نگاهي به فيلم «بيحسي موضعي» به كارگرداني حسين مهكام
بيهودگي مفرط
محمد ايراندوست
فيلم «بيحسي موضعي» بدون مقدمهچيني و حاشيه رفتن عنوان فيلم را به تصوير ميكشد و جامعهاي را در معرض تماشا ميگذارد كه اعضاي آن نسبت به حوادث و رخدادها دچار نوعي خمودگي و بيحسي مفرط شدهاند. شخصيتهاي فيلم با فرازوفرودهايي كه در طول زيستشان از سر گذراندهاند به مرحلهاي رسيدهاند كه در تقابل با رويدادهاي تلخ و شيرين واكنش مطلوبي ارايه نميدهند. روزمرّگي و بيهودگي امري رايج شده و هنر كاراكترها محدود به گذران روزها و شبها و هيچانگاري آينده است.
كاراكترها با بلاهايي كه بر سرشان آمده به مرور ياد گرفتهاند براي زنده ماندن در چنين شرايط عجيب و غريبي نسبت به آنچه در اطرافشان اتفاق ميافتد، بيتفاوت و رها باشند و به كيفيت لحظات و چگونه زيستن نينديشند. در اتمسفر «بيحسي موضعي» پيوند و رابطه بين آدمها بر اساس اصل بيحس بودن روح و روان و بيخيالي شكل گرفته و تامين سلسلهنيازهاي انسان كه آبراهام مازلو به آن اشاره ميكند با بحران جدي مواجه شده است. كرامت و كمالگرايي گم شده آدمهاست. در فيلمنامه بيحسي موضعي از شخصيتپردازي و گرهافكني و گرهگشايي خبر چنداني نيست و فرم به شايستگي در خدمت محتوا قرار دارد. كارگردان توانسته با بهرهگيري از سينماي اكسپريمنتال و خلاقانه همانند فيلمهاي؛ كارگران مشغول كارند (ماني حقيقي) و دو فيلم اسب حيوان نجيبي است و بيخود و بيجهت (عبدالرضا كاهاني) از زاويهاي كمتر ديده شده بخشي از واقعيات جامعه را نمايان كند و به آسيبها و معضلات آن بپردازد. فيلم روايتگر وضعيت زندگي چند مرد و زن جوان است و ماجراي آن از شب تا صبح رخ ميدهد. جلال (حبيب رضايي) وانمود ميكند از ازدواج خواهرش مريم (باران كوثري) با شاهرخ (پارسا پيروزفر) مكدر است. جلال شبانه خانه آبا و اجداديش را ترك ميكند تا به منزل دوستش بهمن (سهيل مستجابيان) برود. جلال در مسير با راننده تاكسي به نام ناصر (حسن معجوني) كه همانند خودش سرخوش و بيخيال است، آشنا ميشود و با هم به نزد بهمن ميروند. مريم به همراه شاهرخ به منزل بهمن ميآيند كه حوادث و اتفاقاتي پديد ميآيد. حسين مهكام با دستمايه قرار دادن اين داستان تكخطي و با نمادپردازي و زبان تصوير زيست آدمهايي را آشكار ميكند كه سرنوشتشان فرسنگها دور از مرزهاي جغرافيايي رقم ميخورد. زندگي اين آدمها پايستگي و آرامشي ندارد و با نوسانات قيمت دلار همه چيز به هم ميريزد و باخت تيم فوتبال اروپايي مرگ عدهاي را رقم ميزند. راديو نماد رسانههاي حكومتي مشغول پخش برنامههاي بيمحتوا و بيخاصيت است و رويداها را آنگونه كه ميخواهد تحليل و تفسير ميكند. آدمها به شكلي پرورش يافتهاند كه به توصيهها و نصيحتهاي نسل قديم در رعايت ابتداييترين وظايف شهروندي بيتفاوتند. واكنش اين آدمها در برابر خبر ازدواج و مرگ يكسان و خالي از هيجان است و خوني در بدن ندارند كه هنگام بروز رويدادها و اتفاقات به غليان درآيد. آدمها همانند ربات بيحس و بيهيجان شدهاند و از ارزشهاي انساني به اندازه مهرباني به گربه اندوخته دارند. «بيحسي موضعي» به صورت گذرا و در قالب ديالوگهاي طنزآميز ريشه و عوامل رخوت و بيحس شدن آدمها را برميشمارد؛ خشمهاي فروخفته، موضعگيريهاي سياسي و سياستزدگي، كاهش وجه جهاني، حوادث سال 88، دانشجويان ستارهدار، شنود تلفني، سانسور و مميزي، موسيقي زيرزميني، سينماي بحرانزده، انزواي هنرمندان، ناديده انگاشتن حقوق زنان، فروپاشي خانواده، نااميدي، تمايل به خودكشي، خيانت، شيوع موادمخدر و ... كارگردان با خلق موقعيتهاي جذاب و بهرهگيري از بازيگران حرفهاي با همذاتپنداري مخاطب را با خود همراه ميكند و حالت بيحسي و رخوتي كه خواسته يا ناخواسته گريبان آدمها را گرفته به نمايش ميگذارد. فيلم بيحسي موضعي براي نخستين بار در جشنواره جهاني فيلم فجر به نمايش درآمد و اكنون از طريق آنلاين اكران شده است.