• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4822 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲ دي

مي‌خواهيم همه ناكامي‌ها را در مستطيل سبز جبران كنيم

بيچاره فوتبال!

علي ولي‌اللهي

 

ايرانِ در آستانه سال ۱۴۰۰، ايرانِ در آستانه قرن جديد جامعه‌اي است به ‌شدت پيچيده و در هم تنيده. جمله «ساحت‌هاي جامعه با يكديگر ارتباط ارگانيك دارند» در ايران امروز به شكل اگزجره‌اي نمود دارد. همين است كه نايب قهرماني پرسپوليس در ليگ قهرمانان آسيا پاي همه آنچه امروز با آن درگير هستيم را وسط مي‌كشد. سياست را با دوگانه تيم حكومتي- تيم مردمي و گزارش عادل در لايو اينستاگرامي اي‌اف‌سي، اقتصاد را با تبديل دو ميليون دلار پاداش سرخ‌ها به ريال، جامعه‌شناسي را با رصد افزايش نفرت‌پراكني عده‌اي هوادار و عميق شدن شكاف‌ها، مفهوم وطن‌پرستي را با انتشار تصاوير پرچم‌هاي كره و ژاپن، پيشرفت كشور را با مقايسه زيرساخت‌ تيم‌هاي قدر آسيا با فوتبال كشورمان همچنين فرهنگ را با ذكر اين نكته كه «ايراني‌ها از اشتباهات‌شان درس نمي‌گيرند.» ورزش و خود فوتبال هم در اين بين كمترين سهم را پيدا مي‌كنند. تعداد تحليل‌هاي فني و فوتبالي محض از بازي پرسپوليس و اولسان هيونداي كره جنوبي به نسبت ساير تحليل‌ها درصد بسيار كمتري از تمام تحليل‌ها را  به  خودش اختصاص داده  است. 
به قول معروف كاري‌اش هم نمي‌شود كرد. «اين هم شانس مايه!» اينكه نمي‌توانيم مثل بيشتر طرفداران فوتبال در اقصا ‌نقاط دنيا از فوتبال لذت ببريم. اينكه وقتي تيم محبوب‌مان مي‌برد يا تيم رقيب مي‌بازد بايد در مورد خيلي چيزها حرف بزنيم. مثلا استقلالي‌ها اين روزها بايد ثابت كنند كه وطن‌فروش نيستند يا پرسپوليسي‌ها بايد رقبا را قانع كنند كه رسيدن به فينال آسيا به چيزي جز شايستگي يك تيم بستگي ندارد. توضيح بديهيات! بحث‌هاي فرسايشي در فوتبال ايران مجال زيادي براي ذات اين ورزش باقي نمي‌گذارد. وگرنه اين روزها بايد بيشتر در اين مورد حرف مي‌زديم كه يحيي گل‌محمدي چطور توانست با يك كادر فني تمام ايراني و با به نمايش گذاشتن يك فوتبال كاملا مدرن به فينال ليگ قهرمانان آسيا برسد. بايد در اين مورد بحث مي‌كرديم كه چطور مي‌توان الگوي پرسپوليس را شبيه‌سازي كرد. اينكه چطور مي‌توانيم اين روند را بهتر كنيم تا در آينده آن قدم نهايي را هم محكم‌ برداريم. آن قدمي كه طارمي مقابل دروازه پرتغال، پرسپوليس در دو فينال ليگ قهرمانان آسيا و ايران برابر  ژاپن در جام ملت‌هاي آسيا  برنداشت. 
 گاهي با خودم فكر مي‌كنم آيا وقتي پاري ‌سن‌ژرمن در فينال ليگ قهرمانان اروپا شكست خورد در فرانسه بحث‌هايي در مورد وضعيت اجتماعي مردم اين كشور شكل گرفت؟ آيا وقتي بلژيك در نيمه نهايي جام جهاني باخت در بروكسل مردم از سرنوشت محتوم به شكست خودشان گفتند؟ آيا آن روزي كه آتالانتا توانست به ليگ قهرمانان اروپا راه پيدا كند، مردم شهر برگامو از پولي كه به حساب باشگاه قرار بود ريخته شود به وجد آمدند و حساب كردند به پول ايتاليا چقدر كاسب شدند؟ جواب همه اين سوالات و سوالات مشابه منفي است. در كشورهاي ديگر فوتبال با ساير ساحت‌هاي جامعه ارتباط دارد اما شدتش به اندازه  ايران  نيست. 
بحثي در اين مورد وجود ندارد كه فوتبال به واسطه ارتباط با دنياي پيرامونش محبوب شده. هنوز وقتي در مورد مارادونا حرف زده مي‌شود همه به جزاير فالكند فكر مي‌كنند. وقتي جام جهاني ۲۰۱۸ را به خاطر مي‌آورند، ياد نماد عقاب آلباني روي انگشت‌هاي ژردان شكيري مي‌افتند. هر سال وقتي ال‌كلاسيكو از راه مي‌رسد، داستان جدايي‌طلبي كاتالان‌ها مطرح مي‌شود. همه اينها و هزاران مثال ديگر وجود دارد. خود ما به خاطر همين چيزها عاشق فوتبال شديم. به خاطر همين مسائل بوده كه مي‌گوييم مارادونا از پله بهتر است. وقتي رونالدو از مردم سوريه حرف مي‌زند، كيف مي‌كنيم. وقتي آرژانتين به خاطر فشار گروه‌هاي حقوق بشري از رفتن به سرزمين‌هاي اشغالي و بازي با اسراييل خودداري مي‌كند، خوشحال مي‌شويم. اما باور كنيد با همه اين تفاسير و با اينكه دوست داريم نمودهاي فوتبال را در جاي جاي زندگي پيدا كنيم اينكه در كشور ما فوتبال در اين حد با همه شؤونات زندگي‌مان پيوند خورده، خسته كننده  شده  است. 
اين به نوعي از آن ور بوم افتادن است. «فوتبال خود زندگي است» اما چيزي كه اين روزها در حال ديدنش هستيم، كاريكاتوري از اين جمله است. فوتبال در ايران ديگر خيلي خود زندگي شده. ما هيچ فرصتي پيدا نمي‌كنيم در مورد خود فوتبال حرف بزنيم مگر اينكه تمام بحث‌هاي پيراموني مربوط به آن را از سر گذرانده باشيم. مربيان، بازيكنان و هواداران كه واقعا از جنس خود فوتبال هستند بايد وظايف به مراتب سنگين‌تري جز كارشان در فوتبال به دوش بكشند. شجاع خليل‌زاده علاوه بر اينكه بايد در دفاع عملكرد خوبي از خودش نشان بدهد ‌بايد به فكر هواداران غمگيني كه دلخوشي ديگري جز موفقيت تيم محبوب‌شان ندارند هم باشد. مهدي شيري بايد جدا از تحمل اشتباه فوتبالي‌اش بار ناكامي چند ده ميليون آدم ديگر كه در زندگي‌شان شكست خوردند را هم در نظر بگيرد. اينها واقعا طاقت‌فرساست. فوتباليستي كه مي‌داند يك تكل ساده‌اش در بازي مي‌تواند زندگي ده‌ها ميليون نفر را عميقا تحت تاثير قرار مي‌دهد چطور فوتبال بازي مي‌كند؟ به خدا كه اگر من جاي بازيكنان پرسپوليس بودم ممكن بود هر آينه از اين فشار سكته كنم و بيفتم! در چند روز مانده به فينال انواع و اقسام پيام‌ها در گروه‌هاي اينستاگرامي و تلگرامي خطاب به بازيكنان پرسپوليس با اين مضمون منتشر شد كه «قهرمان شويد چون ما به شادي نياز داريم.» حقيقت تلخي است ولي واقعا هواداران پرسپوليس قهرماني را نه فقط براي ثبت در تاريخ و كري‌خواني با رقيب كه بهانه‌اي براي ادامه زندگي‌شان مي‌دانستند. هواداراني كه از تيم ملي كشورشان قهرماني مي‌خواهند تا زخم‌هاي عميق‌شان التيام پيدا كند. از خدا مي‌خواهند توپ گل شود چون خيلي خسته هستند. اين بار سنگيني روي دوش فوتبال است. اين بار سنگيني روي دوش بازيكنان و مربيان است. همه جاي دنيا فوتبال به طرفدارانش غم و شادي مي‌دهد. آنها را بالا مي‌برد و پايين مي‌كشد. اما بعيد است يك طرفدارا منچسترسيتي بعد از اينكه گل تيمش مقابل تاتنهام در نيمه‌نهايي ليگ قهرمانان چند ثانيه مانده به پايان بازي با وي‌اي‌آر رد شد، بنويسد:«عمر خوشبختي توي انگليس همين قدر كوتاهه.» حالا چكار مي‌شود كرد؟ اين در هم تنيدگي را چطور مي‌توان از هم گشود؟ چطور از هواداران بخواهيم وقتي بازيكنان تيم‌شان خوب نتيجه نمي‌گيرند، ننويسند «بيچاره هوادار». ننويسند «هوادار توي اين وضعيت گروني و بدبختي پا ميشه اين همه راه مياد استاديوم اما تو به هيچ جات نيست». نرود جلوي در باشگاه تجمع كند و داد بزند «ما تنها دلخوشيمون همين فوتباله!» چكار مي‌شود كرد؟ شايد اگر سهراب امروز بود بلافاصله مي‌گفت:«دلخوشي‌ها كم نيست. مثلا اين خورشيد...» اما سهراب نيست و خورشيد هم خيلي وقت است فروغش را از دست داده. سهراب نيست و هواداران پرسپوليس اين روزها نشسته‌اند و فكر مي‌كنند زندگي حتي يك بار هم روي خوشش  را به آنها  نشان  نداد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون