيه در منطقه است. در ساليان اخير، فعاليتهاي قومگرايانه در تركيه به رهبري اردوغان گسترش يافته است و با به فراموشي سپردن ضرورت حسن همجواري و رعايت حق حاكميتي كشورهاي منطقه به ويژه ايران، تحركات ناپسند و دور از عرف بينالملل را در منطقه آغاز كرده است. حضور آشكار در مناقشه قرهباغ - كه در سايه سكوت و بيطرفي به جاي ايران پر رنگ شد - اين توهم را براي مقامات تركيه و شخص اردوغان پديد آورده است كه دامنه ماجراجويي خود را گسترش دهند و حتي در يك مراسم در جمهوري آذربايجان شعر «ارس» را سر دهد. گو اينكه به روايت دكتر ظريف، وزير محترم امور خارجه كشورمان، ايشان حتي معنا و فلسفه وجودي شعر را ندانسته است و با اين بيخبري، شعري با فلسفه و معناي ديگري را براي آرزوهاي «پانتركيستي» خود خوانده است. اگر اين اقدام رييسجمهور تركيه را در كنار برخي شعارها و حركات نامتعارف قوميتي ساليان گذشته توسط عدهاي در داخل - كه باعث خشنودي كشورهاي همقوميت شعاردهندگان شد - قرار دهيم ميتوان گفت مجموع اين فعاليتها براي تماميت سرزميني ما زيانبار است و بايد با هوشياري بيشتري به آنها نگريست و مراقب بود.
برخلاف تصور برخي از افراد در كشور كه اين اقدام رييسجمهور تركيه را تنها در حد «خواندن يك شعر» ديدهاند، اين اقدام معنادار بوده و نيازمند پيگيري سياسي است. ايشان نه در جايگاه دانشآموزي بودند كه در مدرسه شعري خواندهاند و نه در جايگاه شاعري كه در انجمن ادبي شعري را تقديم محفل ادبي كرده باشند؛ بلكه يك شخصيت سياسي است كه در صدر كشوري قرار دارد كه در دوره صدارتش، روياي نوعثمانيگري شكل گرفته و انديشه پانتركيسم تقويت شده است و در يك مراسم سياسي - نظامي با ماهيت سياسي - قوميتي چنين شعري را خوانده است. بنابراين شعر خواندن وي بايد در اين معادله تحليل شود. دولت تركيه به جاي پذيرش اشتباه در پاسخ به فراخواندن سفير تركيه به وزارت خارجه، با بيتوجهي به آنچه رخ داده و با تبختر بيسابقه سفير ايران را به خاطر نوع برداشت و واكنش به شعرخواني اردوغان فراخوانده است.
آقاي اردوغان و تيم قومپرست وي احتمالا به دلايلي زمينه را براي حركت خزنده در اين مسير نامتعارف و مداخلهجويانه مناسب ديدهاند:
1- در پرتو مناقشه قرهباغ كه با دخالت مستقيم تركيه انجام شد و آذربايجان به اهداف خود رسيد، گويا تركيه جاپاي بيشتري براي حضور در منطقه قفقاز و توسعه قلمروي تركستاني به دست آورده است. اين وضعيت گونهاي از پندار و توهم را براي آنها و شخص اردوغان پديد آورده است كه با اين رويه به گسترش «تركستان روياييشان» بپردازند، در صورتي كه رييسجمهور اسبق تركيه – اوزال - در درگيري چند دهه پيش آذربايجان و ارمنستان، از كمك به آذربايجان آن هم به بهانه شيعه بودنشان خودداري كرده و گفته بود مردم آذربايجان شيعه هستند و ايران از آنها حمايت كند.
2- اختلافات و درگيريهاي سياسي ايران با غرب و برخي كشورهاي منطقه از يك سو، و مشكلات اقتصادي ناشي از تحريمهاي بينالمللي در ايران، از سوي ديگر احتمالا اين محاسبه نادرست را براي مسوولان تركيه پديد آورده است كه فرصت مناسبي براي قلمروگشايي سرزميني و سياسي و ماجراجويي هاي منطقهاي در كرانههاي ايران است. اختلافات روزافزون داخلي كه متاسفانه بيشتر ناشي از برتري دادن منافع جناحي به منافع ملي است، منجر به تقويت اين محاسبه نادرست از سوي مسوولان تركيهاي شده است. لازم است مسوولان تركيه تاريخ نه چندان دور ايران را بخوانند و بنگرند كه در اوج مشكلات ايران با غرب در سالهاي پس از انقلاب و در حالي كه نيروهاي نظامي در آمادگي كامل هم نبودند، طرح اشغال ايران و جداسازي خوزستان از ايران توسط دولت عراق - كه از حمايت كشورهاي عربي و قدرتهاي جهاني برخوردار بود - ناكام ماند.
كشور ايران با وجود تركيب قوميتي، از هويت وطني و ملي منسجمكنندهاي برخوردار است. با اين وجود، در ادبيات آموزشي و رسانهاي رسمي به هويت ملي و اهميت آن توجه چنداني نميشود و نوعي عيبانگاري نسبت به مفاهيم و جهتگيري مليگرايانه در كشور وجود دارد. چنين نگاهي فضا را به سمت گرويدن به جهتگيريهاي قوميتي يا دستكم بيتفاوتي نسبت به هويت و منافع ملي ميكشاند.
با توجه به وضعيت پيچيده منطقه ضرورت دارد در مديريت چالشهاي سياسي، منطقهاي و جهاني خود به گونهاي عمل كنيم كه هم فرصت نظارت و مديريت تحركات منطقهاي در كرانههاي سرزميني مان را از دست ندهيم و هم عرصه را براي زيادهخواهاني كه درصدد تحقق روياهاي خام قوميشان هستند، تنگ و سخت كنيم. همانند ديگر كشورهاي جهان ناچاريم منافع مليمان را بر ساير منافع اولويت دهيم و براي چنين كاري نياز به همبستگي ملي با وجود تنوع قومي داريم. با برخورد هوشيارانه در تحولات منطقهاي و بينالمللي خواهيم توانست تماميت ارضي و هويت ملي يكپارچه - با تنوع قوميتي كشور - را حفظ كنيم. منطقه خاورميانه به ويژه در چند دهه گذشته دستخوش دگرديسيهايي شده است و دولتي چون تركيه در پرتو اين تحولات حركات خزندهاي را براي پيشبرد منافع قوميتي در پيش گرفته است. واقعبيني، عملگرايي و هوشياري ما در اين كار زار بيش از پيش ضرورت دارد.