• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3252 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۴ خرداد

موانع نقدپذيري در جامعه در گفت‌وگو با فريدون مجلسي

مشكل نقد در جامعه ما دو جانبه است

جامعه ما هنوز به ادب، انصاف و دموكراسي عادت نكرده است

در كشورهايي كه فرهنگ انعطاف‌پذيرتري در مقابل نقد دارند از شنيدن آن سپاسگزار هم مي‌شوند و در مقابل كسي كه ارزش‌هاي اثري را برمي‌شمارد، آن را مورد نقد قرار داده و نقاط ضعف و قوت آن را روشن مي‌كند متواضعانه سپاسگزار مي‌شوند. ضمنا نقد‌كننده بدون اينكه در پي بزرگ كردن ايرادات اثر باشد صاحب اثر را راهنمايي مي‌كند كه چه كارهايي را بهتر است انجام دهد تا در آثار بعدي او، مشكلات بهبود يابد. در ايران كمتر ديده مي‌شود ما از نقدي كه به كارمان مي‌شود خوشحال شويم و اين انصاف را داشته باشيم كه بپذيريم حرف منتقد درست بوده و ما اشتباه كرده‌ايم. «من اشتباه كردم» عبارت شجاعانه‌اي است كه اين شجاعت در ما ايرانيان كمتر ديده مي‌شود

 يك عنصر اصلي نقد اين است كه شما صلاحيت آن را داشته باشيد و البته اين فرق مي‌كند با نصيحت كردن، نصيحت مستقيم آستانه تحملي دارد و اگر از حد بگذرد به انفجار منجر مي‌شود. به طور مثال، در نقد هنر بايد هنرشناس، در نقد موسيقي بايد موسيقي‌شناس بود يا در نقد نقاشي بايد صلاحيت آن را داشت. بالاتر از همه اينها وقتي قرار است كسي به عنوان منتقد يا داور وارد معركه شود بايد بي‌غرض باشد
 من دوستان پزشك بسيار زيادي دارم. تمام دوستان پزشك من انسان‌هاي والايي هستند كه حتي جانم را مديون آنها مي‌دانم اما بعضا مي‌بينم كه حتي آنها نيز از سريال «در حاشيه» رنجيده‌اند در حالي كه اصلا آنها طرف اين طنز نيستند. مگر نيست در جامعه پزشكي، پرستاري، پليسي يا قضايي كساني كه بدكار بوده‌اند يا از موقعيت خود سوءاستفاده كرده‌اند. خب اين موارد بايد در سطح جامعه مطرح يا در قالب طنز بيان شود

  عاطفه شمس/  فريدون مجلسي، نويسنده و مترجم، در باب علت‌يابي نقدناپذيري جامعه ايراني مي‌گويد كه دليل چنين امري استبدادزدگي تاريخي است كه از هر كدام ما يك مستبد ساخته است. او معتقد است نقدناپذيري در جامعه ما امري دو جانبه است؛ گاه منتقد قصد مچ‌گيري دارد و نقد شونده نيز مستبد اثر خود است، به همين دليل بحث منطقي درباره اثر درنمي‌گيرد. مجلسي با برشمردن ويژگي‌هايي براي منتقد مي‌گويد كه در بيشتر كشورهاي دنيا نقد‌كننده مراحل، تجربيات و در واقع سني را پشت سر گذاشته و نيازي به اثبات خود ندارد چرا كه اثبات شده است و در آن مقام به نقد مي‌نشيند و موضوعي را خواه ادبي، خواه هنري يا سياسي مورد نقد قرار مي‌دهد. در غير اين صورت و اگر منتقد در موضوع نقد متخصص نباشد جامعه با نقدهاي سطحي
رو به رو خواهد شد كه نيت نقد‌كننده از نقد اصلاح نبوده است. به باور مجلسي
عكس‌العمل پزشكان نسبت به پخش سريال «در حاشيه» منطقي نيست و تاكيد مي‌كند: «مگر نيست در جامعه پزشكي، پرستاري، پليسي يا قضايي كساني كه بدكار بوده‌اند يا از موقعيت خود سوءاستفاده كرده‌اند. خب اين موارد بايد در سطح جامعه مطرح شده يا در قالب طنز بيان شود. اصلا خود پزشكان بايد براي افشا كردن موارد اينچنيني پيشقدم شوند». متن گفت‌وگوي «اعتماد» با اين نويسنده و پژوهشگر را در ادامه مي‌خوانيد.

