85 سال عمر با عزت
محسن آزموده
نوشتن درباره عزتالله فولادوند بسيار دشوار است به خصوص زماني كه بداني او نوشتهات را ميخواند. تصحيح ميكنم: اصولا وقتي ميداني استاد از سر لطف و بزرگواري، زمان ميگذارد و متنت را ميخواند، نوشتن درباره هر موضوعي بسيار سخت ميشود. شايد باور نكنيد، تا همين جا و براي نگارش اين 65 كلمه، چندين و چند بار متن را از سر تا ته خواندم و هنوز مطمئن نيستم كه دچار لغزشي نشده باشم. اما بدون تعارف ذرهاي از اين موضوع ناراحت نيستم. براي كسي كه به نوشتن خطر ميكند، چه كار بهتر از اينكه در آنچه ميگويد و مينويسد، بارها و بارها دقت كند و همين طور بيآزرم هرچه را به ذهنش ميآيد، نگويد و ننويسد. البته ميدانم كه اين كار هميشه شدني نيست اما با ممارست و تمرين، قطعا به طبيعت ثانويه انسان بدل خواهد شد. ايدون باد. اما چرا وقتي خواننده استاد فولادوند باشد، كار نويسندگي تا اين اندازه دشوار ميشود؟ براي پاسخ لازم نيست از نزديك ايشان را بشناسيد و با او مراوده داشته باشيد. كافي است چند سطر هر يك از آثار پرشمار او را بخوانيد. صلابت و شيوايي متن رشكبرانگيز است و خواننده را به تحسين وا ميدارد. شيوه نگارش دكتر فولادوند چنان شيرين و استوار است كه خواننده به سادگي تفاوت تاليف و ترجمه را درنمييابد. با همين قلم قدرتمند است كه چند نسل از فارسيزبانان قدم در راه يادگيري فلسفه جديد غربي نهادهاند و با فلاسفه بزرگي چون كانت و هگل و مردان انديشه و پديدآورندگان فلسفه معاصر آشنا شدهاند. بدون ترديد همچنان يكي از موثقترين و قابل اطمينانترين راههاي آشنايي با انديشه غربي، پنجرههاي زيبا و شفافي است كه دكتر فولادوند گشوده، به ميانجي زباني چنان گويا و روان كه در عين حفظ امانت در انتقال انديشههايي نو و بديع، خواننده را سرگردان سرزمين بيگانه زباني ناآشنا و بيگانه نميكند. بيشك دست يافتن به اين توانايي در زبانآوري و قلم زدن، حاصل سالها تمرين و ممارست در عين انس و الفت با آثار استادان بزرگ شعر و ادب پارسي است. نوشتههاي فولادوند بهترين گواه بر شناخت عميق و گسترده او از نوشتههاي معماران بزرگ زبان فارسي يعني فردوسي، سعدي و حافظ است. اما گذشته از اين آگاهي ژرف و وسيع، آنچه نزد استاد فولادوند ستودنيتر است و كار سخن گفتن و نوشتن در محضرش را دشوارتر ميكند، اهتمام جدي و بدون تعارفش به فارسينويسي تميز است. نزديكان و آشنايان به خوبي ميدانند كه معمولا در همنشينيهاي پربارش با اهل فرهنگ و ادب همواره يكي از اصليترين مباحث، مساله زبان فارسي است. دكتر فولادوند به همان ميزان كه خودش در نگارش فارسي وسواس نشان ميدهد، نسبت به نوشتهها و ترجمههاي جوانان هم حساس است و از بيدقتي، شلختگي و عدم رعايت اصول و قواعد نگارشي ناراحت ميشود. در محضر او به خوبي ميتوان اين سنجيدهگويي و دقت همه حاضران را احساس كرد. يعني مساله فقط اين نيست كه «چه» ميگويي و مينويسي بلكه «چگونگي» گفتن و نوشتن نيز اهميت دارد. شايد در نگاه نخست اين جدي گرفتن و دقت در شيوه گفتار و نوشتار، ملانقطيبازي و مته به خشخاش گذاشتن به نظر برسد اما مساله زماني اهميت پيدا ميكند كه به خاطر آوريم، در روزگار ما خوشبختانه به علل گوناگون، نوشتن و بيان كردن عقايد و احساسات و خواستهها در حوزه عمومي براي همگان ممكن شده است. البته اصل اين قضيه رخدادي نيكوست و بايد آن را به فال نيك گرفت. مساله حتي اين نيست كه اين نويسندگان هيچ آدابي و ترتيبي نميجويند و هرچه را دل تنگشان ميخواهد، به هر شكل و صورتي، ميگويند و مينويسند. وظيفه نظارت بر شيوه نگارش و گويش و دستورالعمل صادر كردن براي «غلط ننويسم» به عهده پاسبانان زبان و اساتيد فرهنگستان و... است. بحث بر سر خودآگاهي نسبت به شيوه گفتن و نوشتن است، نوعي اخلاق دروني و اهتمام به خود و آنچه از «من» به عنوان نويسنده يا گوينده برون ميتراود. به ياد داشتن زبانورز و فارسينويسي چون عزتالله فولادوند، نويسنده را ناخودآگاه هوشيار ميكند كه پهناي كار را از ياد نبرد و با مراعات ادب نويسندگي به خودش و آنچه از او- شايد- براي آيندگان ميماند، توجه بيشتري كند. حضور فولادوند در روزگار پرهياهوي قلمها و زبانهايي آشفته، گنگ و گيج، سخت مغتنم است، استادي كه بيمزد و منت، 85 سال عمر با عزت را صرف خدمت به انديشه و زبان مادري خود كرده است. عمرش دراز باد، همراه با سلامتي و شادماني.