• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4827 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۸ دي

براي آنكه ايران گوهري تابان شود

هومن جوكار

در اين 28 سال يك ‌بار اشك‌هايش را ديدم، نه آن روز كه «درنا»ي زيبايش پر كشيد و رفت، نه آن روز كه پرواز «هادي» با عزيزان ديگر بر قله دنا نشست، نه آن  روز كه «سيما» را بوسيد كه به تبعيد برود، نه آن روز كه پارك ملي بمو را براي غارت به گلوله بستند و چند ساچمه بر پيشاني بلندش نشست، روزي كه يكي از روزهاي معمولي زندگي‌اش بود، من را با خود همراه كرده بود تا يكي از صدها نفري باشم كه براي وطن بمانم، آب و خاك و طبيعت و مردمش را با همه پاكي‌ها و زيبايي‌هايش بشناسم تا بتوانم به خوبي از شرف و حرمتش دفاع كنم، بيشتر مدافع وطن، روز ديگر مدافع سلامت، روز ديگر مدافع طبيعت. وطن با اينها بر جا مي‌ماند نه با شعارها و كلماتش. آن روز او مي‌راند به سمت مقصدي دور، در بياباني كه خيلي وسيع بود و به طرز عجيبي خالي. من در كنارش خسته، خاك‌آلود و گرمازده! در اين حال بي‌وقفه از من مي‌خواست به هر چه از كنار ما مي‌گذشت خوب دقت كنم، درس مي‌داد؛ از گياهي كه جبيرها را در نبود چشمه از تشنگي نجات مي‌دهد. از ارزش ردپاها و سرگين‌ها و آنچه به ما مي‌گويند، از اهميت شكسته‌ها و كلوت‌ها براي پناه گرفتن اكثر گونه‌ها. تمامي نداشت هر بار كه جزيي از بيابان را توصيف مي‌كرد اين‌گونه پايان مي‌داد كه بايد حفظ شود، نگذاريد تخريب شود، بايد نجات داده شود و اين مرا ترسانده بود. ترس از اين همه مسووليت غيررسمي كه به من اهدا كرده بود. او مي‌دانست من با همين گفتن او متعهد مي‌شوم براي همه عمر و دليل ترسم را فهميده بود.  براي آسان جلوه دادن كار صداي ضبط صوت را درآورد. محمد نوري با آن صداي آسماني‌اش شعر نادر ابراهيمي را مي‌خواند: ما براي پرسيدن نام گلي ناشناس چه سفرها كرده‌ايم/ ما براي نوشيدن شورابه‌هاي كوير چه خطرها كرده‌ايم/ ما براي خواندن اين قصه عشق به خاك رنج دوران برده‌ايم/ ما براي آنكه ايران گوهري تابان شود، خون‌دل‌ها خورده‌ايم. ديدم مدتي است سكوت كرده‌ است، به سمت او برگشتم؛ چشم به جلو به دوري راه خيره بود و آرام اشك مي‌ريخت. 
به احترام اشك‌هاي هوشنگ ضيايي عزيز براي وطن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون