خيابان پرماجرا
محمد ذاكري
در بين خبرهاي ناگوار گوناگوني كه اين روزها به گوش ميرسد تازهترينشان حركت «نمادين» عدهاي در زدن برچسب روي تابلوي خيابان استاد شجريان بود كه به تازگي نصب شده است. خاطر خوانندگان هست كه اين تصميم مدتها پيش از درگذشت استاد در دستوركار شوراي شهر بود اما به واسطه همين فشارها ميسر نشد تا اينكه بعد از رحلت ايشان و به واسطه خواست گروهي از مردم خياباني در منطقه محل سكونت ايشان كه چندان هم خيابان اصلي و مهمي به شمار نميرود نصب شد. پرواضح است شخصيتي كه در دل مردم و حافظه تاريخي و فرهنگي اين كشور جاي دارد نيازي به خيابان ندارد و در سوي ديگر نامگذاري خيابان نميتواند برخي چهرهها را در ذهن مردم و تاريخ كشور تطهير كند. با اين حال در مورد اين اقدام چندنكته به نظر ميرسد كه اشاره ميكنم. نخست آنكه نامگذاري خياباني به نام استاد شجريان يا ديگر بزرگان فرهنگ و هنر كشور منافاتي با نامگذاري خياباني به نام شهيد فخريزاده يا ديگر شهداي گرانقدر كشور ندارد. ضمن آنكه بعيد ميدانم شوراي شهر بخواهد خياباني در حد خيابان فلامك سابق را به نام اين شهيد بزرگوار كند. تهران پر است از خيابانها، ميادين و بزرگراههايي كه ميتوانند مزين به نام ايشان شوند. خيابانهايي در تهران به نام برخي كشورها، شهرها يا شخصيتهاي خارجي و داخلي است كه اگر همين امروز از همه شهروندان تهراني پرسيده شود؛ نه وجه تسميه آن نام را ميدانند و نه برخي از آن شخصيتها را ميشناسند. در تهران خيابانهايي به نام افرادي شده كه در دهههاي پيش براي هدفي در كشور خود مبارزه كردهاند مانند بابي ساندز و پاتريس لومومبا و ... ولي براي نامگذاري يك خيابان به نام فردي كه عمر خود را صرف اعتلاي فرهنگ و هنر اين كشور كرده و به گردن بسياري از هنرمندان و مردم اين ديار حق دارد اينگونه برخورد ميشود. به صرف اينكه گروهي به ايشان يا هنرشان يا عقايدشان علاقه ندارند دليل نميشود به خواست گروه ديگري از مردم بياعتنايي و بياحترامي شود. خاصه آنكه همه شهروندان تهراني در تامين هزينههاي اين شهر به يك ميزان سهم دارند. نكته ديگر تجاهر برخي در مقابله با تصميمات نهادهاي قانوني كشور است. اين شورا با همه خوبيها و بديها منتخب مردم تهران است و مدت چنداني هم از عمرش باقي نمانده.
شوراي بعدي اگر موافق اين تصميم نبود و احساس ضرورت كرد ميتواند آن را ملغي كرده و نام اين خيابان را مجددا تغيير دهد. چه محافلي پشت اينگونه اقدامات هستند كه پيادهنظامشان اينگونه بيپروا در خيابان دستهكشي ميكنند و به ريش مردم و نهادهاي قانوني كشور ميخندند؟ پليس در اين كشور چه نقشي دارد و چه فشارهايي بر آن وارد ميشود كه نميتواند حتي از تغيير نام يك خيابان جلوگيري كرده و از يك تصميم قانوني حمايت كند؟ اگر در سوي ديگر عدهاي جمع شوند و نام معبري را كه به نام يكي از شهداي كشور يا چهرههاي موردتاييد نظام است عوض كنند آيا نهادهاي قانوني همينطور نظارهگر باقي ميمانند؟ مگر ميشود اين همه نابرابري در اجرا و شمول قانون داشت و اينچنين با سياست و يك بام و دوهوا كشور را اداره كرد؟ ضمن اينكه در همين تهران تعداد زيادي از خانوادههاي معظم شهدا زندگي ميكنند؛ اگر قرار است هر پدر شهيدي از احترامي كه به واسطه خون فرزندش از آن برخوردار است چنين سوءاستفاده كرده به مقامات رسمي كشور توهين كند و با دارودستهاي در شهر راه بيفتد و مطابق ميل شخصي يا جناحي اعمال نظر كند كه سنگ روي سنگ بند نميشود. اگر همان روز كه اين بزرگوار در يك مجلس رسمي برخاست و به دومين مقام رسمي كشور پرخاش كرد با وي برخورد جديتري ميشد امروز كار به اين نقطه نميرسيد. سخني هم به عنوان يك فرزند كوچك و از باب تذكر لساني با اين پدر بزرگوار دارم. چنانكه گفتم نامگذاري يك خيابان به نام استاد شجريان يا حذف آن توسط شما به قول فوتباليها چيزي از ارزشهاي ايشان كم نميكند اما يقينا به ارزش شما نيز نخواهد افزود و معالاسف معتقدم موجب تخريب وجهه، چهره و خدمات فرزند شهيد شما و بيحرمتي به خون پاك وي خواهد بود. فرزند شما و همه شهداي گرانقدر مانند بزرگان فرهنگ و علم و انديشه، فرزندان ايران و چهرههاي ملي هستند. اجازه دهيد فرزندتان براي همه مردم ايران باقي بماند و نام و خون او را خرج مطامع جناحي و سياسي عدهاي فرصتطلب كه از هر موقعيتي براي تحريك شما بهره ميبرند، نكنيد. تجربه شما كه مويي در اين كشور سپيد كردهايد از امثال من بيشتر است و نيك آگاهيد تا زماني كه تاريخ مصرف داشته باشيد حرمت شما را حفظ خواهند كرد. اگر اين اقدامات را از سر دلسوزي انجام ميدهيد به باور من ره به تركستان ميبريد و اقداماتتان جز تخريب وجهه فرزندتان نتيجهاي نخواهد داشت؛ افزون بر آنكه شأن شما بيش از آنكه قائم به شخص خودتان باشد برگرفته از نام و خون فرزند برومندتان است و هرچه كنيد نه با خود كه با او ميكنيد؛ مگر آنكه قصد و نيت و نفع فردي ديگري داريد كه بر من پوشيده است. خلاصه آنكه «بيحسرت از جهان نرود هيچكس به در، الا شهيد عشق به تير از كمان دوست.»