 در برخي تحليل‌ها گفته مي‌شود كه نقد‌ناپذيري جامعه ايراني ناشي از فرهنگ ما است. شما دلايل نقدناپذيري جامعه ايران را در چه مي‌دانيد؟ آيا مي‌توان گفت فرهنگ ما اصولا نقدناپذير است؟
مشكل ما دو جانبه است هم از طرف كسي است كه نقد مي‌كند و هم از سوي كسي كه مورد نقد قرار مي‌گيرد يعني ما يك مساله يك‌طرفه نداريم. مقصود نقدكننده ما معمولا مچ‌گيري است و قصد دارد برتري خود را در زمينه نقد نسبت به كسي كه خود يا اثرش نقد مي‌شود اثبات كند. در واقع مي‌خواهم بگويم در بيشتر كشورهاي دنيا نقد‌كننده مراحل و تجربيات و در واقع سني را پشت سر گذاشته و نيازي به اثبات خود ندارد چرا كه اثبات شده است و در آن مقام به نقد مي‌نشيند و موضوعي را خواه ادبي، خواه هنري يا سياسي مورد نقد قرار مي‌دهد. در غير اين صورت با نقدهاي سبكي روبه‌رو مي‌شويم كه نيت نقد‌كننده همان‌گونه كه گفتم مچ‌گيري و غلط‌گيري است. منتقد مي‌خواهد بگويد من در موضع بالاتري قرار دارم، من مي‌دانم شما نمي‌دانيد. اين اشكال نقدكننده ما است. لزومي ندارد كه نقد حتما ايرادات را بگيرد بلكه بايد بسنجد كه اثر مورد نقد حرفي براي زدن داشته است يا خير. آيا اثر ارزش خواندن يا ديدن داشته يا نه و تا چه حد موفق بوده است. نه اينكه تنها به ايرادات سطحي آن بپردازند و مچ‌گيري كنند، در كار هنري نيز عملا همين گونه است. اما نقدشونده ما هم بايد شرايطي را رعايت كند. اين ديگر مبتلابه جامعه استبداد زده‌اي است كه در طي قرون و اعصار هر كسي خود را در موقعيتي ديده است كه اگر اثر كوچكي خلق كند بايد مانند سلطان مستبد آن اثر بايستد و به هيچ كس اجازه چون و چرا درباره آن اثر را ندهد يعني يك امر دوجانبه است. ببينيد يك حقيقت وجود دارد كه بايد آن را پذيرفت، در همه جاي دنيا نيز اين قاعده وجود دارد هيچ فرد سالمي از اينكه مورد نقد و انتقاد قرار بگيرد خوشش نمياد اما اين غير از اين است كه برآشفته شود. كسي هم كه خوشش نيايد ممكن است در ابتدا از خود و اثر خويش دفاع كند، به خاطر اينكه انسان‌ها يك فكر ثانويه هم دارند. شب كه با خود تنهاست، وقتي مي‌خواهد دوباره اثري بيافريند به پرسش‌هايي كه از او شده و به نقدهايي كه به كار او وارد شده مي‌انديشد و مي‌كوشد خود و اثرش را اصلاح كند. يعني نقد حتي در كسي كه نمي‌خواهد آن را بپذيرد اثر مي‌گذارد. در كشورهايي كه فرهنگ انعطاف‌پذيرتري در مقابل نقد دارند از شنيدن آن سپاسگزار هم مي‌شوند و در مقابل كسي كه ارزش‌هاي اثري را برمي‌شمارد، آن را مورد نقد قرار داده و نقاط ضعف و قوت آن را روشن مي‌كند متواضعانه سپاسگزار مي‌شوند. ضمنا نقد‌كننده بدون اينكه در پي بزرگ كردن ايرادات اثر باشد صاحب اثر را راهنمايي مي‌كند كه چه كارهايي را بهتر است انجام دهد تا در آثار بعدي او، مشكلات بهبود يابد. در ايران كمتر ديده مي‌شود كه ما از نقدي كه به كارمان مي‌شود خوشحال شويم و اين انصاف را داشته باشيم كه بپذيريم حرف منتقد درست بوده و ما اشتباه كرده‌ايم. «من اشتباه كردم» عبارت شجاعانه‌اي است كه اين شجاعت در ما ايرانيان كمتر ديده مي‌شود.
 به نظر شما چرا گروه‌هاي اجتماعي در قبال نقد موضع‌گيري مي‌كنند حتي اگر در قالب طنز بيان شود؟
دليل چنين امري همان استبدادزدگي تاريخي است كه از هر كدام ما يك مستبد ساخته است. من دوستان پزشك بسيار زيادي دارم. تمام دوستان پزشك من انسان‌هاي والايي هستند كه حتي جانم را مديون آنها مي‌دانم اما بعضا مي‌بينم كه حتي آنها نيز از سريال «در حاشيه» رنجيده‌اند در حالي كه اصلا آنها طرف اين طنز نيستند. مگر نيست در جامعه پزشكي، پرستاري، پليسي يا قضايي كساني كه بدكار بوده‌اند يا از موقعيت خود سوءاستفاده كرده‌اند. خب اين موارد بايد در سطح جامعه مطرح يا در قالب طنز بيان شود. اصلا خود پزشكان بايد براي افشا كردن موارد اينچنيني پيشقدم شوند. در همين روزهاي اخير بود كه خبري در رسانه‌ها درج شد مبني بر اينكه دو خانواده صاحب نوزاد شده‌اند و پس از ترخيص از بيمارستاني كه جزو بيمارستان‌هاي مطرح هم هست   پس از چند روز متوجه شده‌اند كه نوزاد آنها عوض شده است. پس از كشمكش‌هاي زياد و آزمايش‌هاي فراوان اين موضوع اثبات شده است و مسوولان حتي يك عذرخواهي ساده هم نكردند. انتشار اين خبر واقعي كه از تمام نكات طنز اين سريال بدتر است. اين واقعيات را كه ديگر نمي‌توان ناديده گرفت. اعتراض آقايان پزشكان به اين طنز يا اعتراض پرستاران به طنزي كه سال‌هاي قبل درباره آنها ساخته شد يا به طور مثال اعتراض نجاران به اينكه طنزي براي آنها ساخته شود، تحمل‌ناپذيري جامعه را نشان مي‌دهد و اين مانند همان تحمل‌ناپذيري سياسي كساني است كه
10 درصد راي مردم را دارند اما خود را در مقام 90 درصد مي‌بينند و پيوسته از جانب ملت صحبت مي‌كنند. آنها هم نقد به خود را نمي‌پذيرند. مشكل جامعه ما است كه هنوز به انصاف، ادب و دموكراسي عادت نكرده است. يك تحول بزرگ اجتماعي رخ داده، ميليون‌ها نفر از سطوح غافل مانده فرهنگي بالا آمده‌اند اما نتوانسته‌اند فرهنگ خود را با آن سطح مادي و اجتماعي كه به آن رسيده‌اند تطبيق دهند و از نظر فرهنگي هنوز همان نقطه اول هستند. امروزه شما وارد بانك مي‌شويد و مي‌بينيد كه مامور بانك شما را «تو» خطاب مي‌كند. من فكر مي‌كنم كه او اصلا نمي‌داند رفتارش اشتباه است چرا كه برخورد با مشتري را اصلا به او درس نداده‌اند. شايد مشكل در يادگيري از طريق خانواده باشد و حتي شايد اين «تو» را در نهايت صميميت و احترام به كار مي‌برد اما اگر به او انتقاد شود تحمل نمي‌كند و ممكن است حتي با فرد انتقاد‌كننده درگير شود. اين براي جامعه ما يك دوران گذار است كه به نظر من در آن نوعي سلطه روستا بر شهر وجود داشته است براي اينكه مدني‌تر شود. در همه سطوح همين گونه است، اگر به محاسبات مهندسان هم ايراد بگيريد و به فرو ريختن ساختماني انتقاد كنيد فردا جامعه مهندسين هم احتمالا واكنش نشان خواهند داد يعني از هيچ كس در اين جامعه نبايد انتقاد كرد در حالي كه انتظار مي‌رفت پزشكان كه در بالاترين سطوح فرهنگي قرار دارند و برگزيدگان كنكورها هستند، تحمل بيشتري نسبت به سايرين داشته باشند. به طور مثال مگر زيرميزي گرفتن برخي پزشكان دروغ است؟ مگر براي خود ما و آشنايان ما اتفاق نيفتاده است؟ پس چرا نبايد به كساني كه مرتكب آن مي‌شوند اعتراض كرد يا چنين موضوعي را مورد نقد قرار داد!! از كساني كه در بالاترين سطوح فرهنگي جامعه قرار دارند انتظار چنين فسادهايي نمي‌رود و در واقع وقوع چنين جرايمي از انتقاد كردن به آنها كه بدتر است. به هر حال اين مشكل در جامعه ما وجود دارد، طول مي‌كشد تا برطرف شود.
 در جوامع توسعه يافته نقدپذيري فرهنگ رايجي است اما در جوامع در حال توسعه نقد كردن با هزار اما و اگر مواجه است. چطور مي‌توان در جامعه ايران سطح نقدپذيري را ايجاد كرد يا بالاتر برد؟
رسانه‌هاي ما به دليل محدوديت‌هايي كه وجود دارد نمي‌توانند آن گونه كه بايد كار نقد را انجام دهند. بنده اخيرا آمار مصرف كاغذ در كشورهاي مختلف را مي‌خواندم، متوجه شدم سرانه مصرف سالانه كاغذ در آلمان 220 كيلوگرم و در ژاپن نزديك به 200 كيلوگرم است، به ايران كه رسيدم 22 كيلوگرم بود. از آنجا كه سرانه مصرف كاغذ شاخصه‌اي براي فرهنگ و توسعه است بسيار نااميد شدم، در همان آمار عراق را بررسي كردم يك و نيم كيلوگرم بود، افغانستان را ديدم 300 گرم است و باز به كشور خودمان اميدوار شدم. سرانه مصرف كاغذ در تركيه 60كيلوگرم يعني تقريبا سه برابر ايران است اما در همانجا هم اگر يك كاريكاتور از نخست وزير كشيده شود عواقب بسيار بدي را براي رسانه به دنبال خواهد داشت يعني به همان اندازه تلرانس شرقي و شرقي‌زدگي وجود دارد. ما آنقدر نگران غرب‌زدگي بوديم كه از شرق‌زدگي و رهايي از آن غافل مانديم. ما بايد خود را از شرق‌زدگي نجات دهيم، غرب‌زدگي خود
به خود حل مي‌شود، نبايد به تمسخر كساني بپردازيم كه سرانه مصرف كاغذشان 10 برابر ما است. فرهنگ شفاهي ما نيز كه بايد از طريق راديو و تلويزيون رواج يابد بسيار كودكانه است و به طور مداوم كار نصيحت كردن را انجام مي‌دهند، نصايح مستقيم وقتي به طور مداوم گفته شوند تاثير معكوس دارند. اين مساله‌اي است كه حل آن، زمان مي‌برد و نيازمند تبليغات صحيح، بالا بردن رشد فرهنگي و آزادي در همه ابعاد است. متاسفانه در جامعه ما نقد كردن با واكنش‌هايي از سوي افراد مواجه مي‌شود در حالي كه ممكن است حتي مخاطب نقد نباشند. به جاي بحث كردن، پاسخ منطقي دادن به نقد و به نتيجه رسيدن، مشكل‌ساز مي‌شوند. اين تحمل ناپذيري يكي از تبعات شرق‌زدگي است و تاثير از فرهنگ شرق است.
   گفتيد كه ما علاوه بر نقدناپذير بودن در روش‌هاي نقد كردن نيز با مشكل مواجه هستيم. آداب نقد چيست؟ به طور مثال برخي معتقدند استفاده زياد از ضمير اول شخص مفرد در هنگام نقد كردن دافعه ايجاد مي‌كند، شما اين آداب را چگونه صورتبندي مي‌كنيد؟
اين مساله درست است، از سوي ديگر اتفاقا ما عادت نداريم «من» را به كار ببريم. استفاده از «من» بسياري اوقات جنبه فروتني و پذيرفتن حرف متفاوت دارد. وقتي حرفي از ديدگاه شخصي بيان مي‌شود بايد گفت اين نظر من است، اين يعني اين حرف عموم نيست، هر كس مي‌تواند نظر خود را داشته باشد و ممكن است در اين تبادل نظرها مشخص شود نظر من درست نيست. مشكل ما اين است كه تنها نظر خود را بيان نمي‌كنيم به طور مثال وقتي كسي ادعا مي‌كند كه پاك‌ترين دولت ايران را دارد، نظر شخصي خود را از زبان همه بيان مي‌كند در صورتي كه اگر بگويد «به نظرمن»، مي‌بينيد كه چقدر رنگ قضيه تغيير مي‌كند. با گفتن
«به نظر من» اين نقد به ايشان وارد مي‌شود كه نظر شما خيلي جاها اشتباه بوده و اين نيز يكي ديگر از اشتباهات شماست. اين يكي ديگر از مشكلات نقد كردن در كشور ما است.
به طور كلي در نقد كردن انصاف و سعي در بي‌طرف بودن مهم است چون هيچ انساني نمي‌تواند كاملا بي‌طرف باشد به هر حال تحت تاثير علايق و گرايش‌هاي شخصي قرار مي‌گيرد. به طور مثال يكي از ايرادات پخش اخبار در كشور ما جانبدارانه بودن آن است. وقتي جانبدارانه رفتار شود اعتماد مردم نيز از خبر سلب مي‌شود بنابراين بايد وقتي ديگران را نقد مي‌كنيم در نقد خودمان نيز جانبدارانه رفتار نكنيم. يك عنصر اصلي نقد اين است كه شما صلاحيت آن را داشته باشيد و البته اين فرق مي‌كند با نصيحت كردن، نصيحت مستقيم آستانه تحملي دارد و اگر از حد بگذرد به انفجار منجر مي‌شود. به طور مثال در نقد هنر بايد هنرشناس، در نقد موسيقي بايد موسيقي‌شناس بود يا در نقد نقاشي بايد صلاحيت آن را داشت. بالاتر از همه اينها وقتي قرار است كسي به عنوان منتقد يا داور وارد معركه شود بايد بي‌غرض باشد.
  اينجا بحث نقد منصفانه و غيرمنصفانه به وجود مي‌آيد. تفاوت اين دو چيست؟ گاه نقد غيرمنصفانه حتي به تهمت منجر مي‌شود. به طور مثال زمان صدور بيانيه لوزان برخي آن را با عهدنامه تركمانچاي مقايسه كردند.
همان عنصر جانبدارانه بودن و ميزان استفاده از آن است يعني با پيشداوري جلو آمدن. به طور مثال درباره همين مثالي كه گفتيد براي برخي مفاد بيانيه مهم نيست، پيشاپيش با آنچه قرار است نوشته شود و هنوز نوشته نشده و با حضور افرادي كه قرار است اين كار را پيش ببرند مخالف هستند. البته در مثالي كه زديد عدم آگاهي هم دخيل است. اول اينكه لوزان هنوز قرارداد نيست، يك تفاهمنامه سياسي است كه خوشبختانه قالب تفاهمنامه مورد تاييد، آينده را برخلاف تمام تبليغاتي كه عليه آن صورت گرفت تعيين كرده و من كه مي‌خواهم بي‌طرفانه قضاوت كنم مي‌گويم به نظر من بيش از انتظار من هم تعيين شده است .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون