تجربه تلخ مذاكره ياسر عرفات با رييسجمهور امريكا
سيد قاسم ذاكري
برخي در ايران متاسفانه از شدت ذوقزدگي بابت رييسجمهور شدن جو بايدن سعي ميكنند اهميت مذاكره با امريكا (بدون در نظر گرفتن هر گونه نتيجهاي) را به عنوان يك فريضه و واجب فراموش شده به مسوولان نظام يادآوري كنند گو اينكه نظام در تاريخ 41 سال گذشته خود هيچگاه متوجه اين موضوع نبوده است و اكنون بايد به آن يادآوري كنند! اين افراد كه حتي در زمان ترامپ هم بدون توجه به عوارض نامطلوب نشستن با يك رييسجمهور بدعهد و متكبر باز هم اصرار بر مذاكره با ترامپ و عكس انداختن با او ميكردند، اصلا حاضر نيستند بدعهديهاي امريكا در توافق با ايران طي سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بهطور كلي عدم آمادگي واشنگتن براي حل مشكلات با جمهوري اسلامي ايران را قبول كنند. شايد نياز به يادآوري نباشد كه انقلاب اسلامي ايران از ماههاي قبل از پيروزي در بهمن 57 تا زمان پس از امضاي برجام گاهي گفتوگوهايي با امريكاييها داشته است چنانكه در برخي موارد بسيار اندك اين تماسها نتيجه مقطعي و موقتي داشته است و در بسياري موارد هم با بدعهدي يا عدم آمادگي امريكا براي حل مشكلات مواجه شده است (مانند برجام). به عنوان مشت نمونه خروار در اينجا به خاطرات زلمي خليلزاد، سفير وقت امريكا در بغداد اشاره ميشود كه در كتاب خاطرات خود نوشته وقتي به عنوان سفير امريكا در عراق متوجه اهميت تماس و همكاري با ايران درباره مسائل عراق شده و توانسته است واشنگتن را براي برقراري تماس با ايران قانع كند از طريق مرحوم سيد عبدالعزيز حكيم پيغام تمايل امريكا براي تماس با ايران پيرامون مسائل عراق را به مسوولان عاليرتبه ايراني منتقل كرده است. مرحوم حكيم پس از بازگشت از ايران به خليلزاد گفته است ايرانيان نه تنها مايل به تماس با امريكا درباره عراق هستند، بلكه حاضر به گفتوگو با امريكاييان درباره تمامي مسائل ديگر هم هستند. خليلزاد ميگويد اما واشنگتن حاضر به گفتوگو درباره ساير مسائل و آماده حل ديگر مشكلات با ايران نبود.
در اينجا پيرامون نتايج تلخ مذاكره حساب نشده با امريكا به خاطره تلخ مرحوم ساير عرفات، رييس سابق سازمان آزاديبخش فلسطين با بيل كلينتون رييسجمهور وقت امريكا در سال 2000 اشاره ميكنيم. متاسفانه ياسر عرفات از دهه 80 ميلادي تا سال 2000 به مدت تقريبا 20 سال ضمن كنار گذاشتن مقاومت عليه اسراييل صرفا بر ديپلماسي و گفتوگو با امريكا و اسراييل و رژيمهاي عربي وابسته به غرب تمركز كرد. هدف عرفات از اين گفتوگوها ظاهرا مشخص بود؛ تشكيل دولت مستقل فلسطيني به پايتختي قدس شرقي در تمامي اراضي اشغالي 1967 يعني كمتر از يكچهارم سرزمين اصلي فلسطين. عرفات براي دستيابي به اين هدف ابتدا اسراييل را شناسايي كرده و دست از مقاومت مسلحانه برداشت سپس به مدت طولاني فقط روي ديپلماسي و انجام سفرهاي متعدد خارجي تمركز كرد. سفرهايي كه به جاي نفع براي آرمان فلسطين به قول خود عرفات سبب باز شدن درب بسياري از پايتختهاي آسيايي و آفريقايي روي اسراييل شد، چون اين كشورها استدلال ميكردند وقتي نماينده قانوني مردم فلسطين خودش موجوديت اسراييل را پذيرفته است ديگر ما چه كاره هستيم كه با اسراييل قهر كنيم! يكي از بزرگترين اختلافات جمهوري اسلامي ايران با مرحوم عرفات (جداي از حمايتهاي عرفات از صدام معدوم در جنگ تحميلي) اين بود كه ايران بارها به عرفات تذكر ميداد نهايتا هيچ نتيجهاي از گفتوگو با امريكا و اسراييل نصيب آرمان ملت فلسطين نخواهد شد. بالاخره وقتي ياسر عرفات بنا به دعوت كلينتون رييسجمهور وقت امريكا براي حل نهايي اختلاف با اسراييل در سال 2000 به كمپ ديويد رفت در آنجا به ايهود باراك، نخستوزير وقت اسراييل و بيل كلينتون گفت اولا اسراييل را به رسميت شناخته و از مبارزه مسلحانه عليه اسراييل دست كشيده است؛ ثانيا طبق مصوبات سازمان ملل و اصول حقوق بينالملل تمامي سرزمينهاي 1967 اشغالي و متعلق به فلسطين است و او صرفا در ازاي تشكيل دولت مستقل فلسطيني در كرانه باختري و نوار غزه حاضر به امضاي موافقتنامه صلح فلسطين با اسراييل خواهد شد (درست مثل تجربه انورسادات). در گفتوگوهاي كمپ ديويد، باراك صراحتا به عرفات گفت اولا اسراييل هيچ تعهدي نسبت به بازگشت آوارگان ندارد، ثانيا اسراييل حاضر به بازگرداندن تمامي كرانه باختري و قدس شرقي به فلسطينيان نيست! ثالثا لازم است راهكاري براي حفظ تسلط اسراييل بر بخشهايي از مسجدالاقصي به هدف تجديد بناي هيكل سليمان در اين مكان در نظر گرفته شود! بيل كلينتون هم در تمامي اين اختلافات صراحتا جانب نخستوزير اسراييل را ميگرفت! عرفات به آنها گفت ملت فلسطين تاكنون براي آزادي تمامي سرزمين فلسطين مبارزه ميكرده است و الان من براي دريافت كمتر از يكچهارم سرزمين فلسطين به اينجا آمدهام در حالي كه شما نميخواهيد تمامي كرانه باختري و قدس شرقي را به من بازگردانيد! حالا مشكلات فني اداره كردن سرزمين جدا از هم و دو پارچه شده يعني كرانه باختري و نوار غزه و عدم بازگشت آوارگان به كنار! پس از دو هفته گفتوگوهاي بيحاصل در كمپ ديويد وقتي عرفات فهميد به قول معروف سر كار رفته است و امريكا هم هيچ نيت خيري براي ميانجيگري بيطرفانه و حل مشكل ندارد در مقابل اصرار بيل كلينتون براي پذيرش پيشنهادهاي ايهود باراك عصباني شده و به كلينتون گفت جناب رييسجمهور مثل اينكه شما ديشب خوب نخوابيدهايد! اين صحبت عرفات سبب عصبانيت كلينتون شد، بنابراين پرسنل امريكايي حراست از كمپ ديويد به دليل اينكه اظهارات عرفات را توهين به رييسجمهور امريكا تلقي كرده بودند، شروع به اذيت و آزار عرفات كردند تا اينكه فرداي آن روز كلينتون به همراه جورج تنت، رييس سيا به مكان گفتوگو با عرفات رفتند. جورج تنت با عصبانيت رو به عرفات كرده و به او گفت: « ديروز تو پايت را از گليم خود دراز كرده و به رييسجمهور ايالات متحده امريكا توهين كردهاي!» طبق روايتي كه سالها بعد خود فلسطينيان منتشر كردند ظاهرا جورج تنت در حضور كلينتون يقه لباس عرفات را گرفته و با تمسخر به او گفته است: «مثل اينكه نميداني ما چه كسي هستيم و رييسجمهور امريكا كيست؟ مثل اينكه تو نميداني ما در همين جا نه تنها رهبران كشورها، بلكه رهبران كشورها و مرزهاي جغرافياي سياسي كشورها را با همديگر تغيير ميدهيم!!» پس از اين سناريوي توهينآميز شخص كلينتون عرفات را تهديد كرده و به او ميگويد: «اگر راهحل ايهود باراك را قبول نكني بلافاصله پس از بازگشت به كرانه باختري شارون نخستوزير اسراييل خواهد شد و او به مقر تو در رامالله و هر آنچه در كرانه باختري و غزه درست كردهاي، حمله كرده و همه را از بين خواهد برد و تو و نيم ميليون فلسطيني ديگر را همراه تو از فلسطين بيرون خواهد كرد تا براي هميشه گفتوگو درباره بازگشت آوارگان را فراموش كني!» طبق روايت اعضاي هيات فلسطيني تنها موضوع مهم براي كلينتون در اين مذاكرات عبارت بوده است از انجام خودنمايي تبليغاتي براي دنيا مخصوصا براي نشست سران هشت كشور صنعتي در كمپ ديويد به عنوان كسي كه در آخرين روزهاي رياستجمهورياش موفق به برقراري صلح ميان اسراييل و فلسطين شده بهطوري كه كلينتون بارها به عرفات گفته است اگر با پيشنهادها و راهحلهاي ايهود باراك موافقت بكند حاضر است بلافاصله 30 ميليارد دلار به دولت فلسطيني پول بدهد. عرفات در آخرين جمله به كلينتون گفته است: جناب رييسجمهور من كه از تو كره ماه نخواستهام، من از شما صرفا اجرا كردن قطعنامههاي سازمان ملل و حقوق بينالملل را خواستهام نه چيز ديگري!
پس از بازگشت عرفات به فلسطين، شارون نخستوزير اسراييل شده و پس از رفتن او به صحن مسجدالاقصي در سپتامبر 2000 انتفاضه الاقصي شروع شد. تهديدهاي كلينتون عليه عرفات محقق و مقر عرفات بلكه تمامي مقرهاي خودگردان فلسطيني توسط اسراييل نابود شد؛ صدها فلسطيني كشته و زخمي شدند و عرفات توسط اسراييل حصر خانگي و نهايتا توسط اسراييل مسموم و شهيد شد. عرفات با وجود تمامي اشتباهاتش ولي حاضر نشد به ملت فلسطين و قدس شريف خيانت كند و نهايتا شهيد از دنيا رفت.
ممكن است برخي فكر كنند نهايتا اين عرفات و ملت فلسطين بودند كه به خاطر سرسختي عرفات متضرر شدند، ولي وقتي خوب دقت كنيم متوجه خواهيم شد كه در كنار ملت فلسطين امريكا هم ضرر كرد، چون دقيقا يكسال پس از شروع انتفاضه الاقصي واقعه 11 سپتامبر 2001 پيش آمد و همين مقدمه لشكركشي امريكا به افغانستان و عراق و نهايتا شكست نظامي امريكا در اين ماجراجوييهاي نظامي شد. در فهم علت واقعه 11 سپتامبر نبايد نقش حمايتهاي همهجانبه امريكا از اسراييل در انتفاضه الاقصي را فراموش كرد چنانكه همين رفتارهاي امريكا اولا سبب افت قدرت نرم و سخت امريكا (هر دو) و صرف 7 تريليون دلار جنگهاي بيحاصل در غرب آسيا شد، چنانكه بدون ترديد حادثه 11 سپتامبر و ماجراجوييهاي نظامي پيش گفته از علل اساسي بحران مالي 2008 شد. بحراني كه ثروت نابود شده در آن 60 تريليون دلار برآورد شده است!
آخر كلام اينكه نقشه راه مشترك امريكا و اسراييل براي فلسطين و اين واقعيت كه آنها قصد نداشتند تمامي كرانه باختري و قدس شرقي را به فلسطينيان بازگردانند (مخصوصا در قالب طرحهاي ارايه شده در روند اسلو) از سالها قبل از گفتوگوهاي كمپ ديويد در سال 2000 كاملا مشخص شده بود ولي عرفات فكر ميكرد توان تغيير دادن اوضاع به نفع فلسطين را دارد. اينك نيز طرح امريكا براي ايران كاملا روشن است و آن عبارت است از نابودي يا حداقل تضعيف تمامي عناصر قدرت و بازدارندگي ايران به شمول توانمنديهاي هستهاي و دفاعي و گروههاي مقاومت در منطقه بدون پرداخت هيچ مابهازاي مشخصي به ايران.
كارشناس مسائل بينالملل