ادامه از صفحه اول
ترامپ و تهديد ايران
با همراهي تلآويو، رياض و ابوظبي ميكوشد تا بر فشار عليه ايران بيفزايد. براي اينكه دريابيم در روزهاي آتي چه اتفاقاتي ممكن است رخ دهد، بايد ابتدا ببينيم اسراييل و عربستان چه نظري در خصوص اقدام نظامي عليه ايران دارند و آيا وقوع اين اتفاق در آخرين روزهاي رياستجمهوري دونالد ترامپ به نفع آنهاست يا نه. پس از برگزاري انتخابات سوم نوامبر در امريكا و پيروزي جو بايدن، كانديداي حزب دموكرات در اين رقابت مشخص شد كه ترامپ رفتني است و اين موضوع باعث شد برخي از دولتهاي منطقه نگرانيهايي در خصوص آينده سياست خارجي امريكا داشته باشند. از جمله اينها اسراييل است كه هرچند ميداند فارغ از جناحبنديهاي سياسي، واشنگتن از ماهيت اسراييل حمايت خواهد كرد و به تضمين امنيت آن متعهد است اما احساس ناراحتي ميكند؛ چرا كه گمان ميبرد در دوران رياستجمهوري جو بايدن آزادي عمل خود را در منطقه از دست خواهد داد. بهطور كلي منافع عربستان و اسراييل در بلندمدت در گرو آن است كه روابط ايالات متحده و ايران ترميم نشود تا آنها بتوانند با بهرهگيري از تنش و درگيري در منطقه سياستهاي خود را پيش ببرند.
در نگاه كوتاهمدت وضعيت كمي متفاوت است؛ دولت بايدن وعده داده به توافق هستهاي با ايران بازگردد و مسير ديپلماسي را براي حل و فصل اختلافات در پيش گيرد. حالا اگر با تحريك اسراييل يا عربستان پيش از روي كار آمدن دولت بايدن درگيريهايي اتفاق بيفتد يا شرايط به نحوي پيش برود كه مسير ديپلماسي مسدود شود، احتمالا دولت دموكراتها برخورد خوبي با عاملان اين وضعيت نخواهند داشت و روابط ميان آنها و امريكا تيره و تار خواهد شد. بهانههايي هم كه براي متهم كردن ايران از آن استفاده ميشود چندان اعتبار ندارد؛ چرا كه شواهد و مستنداتي براي آن ارايه نشده است. به صرف چند مدرك نصفه و نيمه و به استناد برخي موارد در گذشته نميتوان ايران را متهم كرد كه سفارت امريكا در بغداد را هدف قرار داده يا نقشي در اين موضوع داشته؛ اين حمله ميتواند از سوي بقاياي داعش صورت گرفته باشد، ميتواند از سوي عوامل خود امريكا يا اسراييل يا عربستان باشد. بسيارند كساني كه از تنش سود ميبرند اما ايجاد درگيري در منطقه سودي براي امريكا نخواهد داشت. امريكا كه سال گذشته با ترور سردار سليماني بنزين بر آتش تنش در منطقه ريخته حالا مدعي است برخي اظهارات مقامات ايراني پيرامون انتقامگيري خطرناك است و وعده برخورد سخت داده است. اين رفتارهاي يكجانبهگرايانه و خطرآفرين دولت ترامپ در روزهاي آينده هم ادامه خواهد داشت و اميدواريم كه ايران و جامعه جهاني بتوانند در اين بازه زماني تا پايان دولت دونالد ترامپ به سلامت عبور كنند. چرا كه هر اتفاقي در اين ميان بيفتد اين مردم ايران هستند كه آسيب ميبينند. همانطور كه شواهد نشان ميدهد هم وزارت خارجه ايران، هم گروههاي مقاومت محكوم كردند و از اين حمله برائت جستند، اما همچنان نگرانيهاي زيادي وجود دارد چرا كه دونالد ترامپ رييسجمهور امريكا از سلامت رواني كافي برخوردار نيست و ممكن است بدون سنجيدن شرايط و در نظر گرفتن تبعات موضوع دست به هر اقدام خطرناكي بزند. بايد در نظر داشت كه طي اين مدت به صلاح نيست كه با اظهاراتي تند يا تهديد چنين فردي را تحريك كرد، زيرا ترامپ نشان داده بدون توجه به عواقب و مشكلاتي كه ميتواند اقداماتش به همراه داشته باشد، ممكن است دست به كارهايي بزند كه توجيه عقلاني براي آنها نداشته باشد.
جاي خالي استاد
يادمان باشد كه بيضايي براي عالي مقامياش در هنر، راه عجيب سختي را سپري كرده است كه گاه توصيفش شبيه آني است كه در مرگ يزدگرد ميبينيم؛ دهشت بر دهشت. تن ندادن به ابتذال در زماني كه تنها راه بقا همين مينمود، ارادهاي بس سترگ ميخواست. كتاب «گفتوگو با بهرام بيضايي» را كه زاون قوكاسيان تهيه كرده بخوانيد. زندگينامهاش فراتر از خاطره و تاريخ است، مرور ماندگاري كهن درختي سايهگستر در سرسختي سنگلاخ است. در اين كوتاه نوشته، مجالي نيست كه دلايل غناي فيلمها و نمايشنامهها و نمايشهايي كه روي صحنه برده را بنويسم، به ويژه درباره باشو غريبه كوچك، مسافران، چريكه تارا، مسافران، شايد وقتي ديگر و «غيره». و اين ويژگي بهرام بيضايي است كه وقتي حافظهات را شخم ميزني تا چند كار برتر او را برگزيني، آنقدر گرانبها مييابي كه بايد از «و غيره» استفاده كني. درباره سواد او يك مثال بزنم. تصور كنيد بهرام بيضايي كه چينش صحنههايش را يادآور كوروساوا ميدانند و از سويي به ساختار تعزيه اشاره ميكنند، درباره هيچكاك چه خواهد گفت؟ كتاب «هيچكاك در قاب» را بخوانيد تا مفهوم دانش سينمايي جامعنگر را دريابيد. هر چه بيشتر مينويسم، غمگينتر ميشوم و اين سزاوار تبريكنويسي زادروز نيست. ياد «مسافران» ميافتم كه چگونهاي با مرور جزييات فيلم پس از چند بار ديدن، هر بار بيش از قبل، حظ سينما را تجربه كردم. و بعد كه فكر ميكنم خالق چنان فيلمهايي سالهاست كه مجال فيلمسازي ندارد، دلگيركننده ميشود. ميدانم كه گفتنم بيثمر است اما مينويسم كه نوشته باشم. كاش تلاش شود تا بهرام بيضايي به وطن بازگردد كه دلبسته ريشههايي است كه در اينجا دارد. حتي يك روز زودتر، بهتر از تمديد كوتاهي است.