ادامه از صفحه اول
امريكا عزم رفتن ندارد
بعد از باراك اوباما، يكي از اصليترين و محوريترين شعارهاي جانشين او، بازگشت نظاميان امريكايي از منطقه خاورميانه بود. اما اين شعار ترامپ هم عملا محقق نشد. در مواردي شاهد بوديم كه ترامپ فرماني صادر ميكرد كه نيروهايمان را از سوريه خارج ميكنيم، اما پنتاگون مخالفت ميكرد و رييسجمهور امريكا مجبور به عقبنشيني ميشد. حتي در يك مورد بعد از اينكه نيروهاي مستقر در سوريه تا خاك عراق عقبنشيني كردهبودند، نهايتا ترامپ مجبور به پذيرش بازگرداندن تعدادي از اين نيروها به خاك سوريه به بهانه حفاظت از منابع نفت شرق سوريه شد. نزديك به يك ماه پيش، مساله خروج نزديك به ۲۵۰۰ نظامي امريكايي از عراق و افغانستان مطرح شد. هر چند تعدادي از اين نيروها تغيير آرايش دادند، اما نهايتا تعداد نيروهاي اعلام شده از هيچ يك از اين دو كشور خارج نشدند. واقعيت اين است كه در مواردي مانند عراق ما شاهديم كه امريكاييها هرچند بخشي از نيروهاي خود را از اين كشور خارج كردهاند، اما نهايتا به عنوان جايگزين فناوريهاي جديدتر نظامي براي نيروهاي خود در اين كشور تامين كردهاند كه در واقع نشان از يك تغيير آرايش از كميت به كيفيت ميدهد و به معناي كاهش برآيند استعداد نظامي امريكا در عراق نيست. حضور امريكا در منطقه در دوره بايدن هم تداوم پيدا خواهد كرد. هر چند بعد از بحران كرونا، اقتصاد جهان به ويژه اقتصاد امريكا با ركود و مشكلات عديدهاي روبهرو ميشود، ممكن است تلاش كند اندكي از هزينههاي نظامي كم كند، اما من بعيد ميدانم كه امريكا به صورت آني، كل نيروهاي خود را از منطقه خارج كند. تصور ميكنم نفع كشورهاي منطقه هم در اين نباشد كه امريكا بدون اصلاح معادلات و توازني كه تاكنون در منطقه بر هم زده است، ناگهاني خلأ امنيتي در مناطقي كه حضور دارد ايجاد كند. امريكا در صورتي كه عزم و ارادهاي كه براي خروج نظامي از منطقه داشتهباشد، بايد ساز و كار روشني براي خروج از منطقه داشتهباشد تا بر اثر بحرانهايي كه حضور اين نظاميان در منطقه ايجاد كرده است، درگيريهاي جديدي در منطقه رخ ندهد. حضور امريكا در منطقه معادلات قدرت را به هم زده است و نميتواند بدون اصلاح اين معادلات از مسووليتهاي خود شانه خالي كند. براي مثال در افغانستان نزديك به دو دهه است كه نظاميان امريكايي حضور دارند، صحنه ژئوپوليتيك اين كشور را خوب يا بد، تحت تاثير قرار داده است. اگر امريكا قصد خروج ناگهاني از افغانستان داشتهباشد، توازن قوا به شكل چشمگيري به هم ميخورد و ممكن است شرايط خطرناكي به وجود بيايد. دولت جو بايدن، به لحاظ سياست خارجي، استمرار سياستهاي دولت باراك اوباما محسوب ميشود. تصور من اين است كه در دوران بايدن هم سرمايهگذاري سياسي كمتر در خاورميانه ادامه پيدا خواهد كرد، اما خروج فوري و كلان نظاميان امريكايي از منطقه در دستور كار قرار نميگيرد، چرا كه اگر ايالات متحده امريكا بخواهد نظاميان خود را از منطقه خارج كند، بايد ساز و كارها و معادلات جديدي را براي جبران خلأ امنيتي ناشي از خروج نيروهايش از منطقه ايجاد كند. به هر تقدير طرفهاي مختلفي از طالبان گرفته تا رژيم صهيونيستي، مترصد اين هستند كه در صورت ايجاد ميداني براي عرض اندام، دست به اقداماتي بزنند كه باعث ايجاد بحرانهاي بسيار بزرگتر، دامنهدارتر و طولانيتر در منطقه بشود. با توجه به عدم ظرفیت گشودن جبهه جدید در خاورمیانه در سیاست خارجی بایدن و اینکه بدلیل اوضاع پساکرونایی اقتصاد آمریکا و جهان بایدن نمی تواند جبهه جدیدی باز کند لذا نقش بازیگران منطقه ای و از جمله ایران خیلی مهم است. لذا من معتقدم دوران بایدن را به فرصتی تبدیل کنیم که شکل گیری گفتمان غالب بین ایران و آمریکا امنیتی نباشد بلکه با همکاری منطقه ای شرایطی را فراهم کنیم تا ضمن ایجاد امنیت و ثبات منطقه ایی آمریکا بتواند خروج آبرومندانه ایی از منطقه داشته باشد و کشورهای منطقه خود دست به ایجاد توازن منطقه ایی از طریق همکاریهای اقتصادی بزنند .
مثل پزشك بيمارستان سجاد
سر و تهش را ميزند. اما گرفتاري تن نميگذارد. حال چند روز است كه علايم آن را داري. تلفن گويا چيزي دستگيرت نميشود. متاسفانه سياستي در كشور دنبال شد كه امر بهداشت و بيمارستانها كه مسائل عمومي هستند، محل درآمد شوند. مانده است چند بيمارستان كه محل هجوم مردم هستند در اپيدمي. آنجا نتيجه تست را ديرتر ميدهند. اينهمه فرمودند كه صادركننده كيت و انشاءالله واكسن كرونا خواهيم بود. پس چرا اين آزمايشات مثل همين اطراف كشور رايگان نيست؟ بگذريم. ميروي نزديكترين بيمارستان دولتي. جواب آزمايش را دو روز ديرتر ميدهند. هنوز وارد نشدهاي كه كد ۹۹ را به اورژانس بيمارستان سجاد ميخوانند. مادري در حال اغماست. اما من نگاهم به پيرمرد ژندهپوشي است كه روي ويلچر در حال ويزيت توسط پرستار است. منشي پذيرش اورژانس مرد جوان تندي است كه غرولند ميكند با سرباز وظيفه لاغر و عينكي. سرباز عينكي نامهاي كه دستش است را چند بار نشان ميدهد. يك چشم سرباز به پيرمردي است كه گويا متهم است و از كلانتري به بيمارستان اعزام شده. پيرمرد روي ويلچر در حال ويزيت است. پيرمرد نا ندارد. نميتواند دستش را دوباره در آستين كتش كند. وسط جرو بحث منشي و سرباز، خانم دكتر ميانسالي كه متخصص طب اورژانس است از سربالين مريضش بلند ميشود. نامه را از سرباز ميگيرد و ميخواند. به منشي ميگويد پذيرشش كن. منشي ميگويد: فردا هيچكس پولش رو نميده. خانم دكتر تلفن را برميدارد و آنور خط را ميگيرد. با هيجان و عصبانيت نامه را ميخواند. از فرمانده كلانتري كيانشهر كرج به رييس بيمارستان سجاد. بعد از آنور خط ميپرسد: آقاي دكتر همين نامه براي پذيرش يك بيمار كافي نيست؟ گويا آن ور خط ميگويد كافيست. خانم دكتر متخصص ميرود اطاقش و با همان صلابت سرباز را صدا ميزند. مريض را بياور. كارهاي بيمارستان براي من تمام ميشود. بايد از بيمارستان خارج شوم. به اتاق خانم دكتر كه در حال ويزيت پيرمرد متهم معتاد است نزديك ميشوم. ميگويم خانم دكتر درود بر شرفت! خانم دكتر نگاهي ميكند و ميگويد: واسه چي؟ ميگويم به خاطر انسانيت شما. بايد اين درود را به آن رييس كلانتري و آنور خط هم گفت. مملكت در استيصالهايي چنين، به انسان نيازمند است. به آنها كه هر نامه و كاغذي را به نفع متهم تفسير ميكنند. به آنها كه هنوز بيتفاوت نشدهاند. به آنها كه درد را ميبينند و براي مريضشان ولو مردي سالخورده و بيپناه از بازداشتگاهي در كيانشهر كرج باشد در وسط تهران، وقت ميگذارند. با خودم فكر ميكنم اگر چنين شيرزن پزشكي نبود كه موجب پذيرش اين پيرمرد بيمار نميشد، اگر آن رييس كلانتري و آن سرباز نبود، اگر آنور خط به متخصصش احترام نميگذاشت، اين پيرمرد با فشار خون ۱۹ امشب در گوشه سردخانه نبود؟ ما نميتوانستيم از دريچه نگاه آن خانم پزشك بيمارستان سجاد نگاه كنيم تا مملكت پناه مردم شود و اين بازيهاي آز و تجارت درد پايان پذيرد. تا چنين كساني در كنار مردمند، دردها قابل تحملند.