درسهايي كه از بم نگرفتيم
نبودن اسناد و مدارك فني و دقيق از اين اثر يكي از چالشهاي ما در بم در آغاز كار بود و به نظرم پس از بم بايد تجربه ميكرديم كه براي ساير آثار شاخص ميراث كشور مستندنگاريهاي دقيقي صورت بگيرد تا پس از وقوع سيل و زلزله امكان بازسازي بناها باتوجه به اين نقشهها ممكن باشد.
علاوه بر اين، در بم ما شاهد اجماعي ميان تمام دوستداران ميراث بشري بوديم و بم پس از زلزله بدل شده بود به يك كارگاه جهاني كه در آن خود مردم بم، استادكاران و كارشناسان در سطح ملي، كارشناسان دانشگاهها و موسسات علمي مختلف در كنار هم در پروژه كار ميكردند و به همين دليل از منظر محتوا و تكنيك در بم شاهد شكلگيري يك همافزايي بوديم.
امروز اين غلطترين كار ممكن است كه يك نفر بخواهد به تنهايي در مورد يك اثر تاريخي تصميم بگيرد، تصميمگيري در مورد يك اثر تاريخي بايد در خلال گفتوگو ميان كارشناسان مختلف و برجسته و موسسات مختلف علمي رخ بدهد، اگر اثر شاخص و جهاني باشد، در آن صورت، فرآيند تصميمگيري حتي مشكلتر خواهد بود. در بم به عنوان مسوول پروژه به اين نتيجه رسيدم كه بزرگترين كار من فراهم كردن بستر براي كار كردن ديگران است و در اين بستر بود كه شاهد ازخودگذشتگيهاي و خلاقيتهاي جوانان بوديم. در اين پروژه، خانم احمدي و ديگر باستانشناسان جوان ۲۸۰ هزار تكه سفال به دست آمده از آوارها را طبقهبندي كردند و بانك اطلاعاتي جامع و دقيقي از آنها فراهم آوردند.
يا دوست جوان ديگرمان، آقاي كرامتفر، يكي از دقيقترين ارزيابيهاي تخريب را انجام دادند، به اين صورت كه تصاوير و نقشههاي فتوگرامتريك قبل و بعد از زلزله و بعد از آواربرداري را استخراج كردند و از كسر آنها از يكديگر درصد تخريب در جاهاي مختلف حاصل شد. دوست ديگرمان، آقاي دكتر نجاتي براي اولينبار به منظور توليد سازه همگن از سازههاي خشتي، تجهيزات مختلفي را طراحي كردند كه براي نخستينبار بود كه رخ ميداد. براي مثال برخي سازهها پي نداشتند و براي استحكامبخشي آنها، چنگكهايي طراحي كردند كه داخل زمين ميرفتند و با الياف خرما تا تراز طاق بالا ميآمدند و تثبيت ميشدند. ما براي اولينبار توانستيم چنين رابطهاي بين سازه و زمين در ارگ بم را طراحي كنيم و استحكامبخشي سازههاي قوسدار و تخت را به اجرا درآوريم. يا همكار ديگرمان ميزان رانش طاقها را طراحي و محاسبه كردند مبني بر اينكه هر طاق خشتي در محل اتصال به پاكار براي پايداري به چه ميزان نيرويي را براي رفتن به حالت خطي نياز دارد. اينها ابتكاراتي بود كه از طرف كساني كه دعوت شده بودند يا داوطلبانه براي كار آمده بودند صورت ميگرفت و ما فقط كليات و اصول كار را تدوين ميكرديم.
شايد يكي ديگر از مهمترين دستاوردهاي بم، بيانيه بم پس از زلزله باشد كه ۳۸ كارشناس خارجي، ۲۳ كارشناس داخلي و ۳۰ نفر از مسوولان سازمان ميراث فرهنگي و برخي موسسات بينالمللي چهار روز در كنار هم بيانيهاي را براي بم تنظيم كردند. اگر هر كدام از آثار جهاني ما داراي چنين بيانيهاي باشند، آنگاه در صورت وقوع بحران عملكرد دقيقتري نسبت به مرمت آثار تاريخي خواهيم داشت. من نبايد بگويم كه چقدر از اين دستاوردها بهره برديم اما تصورم بر اين است كه ما از دستاوردهاي بم به قدر بايسته و شايسته درس نگرفتيم، جز افرادي كه در آن كارگاه حاضر بودند و احتمالا تجربيات خود را به همراه خود به كارگاههاي ديگر خواهند برد.