تو يكي نهاي هزاري تو چراغ خود برافروز
ابوالفضل باني
استاد بيبديل موسيقي ايراني، محمدرضا شجريان را احتياجي نيست تا كوي و برزني در دوردست تهران به نامش نهاده شود يا نشود، نام او جاودانهتر از آن است كه بر سينه خياباني باشد يا نباشد. در نيم قرن اخير موسيقي ايراني از قول و غزل تا تلاوت مصحف شريف و ربناي رمضان، همه را به نام خود سند زده است. پيش از اين ما قرآن را و ديوان خواجه شيراز را در رف اتاق خود داشتيم و اكنون و از پس چهل سال بر آن دو كتاب گرانسنگ، ربناي شجريان شجريان را هم افزودهايم. به قول شاعر غزلسراي بزرگ معاصر «سايه » اين ربّنا زميني نيست انگار با خدا معاشقه ميكند، همه نيازهاي بشري در اين صداست. بودِ شجريان نيازي به برنهادن يا بركندن نامش از خيابان كوچه يا معبري ندارد، اما قصه، قصه عجيبي است؛ شهرداري تهران كه اتفاقا شهرداري اصلاحطلبان و منتخب اعضاي شوراي شهر يا همان ليست اميد است و دريغ تاكنون هيچ اميدي برنينگيخته است، در ايام درگذشت استاد همان روزها كه بسياري از ايرانيان در مرگش داغدار بودند، جرات نصب يك تابلو شهري به اين مناسبت نداشت و از توضيح چرايي عدم نصب آن نيز به شهرونداني كه به اين ليست راي داده بودند دريغ كرد، با اينهمه بالاخره دست از جان شست و تابلويي را در منتهاي غرب تهران بر خياباني به نام استاد نهاد. ديروز ۷ نفر آن تابلو را به بهانهاي كندند و نام شهيد عزيزي را جايگزين كردند. (البته تكريم شهداي گرانقدر در جاي خود قابل توجه است و حتما به فوريت اين نامگذاري انجام خواهد شد). از اين طرفهتر اظهارنظر شگفتانگيز فرماندار تهران است. هم ايشان پيش از اين نيز در خصوص نامگذاري خياباني به نام مرحومان مهندس بازرگان و سركار خانم اعظم طالقاني گفته بود كسي آنان را نميشناسد! اكنون در اظهاراتي شگفتانه گفته است «نامگذاري خيابان شجريان غيرقانوني است» و هنوز مصوبهاي براي ما نيامده است تا ما آن را تاييد كنيم. آقاي فرماندار به ايلنا گفته است خلاف اول را شهرداري انجام داده (در برنهادن نام استاد) و خلاف دوم متوجه كساني است كه نام استاد را كندهاند. آقاي استاندار تهران! دست مريزاد فرماندارتان ما را از راي دادن به ليست اميد به كل نااميد كرد.