احساساتت را نشان بده
وجيهه قنبري
احساسات آيينهاي هستند كه دنياي درونمان را منعكس ميكنند. آيينهاي كه به ديگران و خودمان مجال تماشا كردن ميدهد و از دل اين تماشاست كه توجه كردن و فهم ديگري مجال آمدن و بودن پيدا ميكند. ولي اغلب ما يا نميخواهيم يا نميتوانيم احساساتمان را به شيوهاي سالم نشان دهيم. روي آيينه را پوشاندهايم جوري كه فرصت تماشا را از خودمان و ديگري گرفتهايم.
يادمان دادهاند براي به دست آوردن، براي از دست ندادن و براي قويتر به نظر رسيدن ميان خود و احساساتمان فاصلهگذاري كنيم و رنجي دايمي را به جان بخريم.
خشم و غممان در كنار دوستت دارمهاي نگفته در درون ميمانند و تلنبار ميشوند و آنهايي كه كنارمان هستند از بد و خوب حالمان و دوستتدارمها بيخبر ميمانند.
رابطههاي ميانفردي ميان ابراز نشدن احساسات يا بروز اشتباه آنها دست و پا ميزنند و معلق ميمانند.
محققان حوزه رفتارشناسي اعتقاد دارند هر كس بخواهد به نوعي احساسات خود را تحت كنترل در آورد يا آن را سركوب كند، به خود احساسات آسيب ميزند. بروز عواطف و واكنشهاي حسي نشانهاي از وجود واقعي و اصيل احساسات در دنياي درون است.
خشمهايمان را قورت ميدهيم تا ديگري ما را آرام و دوست داشتني بداند و بماند. غمهايمان را تنها به دوش ميكشيم تا به افسردگي و ضعيف بودن متهم نشويم و رابطه از دست نرود . نميگوييم دوستتدارم تا ديگري را در برزخ ندانستن ميزان علاقهمان، حفظ كنيم.
چقدر شنيدهايم «بگويي دوستتدارم، ميرود»، «انتخاب مردان، زنهاي هميشه شاد است»، «زنان يا مردان مغرور بيشتر پسنديده ميشوند» و دانستههاي ديگري كه نميدانيم تجربه چه كساني و در چه مقياسي بوده كه حالا دنياي احساسات ما را شكل داده است. دانستههايي كه هر قدر به كار ميگيريم بيشتر خودمان و ديگري را گيج و وامانده ميكنيم.
بياعتماد به خودمان، احساساتمان را جوري نشان ميدهيم كه پذيرفته شويم و ارزشمنديمان را در بيتفاوتي، جواب ندادنها و بودنهاي گاه و بيگاه عرضه ميكنيم.
فاصلهگذاري ميان خود و احساساتمان، شخصيت اصيلمان را كمرنگ ميكند، اتفاقي كه باعث ميشود از درون خاليتر شويم. همسويي ميان احساسات و بروز سالم آن ما را به ارزشها و شخصيت اصيلمان نزديك ميكند، اتفاقي كه ما را براي خودمان نگه خواهد داشت و ديگري را در روند يك رابطه سالم حفظ خواهد كرد.