لشكر جوان پرسپوليس در آستانه بزرگترين جدال قاره كهن
يك نفس بيشتر فاصلهتون نيست !
هيوا مافي
وقتي به داشتهها و نداشتههاي پرسپوليس براي فينال آسيا 2020 نگاهي مياندازيم، درمييابيم كه اين تيم چندان بيشباهت هم به ارتش برانكو در ۲ سال پيش نيست. تيمي كه بدجور با پنجرههاي بسته، دست و پنجه نرم ميكرد و به ناچار از مهرههايي كه هيچكس فكرش را نميكرد استفاده كرد. چهرههايي مانند همتي، مصلح و اسدي كه بسيار جوان و ناپخته بودند. چهرههايي كه برخلاف گمناميشان چندينبار آچار فرانسه تيمشان شدند. پرسپوليس مدل يحيي هم چندان كم از اين لشكر ندارد. چهرههايي كه سالهاي قبل حتي در ليگ همچنان سوپراستارهايي نبودند حالا آمدهاند و سپهبد تيمشان در ميدان جنگ آسيا شدند. نامهايي نظير لك، آقايي، سرلك، عبدي و... كه امضايشان به زيبايي زير سند صعود سرخها ميدرخشد. اما بزرگترين نقطه قوت و اشتراك جفت پرسپوليسيها اين است كه وقتي سكانداران ديدند كه ممكن است كارشان براي كامياب شدن به خنسي بخورد، خودشان از مهرههايي ميان رده ستاره ساختند. واقعا چه كسي فكرش را ميكرد كه در مهمترين جدال قاره كهن تمام نگاهها به ساق پاي چنين كساني دوخته شود.
حامد لك:
كمتر كسي فكر ميكرد كه پس از جدايي جيجي بيرو از پرسپوليس، جانشين خلفي براي او در دروازه پرسپوليس يافت شود، آنهم كسي مانند حامد لك ! او كه روزگاري به ماركوپولوي فوتبال ايران بدل شده بود و هر فصل و نيم فصل چمدان به دست تيمهاي ليگ را دوره ميكرد در تصميمي غيرمنتظره با نظر يحيي به پرسپوليس آمد. او بيشك سوپراستار قرمزها در مراحل حذفي بود. پسري كه هميشه علاقهاش را به پرسپوليس فرياد ميزد، فاصله پيوستن تا اولين درخشش در كارزار ملتهب آسيا تنها كمتر از ۲۰ روز بود. او آنقدر خوب بود تا بزرگترين نقطه اميد سرخها در فينال شنبه باشد و كاري كند كه ديگر هيچ يادي از «بيرانوند» مرد عنكبوتي پرسپوليس ۲۰۱۸ نشود و هيچ افسوسي بابت نبودش خورده نشود.
محمدحسين كنعانيزادگان:
سيم خاردار تنومند تيم ملي كه پيوستنش به جمع قرمزها، به مذاق كمتر كسي خوش آمد با كمترين دردسر به بهترين دفاع ايران بدل شد. او كه اغلب در تيمهايش نمايشهاي قابل تحسيني نداشت با انديشههاي كالدرون و يحيي در كمترين فرصت به مرد اول خط دفاع پرسپوليس بدل شد و روزگار را براي مهاجمان رقبا سياه كرد. براي او فرقي ندارد چه شجاع را در كنارش داشته باشد و چه حسيني، او فقط و فقط به اين ميانديشد كه وظيفهاش را به بهترين شكل ممكن انجام دهد. بدون ترديد كيفيت بالاي او حتي به جان خط حمله زهردار اولسان هم بيم انداخته است.
سعيد آقايي:
پرسپوليسيها كه پس از جدايي نادري فرياد اعتراض سر دادند و فكر ميكردند كه در چپ زمين شاهد افول خواهند بود حالا با آمدن سعيد آقايي صاحب بهترين چپ ايران هستند. پيستون باكيفيت سپاهان كه خيلي در ليگ نوزدهم فرصت عرضاندام نداشت با آمدن به اردوگاه پرسپوليس، يك تنه در گلزني نسخه موفقيت پرسپوليس را نوشت. سانترهاي زيباي او به وضوح در گلزنيهاي سرخها ديده ميشد و با چند بازي كمتر نسبت به ديگر بازيكنان، نامش در بالاي جدول پاس گلدهندگان ليگ قهرمانان ديده ميشود.
ميلاد سرلك:
فانتزي باز ميانه ميدان پرسپوليس كه در شهرخودرو هم شاگرد خلفي براي يحيي بود، شايد خودش هم فكر نميكرد كه بدون هيچ معادلهاي در جمع بازيكنان حاضر در فينال آسيا باشد. عملكرد او در بازي با تيم سابقش گواهي بر كيفيت ناب اوست. او با تبحر خاص و پاسهاي اروپايياش در وسط صحنه تمام بازيكنان را تغذيه ميكند و در اكثر بازيها كانديداي بهترين بازيكن زمين شدن است. خط آتش پرسپوليس كه خيلي نامدار و متجرب نيست، ميتواند با پاسهاي او نسخه اولشان را بپيچد.
مهدي عبدي:
او در دربي رفت ليگ نوزدهم، يكشبه ره صدساله را براي پيشرفت كردن رفت. او توانست با درخشيدنهاي پياپي، خط حمله پرسپوليس را كه هميشه جايگاه بازيكنان نامداري چون طارمي و عليپور بوده را تصاحب كند. بهراستي بهترين مفسران و پيشگويان هم نميتوانستند روزي پيشبيني كنند كه بازيكن برنا و ناشناسي چون عبدي پا به ميدان فينال آسيا بگذارد. چه سعادتي!
خلاصه ما اينجا، در سرزمين معجزههاي نصفه و نيمه و روياهاي خيس، مسووليتِ انتقامگيري از همه شكستها و نرسيدنها و تبديل شدنهايمان به بازنده سربلند بودن را به شما سپردهايم رفقا! پس يك لحظه هم احساس نكنيد كه حريف شما ميتواند شما را شكست دهد حتي اگر اين نابرابرترين نبرد تكتك شما در زندگيتان باشد!