• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4829 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۰ دي

خوشا به ‌حال‌مان كه انساني باعيار را از نزديك لمس كرديم

مومنانه و بي‌پروا، قصه‌گونه زيستي

شور ا كريمي

 

همان‌قدر نوشتن از اصغر عبدالهي سخت است كه آموختن آسان. آموختن هنر و جست‌وجويش، آموختن زندگي و آدابش و از همه مهم‌تر آموختنِ آموختن. در اولين برخوردمان كه زمان پيش‌توليد فيلم سينمايي «يك قناري يك كلاغ» دست داد، همان‌قدر گرم و صميمانه و خوشايند حضور داشت كه آخرين تماس تلفني‌مان. وسعت معلوماتش تنها در رابطه با موسيقي كه حوزه فعاليتش نبود و اتفاقا حوزه كاري من بود، به سرعت مرا بر آن داشت كه در قامت يك هنرآموز تشنه سراپا گوش بشوم و تا مي‌توانم بياموزم.
استاد جان!
خوشا به حال ما كه تو را ديديم و با تو زندگي كرديم و حالا «رها زيستن» در آشوب زمين براي‌مان يك تركيب دور از ذهن نيست. خوشا به حال‌مان كه نسخه اصلي انساني فرهيخته و باعيار را از نزديك لمس كرديم و حالا معياري داريم براي تشخيص نمونه‌هاي تقلبي پرشمار. بدون بر تن كردن شولاي روشنفكري و بي‌نياز از گنجينه دانش سرشارت و تنها با حضور باشكوهت، اتصال به سرچشمه آگاهي را معني كردي. به شكل سيري‌ناپذيري ديدي و خواندي و رشد كردي و همچون چشمه سخاوتمندي جوشيدي و نوشتي و گفتي. عشقت به قصه‌گويي تو را به قلب قصه كشاند، مومنانه و بي‌پروا قصه‌گونه زيستي و با حضور پررنگت افسانه زيبايي به دفتر هنر و ادبيات اين سرزمين افزودي. نمي‌دانم كي و كجا دوباره مي‌شود كنارت نشست و از وجود بي‌نظيرت سرشار شد، اما مي‌دانم شمع نيمه‌جاني كه به ما  سپردي رنگ خاموشي را  نخواهد ديد.
خداحافظ  قربان!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون