سياست بايدن در قبال خاورميانه چه تغييري ميكند؟
همكاري بسيار بسيار نزديك با اروپا
مترجم: گلي اصغري
(توضيح «اعتماد»: انتشار اين مطلب به معناي تاييد محتواي آن نيست و صرفا با توجه به اهميت واقعبيني در قبال سياستهاي دولت جديد امريكا به رياست جو بايدن و ضرورت توجه به نگاههاي متفاوت در ساختار سياسي ايالات متحده منتشر ميشود.)
آنطوركه مشاوران جو بايدن، رييسجمهور منتخب امريكا ميگويند اولويتهاي دولت او در خاورميانه به چهار دسته تقسيم ميشوند: نخستين كنترل برنامه هستهاي ايران و ديگر فعاليتهاي اين كشور در منطقه است كه امريكا ادعا ميكند باعث كاهش ثبات در خاورميانه ميشود. دوم تضمين امنيت اسراييل و پيشبرد طرح صلح ميان اعراب و اسراييليها. سوم پايان دادن به جنگهاي يمن و ليبي و چهارم فشار بر كشورهاي منطقه براي رعايت حقوق بشر. سه مورد اول همگي اولويتهايي هستند كه دولت ترامپ نيز آن را پيگيري ميكرد. با توجه به شباهتها، كداميك از جنبههاي سياست خارجي امريكا در قبال خاورميانه تغيير خواهد كرد؟ كداميك ثابت ميماند؟
تفاوت محسوس در رابطه با ايران
«كيرستن فانتن رز»، مدير بخش امنيت خاورميانه شوراي آتلانتيك كه در دورهاي در دولت دونالد ترامپ مسوول بخش عربستان شوراي امنيت ملي بود در اين نوشتار تاكيد ميكند كه قطعا رويكرد و اهدافي كه دولت جو بايدن دنبال ميكند، متفاوت از سياستهاي ترامپ خواهد بود اما نبايد انتظار داشت كه در واقعيت شاهد تفاوت محسوسي باشيم. اين مقام امريكايي پيشبيني ميكند كه بايدن نيز مثل ترامپ ايران را يك تهديد ميداند و قطعا توسعه برنامه اتمي جمهوري اسلامي ايران، توسعه موشكهاي بالستيك و حمايت از محور مقاومت را خطري براي كشورش ميداند.
در شرايطي كه قريب به يك ماه تا انتقال قدرت در ايالات متحده زمان باقي است و از هماكنون پيشنهادها به دولت جو بايدن براي مديريت پروندههاي متفاوت سياست خارجي صورت ميگيرد، كيرستن فانتن رز به رييسجمهور بعدي كشورش پيشنهاد ميكند كه هدف بايدن رسيدن به توافقي باشد كه نه تنها به جامعه بينالملل اجازه دهد از تاسيسات هستهاي ايران بازرسي كنند و به ذخاير اين كشور دسترسي داشته باشند، بلكه به سياستهاي منطقهاي ايران نيز بپردازد! فانتن رز در حالي چنين پيشنهادي به دولت جديد ميدهد كه جمهوري اسلامي ايران تاكنون بارها به صراحت اعلام كرده درباره توانمندي موشكي خود به عنوان يك توانايي دفاعي و همچنين فعاليتهاي مشروع منطقهاي هيچ گونه مذاكرهاي را نميپذيرد.
فانتن رز در ادامه با اشاره به طرح ادعاهايي از سوي برخي رهبران كشورهاي حاشيه خليج فارس درباره ضرورت حضور در مذاكرات آتي هستهاي با ايران مينويسد: تيم بايدن ميداند كشورهاي حوزه خليج فارس از اينكه در مورد برجام مورد مشورت قرار نگرفتهاند، ناراحتند. البته اين بدان معنا نيست كه دولت بايدن لزوما پس از مشورت با همسايگان جنوبي ايران رويكردش را تغيير ميدهد، اما قطعا حرفهاي آنها را نيز ميشنود.
نويسنده اين مطلب كه در دولت ترامپ در شوراي امنيت ملي مشغول به كار بود بدون اشاره به خروج ايالات متحده از برجام و وضع تحريمهاي هستهاي عليه تهران به تحليل واكنش ايران و كاهش تعهدات هستهاي در چند گام پرداخته و پيشبيني ميكند كه عدم پايبندي ايران به برجام يكي از نخستين موضوعاتي باشد كه تيم بايدن به آن ميپردازد. كيرستن فانتن رز، در اين باره مينويسد: ايران اخيرا اعلام كرده ذخاير اورانيوم غني شدهاش به 12 برابر حد مجاز افزايش يافته و اميد دارد اين امر دستش را در مذاكرات قويتر كرده و لغو تحريمها را تسريع كند.
به گزارش «اعتماد»، نويسنده در ادامه به يكي از تحليلهاي رايج اين روزها درباره وجود نگاههاي متفاوت به ايران در تيم بايدن اشاره كرده و مينويسد: در ميان مشاوران بايدن در مساله ايران، يكي از طيفها معتقد است توافق هستهاي سال 2015 به مساله موشكهاي ايران و فعاليتهاي منطقهاي اين كشور نپرداخته است و اين مسائل بايد به موازات برنامه هستهاي و با شرايط جديد، نه با شرايط سال 2016، در توافق گنجانده شود! اين ادعا در حالي مطرح ميشود كه توافق هستهاي ايران با 1+5 وقت در سال 2015 صرفا توافقي درباره فعاليتهاي هستهاي ايران بوده و حسن روحاني روز دوشنبه در نشست خبري با اهالي رسانههاي داخلي و خارجي به صراحت مذاكره مجدد درباره مفاد اين توافق را رد كرد.
كيرستن فانتن رز، در ادامه اين يادداشت با تكرار تحليلهاي كارشناسان غربي درباره انتخابات سال 1400 در ايران و دخالت واضح در مسائل داخلي ايران ادعا ميكند كه جو بايدن تا انتخابات رياستجمهوي 1400 ايران شش ماه زمان دارد تا مردم اين كشور را قانع كند به رييسجمهوري راي بدهند كه با امريكا همكاري ميكند! اين اظهارات نويسنده نشان ميدهد كه اندك اطلاعاتي درباره روند تصميمگيري درباره مذاكره با ايالات متحده در چهار دهه پس از انقلاب اسلامي ندارد و برهمين اساس مدعي ميشود كه تغيير دولتها در ايران ميتواند به تغيير استراتژي كلان جمهوري اسلامي ايران در قبال واشنگتن منتهي شود.
«فانتن رز» در ادامه مينويسد: ايرانيها خواستار دريافت امتيازاتي مثل پرداخت غرامت درآمدهاي از دست رفته ناشي از تحريمها خواهند شد، در حالي كه بايدن نميتواند چنين چيزي به آنها بدهد. بنابراين مذاكره با امريكا را تا جايي كه ميتوانند عقب مياندازند.
نويسنده در ادامه به رابطه اروپا و امريكا درباره ايران هم گريزي زده و مينويسد: امريكا و اروپا بايد در مورد ايران به يكديگر قولي بدهند. امريكا بايد قول دهد از همان ابتدا بهطور كامل و با صداقت با اروپا در خصوص ايران همكاري كند. اما اگر رفتار ايران در ميانمدت تغييري نكرد، اروپا بايد قول دهد ايران را وادار به پاسخگويي كند. تنها راهي كه براي تشويق ايران به نشان دادن حسن نيت وجود دارد، اين است كه امريكا و اروپا مواضعشان درباره ايران را باهم هماهنگ كرده و اختلافاتشان را كنار بگذارند. كشورهاي حوزه خليج فارس بايد بررسي كنند و ببينند كدام سناريو بيشتر به نفعشان تمام ميشود. مخالفت با نزديكي ايران و امريكا كه به موجب آن تحريمها عليه تهران لغو ميشود يا توافق «عدم تجاوز ميان ايران و كشورهاي حوزه خليجفارس» (با راستيآزمايي امريكا و اتحاديه اروپا) كه به موجب آن همسايگان جنوبي جمهوري اسلامي در برابر حملات احتمالي از سوي ايران يا نيروهاي مورد حمايت آن در امان ميمانند؟ وقت آن است كه مذاكرات پشت پرده علني و از ظرفيت جامعه بينالملل براي كمك به عقد چنين توافقاتي استفاده شود!
تغييرات احتمالي در سياستهاي ترامپ
دولت بايدن نيز مثل ترامپ بر مساله تقسيم هزينهها اصرار خواهد كرد. يكي از دوستان نزديك بايدن ميگويد او به دنبال خروج نيروهاي امريكا نيست، اما ميخواهد به جنگهاي منطقه پايان دهد. اين امر مستلزم آن است كه بايدن با كشورهاي منطقه براي برقراري صلح مذاكره كند، امتياز بدهد و مشوقهايي به طرفهاي درگير بدهد تا به جنگ پايان دهند. او در حوزههايي چون حمايت از گسترش بردباري مذهبي و فشار بر شركاي عرب براي كاهش روابط با روسيه و چين به ويژه در عرصه دفاعي و امنيتي، سايبري، هوش مصنوعي و انرژي هستهاي، سياست ترامپ را ادامه ميدهد. همچنان در حوزه مبارزه با تروريسم، امريكا تغييري در سياست خود نخواهد داشت. دولت بايدن با شركاي اروپايي خود در اين حوزه همكاري بيشتري خواهد داشت. عمليات دستگيري يا كشتن رهبران گروههاي تروريستي نيز همچنان زير نظر امريكا ادامه خواهد يافت. دولت بايدن همچنان به نفت خليجفارس متكي خواهد ماند. اين ادعا كه امريكا به «استقلال در حوزه انرژي» رسيده است به اين بستگي دارد كه صنعت نفت شيل امريكا رونق داشته باشد. بايدن قرار نيست به اندازه ترامپ در سياستهاي نفتي جهان مداخله كند. او با سياستهاي فشار بر كشورهاي اوپك موافق نيست و از صنعت شيل امريكا محافظت نميكند، چرا كه بيشتر حجم توليد نفت شيل امريكا در ايالتهاي جمهوريخواه است و اين صنعت با اهداف او در حوزه انرژيهاي سازگار با محيط زيست در تضاد است. نتيجه اين امر بايدن را در جايگاه پيچيدهاي قرار ميدهد. بايدن مصمم است نسبت به ترامپ كمتر به عربستان سعودي توجه كند. اگر او اين مسير را در پيش بگيرد، عربستان ميتواند با كشورهاي اوپكپلاس براي حذف سقف توليد همكاري كند و قيمت نفت را كاهش دهد (هزينه توليد نفت عربستان در ارزانترين سطح جهان قرار دارد). اين مساله باعث ميشود صنعت نفت شيل امريكا با ركود مواجه شود و بايدن به خاطر سياستهاي خود در حوزه انرژي، مسووليتناپذير به نظر برسد.
بنابراين با اينكه ميدانيم امريكا در رابطه خود با رياض تجديد نظر ميكند، اما شايد اين تغييرات به اندازهاي كه انتظار داريم شديد نباشد. آيا او همكاري هستهاي عربستان با چين را كاهش ميدهد؟ رياض را براي آزادي زندانيان و فعالان سياسي تحت فشار ميگذارد؟ اقدامات واقعي و حتي پرريسكي را براي پايان دادن به جنگ يمن اتخاذ ميكند؟ و آيا دسترسي عربستان به بمبهاي هوشمند و پلتفرمهاي پيشرفته ساخت امريكا را قطع ميكند؟ يا اينكه ميخواهد در عرصه انرژي اين شانس را داشته باشد تا به اهداف خود در حوزه انرژيهاي سازگار با محيط زيست برسد؟
بايدن دو سياست ديگر ترامپ را نيز ادامه خواهد داد. سياست اول، حمايت از توافق موسوم به آبراهام است. تيم بايدن همچنان كشورهاي جهان را به عاديسازي روابط با اسراييل تشويق ميكند، اما در عين حال بر عدم الحاق كرانه باختري به سرزمينهاي اشغالي اصرار ميورزد. دولت بايدن همچنين بر حل و فصل اختلاف ميان كشورهاي عرب حوزه خليج فارس ادامه ميدهد. عقل سليم ميگويد با توجه به اينكه دولت بايدن ميانه خوبي با عربستان، امارات و مصر – سه كشور تحريم كننده قطر – ندارد، دوحه بايد نفع زيادي از رياستجمهوري او ببرد. اما افزايش اين فاصله ميان امريكا و سه كشور عربي باعث ميشود نفوذ اين كشور در ميان آنها نيز كاهش يابد. دولت ترامپ تلاشهاي زيادي براي پايان دادن به اختلاف ميان قطر و اين كشورها انجام داد و با وجود استفاده توامان از تهديد و تشويق، به موفقيتي نرسيد. اگر بايدن ميخواهد در حل و فصل اين منازعه موثر باشد، بايد در مورد مسائل ديگري كه اين كشورها در آن دخيلند، كوتاه بيايد. آيا بايدن حاضر ميشود حلوفصل منازعه با قطر را بر مسائل حقوق بشري، جنگ يمن، آينده ليبي و سوريه، روابط كشورهاي خليج فارس با چين يا محدود كردن فروش تسليحات ترجيح دهد؟ دوحه بايد از دولت بايدن بيشتر حمايت كرده تا از استمرار فعاليت پايگاه هوايي امريكا در قطر اطمينان حاصل كند. قطريها همچنين بايد كاخ سفيد را قانع كنند كه حل و فصل منازعه براي رسيدن به ديگر اهداف در منطقه بسيار مهم و كليدي است. دولت بايدن همچنين گروه كوچكي از مشاوران امريكايي را كه به عربستان كمك ميكنند در حملات هوايي خود به يمن به غيرنظاميان آسيبي نرساند، از منطقه خارج خواهد كرد. علت آن پايان دادن به نقش امريكا در جنگي است كه بحران انساني در منطقه را به اوج خود رسانده است. متاسفانه پايان دادن به حمايت بسيار محدود امريكا از رياض به معناي پايان جنگ نخواهد بود، بلكه حل و فصل جنگ يمن نيازمند راهحل سياسي است.
منبع: ريل كلير ورلد